کتاب‌گرد معرفی و مرور

سایه‌ی سنگین سیاست بر داستان ایکه‌باگ جی.کی. رولینگ که آن را رایگان و اینترنتی منتشر کرد

۷ تیر ۱۳۹۹
ایکه‌باگ داستان جدید جی کی رولینگ

یادداشت پرتو شریعتمداری درباره‌ی رمان ایکه‌باگ

در روزهای اوج‌گیری کرونا در بریتانیا و زمانی که شمار قربانیان این بیماری هر روز هزار هزار اعلام می‌شد، در روزگاری که کرکره‌ی مدرسه‌ها کم‌وبیش پایین بود و حیاط‌هاشان خالی و بی‌هیاهو، در دورانی که بسیاری پدر و مادرها با مشکلات آموزش خانگی فرزندان خود دست‌وپنجه نرم می‌کردند، جی.کی. رولینگ، نویسنده‌ی نامدار انگلیسی، اعلام کرد که داستان بلندی به نام ایکه‌باگ راکه برای کودکان نوشته، رایگان و به‌تدریج در اینترنت منتشر خواهد کرد. او همزمان اعلام کرد که مسابقه‌ای هم برای نقاشی‌های مرتبط با فهرستی از مضامین داستان برگزار خواهد شد تا کودکان علاقه‌مند و خلاق در آن شرکت کنند.

داستان تخیلی ایکه‌باگ که پس از «هری پاتر» دومین آفریده‌ی رولینگ برای کودکان است، گویا سال‌ها پیش نوشته شده بود، اما نویسنده‌ی پرمشغله آن را برای مدتی نامعلوم کناری گذاشته و سامانی به ساختارش نداده بود تا این‌که روزگار ناپایدار و غمبار کرونایی و اجبار در خانه‌مانی او را بر آن داشت تا  ایکه‌باگ را برای کودکان محبوس در خانه منتشر کند.

رولینگ گویا ایکه‌باگ را پیش از این فقط برای دو فرزند خودش خوانده بود و با دلگرمی به واکنش مثبت آن‌ها به داستان، اکنون زمان را برای انتشار آن مناسب دیده است. از اواخر ماه می، هر روز (به‌جز تعطیلات پایان هفته) دو سه فصل از این داستان در سایت ایکه‌باگ منتشر شده و اوائل ژوئیه به اتمام می‌رسد.

قرار است نسخه‌ی چاپی ایکه‌باگ همراه با برگزیده‌ای از نقاشی‌های نوجوانان شرکت‌کننده در مسابقه در ماه نوامبر به بازار بیاید. در هفته‌های اخیر، ترجمه‌های ایتالیایی، هلندی، فرانسه، پرتغالی، اسپانیایی، روسی و چینی داستان هم در سایت ایکه‌باگ در دسترس میلیون‌ها کودک غیرانگلیسی‌زبان قرار گرفت و شماری از نقاشی‌های ارسالی خوانندگان نیز در وب‌سایت ایکه‌باگ منتشر شده است.

شاید گمان رود که با توجه به شرایط امروز، ایکه‌باگ داستانی شیرین و دلگرم‌کننده در روزگار تیره‌وتار کرونایی است که می‌تواند کودکان را سرگرم کند و آن‌ها را، دست‌کم ساعتی، از رویدادهای غم‌انگیز پیرامون‌شان دور سازد. اما به گواهی دست‌کم چهل فصل اول، ایکه‌باگ اگرچه بسیار پرکشش و خوشخوان است، برعکس، خواب و خیال‌های شیرین را از سر به در می‌کند و هراس از چیرگی شر و دروغ و ستم و تاریکی را به جای آن می‌نشاند. رولینگ خود ایکه‌باگ را «قصه‌ای سیاسی» برای کودکان خوانده، و اگرچه به‌راستی سیاسی است، چندان کودکانه نیست.

