جایزه‌ی بهرام صادقی نقد و نظر

دشواریِ بهرام صادقی بودن

۲۱ دی ۱۳۹۴
متن و حاشیه ـ جایزه‌ی بهرام صادقی

آن‌چه می‌خوانید، سومین یادداشت به قلم خوانندگان خوابگرد است با موضوع بررسی آثار برگزیده‌ی دومین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی بهرام صادقی. تکرار این نکته لازم است که این یادداشت‌ها، نظر شخصی نویسندگان آن‌ها ست و هیچ ربطی به نظرگاه برگزارکنندگان و داوران این جایزه ندارد. و نیز تکرار این‌که تنها شرط انتشار یادداشت‌ها، نظرداشتِ «همه‌ی آثار» در یک مطلب است، با رعایت ادب و آداب نقد و بررسی. دو یادداشت قبلی را نیز می‌توانید در این‌جا (بررسی مضمون در آثار برگزیده) و این‌جا (نگاهی سلیقه‌ای به آثار برگزیده) بخوانید.

متن و حاشیه ـ نویسنده‌ی مهمان: امیر

اگر قرار باشد از بین آثار موجود به داستان‌هایی امتیاز کامل داده شود، من به داستان «صلح در وقت اضافه» و «مسعود بی‌برگ» علی‌رغم این‌که (در قیاس با آثار نویسندگان بزرگ) ارضاکننده نیستند، امتیاز کامل می‌دهم و برای نمونه «صلح در وقت اضافه» را موردی و مابقی را کلی مصداق بحث قرار می‌دهم.

این ایده که اسیر و سرباز نهایتاً هر دو یک فرد هستند یا در انتهای داستان این‌همانی دارند، ایده‌ی درونی و جالبی ست که در «مسعود بی‌برگ» نیز شاهد نوع دیگری از آن هستیم. به‌خصوص در داستان «صلح در وقت اضافه» با زمان درونی – و نه خطی و طبیعی – داستان که از رد پاهای روی برف گرفته، تا آن‌جایی که در پایان دو بار به لحاظ زمانی در جاپاها به عقب برمی‌گردد. یک بار از نظرگاه سرباز و دیگر بار از نظرگاه اسیری که باز هم خود سرباز است یا روح او ست، بسیار عالی کار شده است. جز این‌ها، مابقی عناصر نمره‌ی متوسطی می‌گیرند. اما این متوسط بودن در بدنه و روایت و زمینه و فضاسازی و شخصیت‌پردازی به خصوص در دیالوگ‌های نه چندان پخته نه تنها شامل کل بیست اثر که شامل کل ادبیات داستانی ایران می‌شود. به جز معدود نویسندگان داخلی، اغلب در این موارد با اختلاف از غرب عقب هستیم.

درونمایه نیز با نگاهی سنتی به جهان، که آمیخته به اسطوره و حماسه و رمانتیسیسم معیوب یا گاهی سانتیمانتالیسم آمیخته با نوع زندگی شرقی درحال توسعه (در حاشیه نسبت به زندگی متن غرب) است، معمولاً یا وجود ندارد یا ژرف و شکوهمند و اصیل نیست. شاید خرده گرفته شود که القاب باشکوه و ژرف به امثال کارور نمی‌چسبد؛ اما به نظرم رئالیسم به ظاهر سطحی کارور اگر نگوییم ژرف است، باشکوه و اصیل و به پهنای جهان واقع وسیع است. برای نگاه غیرواقع‌مان به جهان مثال ساده و ملموسی می‌آورم.