پیرنگ کلی داستان ایکه‌باگ از این قرار است که بر سرزمینی کم‌وبیش آباد و ثروتمند به نام بامسمای «کورنیکوپیا»* با مردمی سختکوش، پادشاهی مغرور و جبون و خودشیفته فرمانروایی می‌کند که از قضا نامش «فِرِد بی‌باک» است. فِرد که در قبال سرسپردگی و زحمات زیردستان و خدمه‌ی کاخ خود قدرناشناس است و با سنگدلی آن‌ها را استثمار می‌کند، دو دوست و مشاور نااهل و طماع و فاسد دارد به نام‌های لرد اسپیتل‌ورث و لرد فلاپون که رفته‌رفته، با چاپلوسی و فریبکاری، زمام امور کشور را به دست می‌گیرند و بر جان و مال مردم مسلط می‌شوند.

اسپتل‌ورد و فلاپون که از هیچ رذالتی روگردان نیستند، شبکه‌ای از جاسوسان و خودفروختگان پرورش می‌دهند و با دروغ‌بافی مردم را از هیولایی به نام ایکه‌باگ که شاید اصلاً وجود خارجی نداشته باشد، می‌ترسانند.

آن‌ها، به بهانه‌ی مبارزه با این هیولای آدمخوار و در اصل برای انباشتن جیب خود، مالیات‌های کلانی وضع می‌کنند که مردم را به فلاکت و تیره‌روزی می‌کشاند. سر هر کسی را هم که جرئت کند به روایت دروغین آن‌ها به دیده شک نگاه کند، با برچسب «خیانت» زیر آب می‌کنند.

پیامدهای پی‌درپیِ این تبهکاری در داستانی برای کودکان غافلگیرکننده است: زندان‌های مخوف زیرزمینی؛ جاسوس‌های همه‌جاحاضر؛ ناپدید شدن‌های ناگهانی شهروندانی که باید قربانی شوند تا روایت حاکمیت باورپذیر جلوه کند؛ کشتارهای بیرحمانه و ویران کردن شبانه‌ی خانه‌های شهروندانِ ازهمه‌جابی‌خبر؛ تلاش شبانه‌روزی حاکمیت برای گسترش جهل و سکوت و ارعاب؛ حاکمی کینه‌توز و مسئولیت‌گریز و بی‌خبر از حال مردم که با تکیه و اعتماد به منصوبانی تا بنِ دندان فاسد میان خود و شهروندان سرزمینش دیواری عبورناپذیر کشیده است؛ نظامیان رشوه‌گیر و آدمکش؛ والدینی که از شدت فقر و درماندگی فرزندان خود را به یتیم‌خانه می‌سپارند و فرزندانی که شاهد قتل و ربوده شدن والدین خود هستند و…

چنین فضای هولناکی برای خوانندگانی که در سایه‌ی حکومت‌های دیکتاتوری بار آمده‌اند، شاید سخت آشنا باشد، اما مشخص نیست خوانندگان جوان رولینگ در کشورهایی که از آزادی بیان، عدالت اجتماعی، رفاه نسبی و دستگاه قضایی مستقل برخوردارند، به نمایش چنین فضای مخوفی در داستان ایکه‌باگ چه واکنشی نشان بدهند.

البته رولینگ روزنه‌هایی اندک‌شمار برای امید و پایانی نویدبخش باقی گذاشته است: دختری دانا و دلیر که در یتیم‌خانه با گرسنگی و بدرفتاری‌های بیمارگونه‌ی صاحب یتیم‌خانه روبه‌روست و پناهِ کودکان کوچک‌تر از خود شده است؛ پدری دل‌شکسته که در زندان، مجنون‌وار، سرودهای میهنی در ثنای پادشاه را به آوازی ناخوش می‌خواند به امید آن‌که دلِ زندانبان نرم شود و او را به دخترش برگرداند؛ مادری نگران و همسر ازدست‌داده که اگرچه شیرینی‌پز ویژه‌ی پادشاه است، جانش در امان نیست و به او گفته‌اند تا وقتی پسر فراری‌اش را نیابند و نکشند، او زنده می‌ماند.

این‌ها از جمله روزنه‌های نور در تاریکیِ فراگیرِ حکومتی است که می‌کوشد به زور داغ و درفش روایت دروغین خود را از واقعیت به خورد مردمی بدهد که از تنگدستی به جان آمده‌اند و همه به هم بدگمان‌اند.

بااین‌همه، در نقاشی‌های رنگارنگی که خوانندگان جوان رولینگ از صحنه‌های داستان ایکه‌باگ کشیده‌اند، ترس و تباهی کمتر به چشم می‌آید. تصویر کیک‌های چند طبقه و شیرینی‌ها و لباس‌های رنگارنگ، بر مضامین دیگری چون جای پای هیولا و شمشیر مهیب و گمشده‌ی پادشاه می‌چربد و پرتره‌های خیالی آن‌ها از فِرِد بی‌باک و مشاور ارشد مخوفش، اسپیتل‌ورث، بیش از آن‌که ترسناک باشد، لبخند بر لب بیننده می‌نشاند. گویی تجسم شر و به جِد گرفتن آن برای کودکان کاری چندان خواستنی یا آسان نیست.

با این حساب، باید دید تلاش رولینگ در معرفی پلیدی‌های حاکمیتی مستبد و سرکوبگر و مداراگریز به شهروندان آینده تا چه حد موفق و تأثیرگذار خواهد بود.

جی. کی. رولینگ که در رسانه‌های اجتماعی حضوری کم‌وبیش فعال دارد، نشان داده که از سیاست گریزان نیست. او در هفته‌های اخیر با اظهارنظر درباره‌ی مفاهیم زنانگی و جنسیت در چند توئیت به شدت خبرساز شد و با حملات کلامی گسترده‌ای از سوی مخالفانِ دیدگاه‌هایش روبه‌رو شد.

او بعداً در مقام دفاع از خود گفت که خودش قربانی خشونت خانگی بوده و از این رو با ترنسجندرهایی که قربانی خشونت هستند،  همدردی می‌کند و دیدگاهش مبتنی بر تجربیات شخصی اوست؛ دفاعی که گویا چندان مؤثر واقع نشد.

با این حال به نظر می‌رسد در جامعه‌ای که حق اظهارنظر را برای شهروندان به رسمیت می‌شناسد، رولینگ توانسته تا اندازه‌ای این طوفان را پشت سر بگذارد.

هنگام خواندن ایکه‌باگ و با اندکی دقت در نام‌های هوشمندانه انتخاب‌شده‌ی شخصیت‌های خوب و بد و خاکستری آن، به‌سختی می‌توان به یاد دیگر داستان‌نویس نامدار انگلیسی، چارلز دیکنز، و بازی‌های ظریف او با نام‌های بعضی از شخصیت‌هایش نیفتاد.

دیکنز می‌کوشید با آفرینش ادبیات بر ذهن‌های جوان تأثیرگذار باشد و آن‌ها را به ساختن دنیایی بهتر و عادلانه‌تر ترغیب کند. شاید اکنون رولینگ هم که در روزگار کنونی موفقیتی کم‌وبیش هم‌سنگ دیکنز دارد، می‌خواهد – با اندکی آرمان‌خواهی بیشتر – همان راه را طی کند.

با توجه به محبوبیت آثار رولینگ در میان نوجوانان فارسی‌زبان، احتمالاً نسخه‌ی کاغذی برگردان فارسی ایکه‌باگ به‌زودی به بازار می‌آید، هرچند زودتر وب‌سایتی فارسی شبیه وب‌سایت اصلی ایکه‌باگ هم برپا شده و در حال انتشار فصل به فصل این رمان است.

اما پرسش اساسی این است که با این‌همه مضامین پررنگ و آشنای سیاسیِ تنیده‌شده در تار و پود آن، این داستان تا چه حد بدون دستکاری و سانسور به دست خواننده‌ی فارسی‌زبان خواهد رسید.

*کورنیکوپیا یا «شاخ نعمت»، نماد فراوانی و رونق است.

توضیحِ خوابگرد: عنوانِ داستانِ ایکه‌باگ در برخی رسانه‌های فارسی به‌صورتِ نادرستِ ایکاباگ ثبت شده است.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۴ نظر

  • Reply Javad (Saf )avi ۷ تیر ۱۳۹۹

    سایت شما را دوست دارم و امیدوارم موفق باشید . دوستدار سایت شما صفوی

  • Reply A ۶ مرداد ۱۳۹۹

    چقد شبیه ایرانه 😀

  • Reply شبنم ۹ مرداد ۱۴۰۰

    مرسی از توضیحات خوبتون پیج اینستا دارید؟

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top