هنوز هم نگاه مشرق‌زمین به پدیده‌ی رنگین‌کمان مثل خیلی از پدیده‌های دیگر نگاه اسطوره‌ای ست. (برف نیز دراین داستان ابزاری و رمانتیک است.) نگاهی ست که برای آن وجود مستقل قائل است و این در تضاد با نگاه مدرن (اگر قبول کنیم داستان پدیده‌ای مدرن است) که آن را انعکاسی از نور خورشید در قطرات باران و حتا دقیق‌تر به طول موج‌ها و طیف‌های نوری موجود در اشعه‌ی خورشید می‌داند، است. این نوع نگاه با نوع نگاه شرق به جهان کاملاً متفاوت است و این تفاوت نه تنها تقدم و تأخر زمانی پروسه‌ی فهم مشرق‌زمین و مغرب‌زمین را نشان می‌دهد بلکه موضوع حتی پیچیده‌تر می‌شود وقتی دریابیم صرفاً با طی طریق و از میان برداشتن زمان طی‌شده، مشکل به راحتی حل نخواهد شد؛ چراکه از یک دوره‌ای به بعد (رنسانس و به طور مشخص از دکارت به بعد) و شاید هم در کل تاریخ (فلسفه‌‌ی یونان) اندیشه‌ی ما دائم در حاشیه و در مقام نااصیل حرکت کرده و مثلاً وقتی ما وارد جهان مدرن شدیم، دیگر فرق می‌کرد با مدرنی که غرب آن را تجربه کرده بود. چرا؟ چون نگاه ما به مرحله‌ی بعدی‌ای بوده که غرب داشته به آن وارد می‌شده (مثلاً پست‌مدرن). و چون نگاه ما دائم معطوف به مرحله‌ی پیش رو ست، اصیلاً نمی‌توانیم آن را زندگی و به اصطلاح آن را با پوست و استخوان لمس و درک کنیم. همیشه احساس دست دوم بودن و مقلد بودن داریم.

برای خلق اندیشه و به طور خاص داستان که یک پدیده‌ی مدرن است، دائم با مشکل استیلای اندیشه‌ی پیشرو غرب روبه‌رو هستیم. مگر همچون ادبیات آمریکای لاتین به قول هگل به سروری اندیشه‌ی غرب گردن نهیم و بخواهیم سنت بومی خود را از آن جایگاه در داستان‌ها بازآفرینی کنیم (کاری که مارکز و یوسا و… کردند و می‌کنند). استثنائاتی همچون ادبیات آمریکای لاتین و روسیه و هند و اخیراً ژاپن و ترکیه از این نمونه هستند. هم‌چنین کسانی چون صادق هدایت، چوبک و… که با نگاه غرب نه تنها آشنایی فهیمانه داشته بلکه آن را زندگی کرده و درک تجربی ـ که بخش مهمی از پروسه‌ی فهم و رهیافت نویسنده محسوب می‌شود ـ از آن داشته‌اند در دایره‌ی این تحلیل قرار می‌گیرند.

بعد از این دو داستان، با فاصله‌ی نه‌چندان، داستان «ستاره‌ی شمالی» و «پیشانی سوراخ من» و «بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش» قرار دارند که این‌ها نیز به ابتذال نرمی بیشتر در محتوا دچارند. منظور از محتوا چیزی ست که از کلیت داستان برمی‌آید. سیاست‌زدگی تنیده در زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش و احساساتی‌گری تزریق‌شده در پیشانی سوراخ من نمونه‌های ظهور ابتذال در این آثار است. باز هم در مقام مقایسه با آثار بزرگان عرض می‌کنم و واقفم نقدی که می‌کنم معیاری ست.

اصولاً جشنواره و جوایزی که به نام شخصیت‌ها و نویسنده‌ها برگزار می‌شوند دارای چنین خاصیتی هستند. اگر نگوییم با سبک آن شخصیت حتماً با کیفیت کار او مقایسه خواهند شد و معمولاً اگر داستانی به سطح کیفی درخور جایزه نرسد جایزه به آن تعلق نخواهد گرفت و اصطلاحاً جایزه را به سطح داستان‌های ارسالی تقلیل نمی‌دهند.

در داستان «ستاره‌ی شمالی» اما اوضاع بهتر است. اگر بخواهیم نقدی بر آن وارد کنیم باید در ساختار درونی آن نظری بیندازیم. این‌که ما به قول میریام آلوت نتوانیم بین عنصر شگفتی و تصویر زندگی واقعی در اثرمان تناسبی برقرار کنیم، داستان شکست خورده است. (برای همین است که هدایت بوف کور را دوبخشی نوشته است، بخش فراواقع و بخش واقع). اگر بخواهیم کاری در جرگه‌ی ادبیات تخیلی مانند هری پاتر و ارباب حلقه‌ها و یا حتی فیلم زامبی‌ها خلق کنیم بحث جدایی می‌طلبد ولی این داستان قرار نبوده این کار را انجام دهد و اصولاً با داستان کوتاه نمی‌شود وارد آن جرگه‌ها شد. ضعف‌های عمومی ادبیات ایران را که در این آثار و این اثر دیده می‌شود دوباره بازگو نمی کنم؛ تک‌تک دیالوگ‌ها به طور جداگانه فاقد زیبایی ذاتی اند تا چه رسد به زیبایی همگنانه‌ای که قرار است در هم‌نشینی با هم ایجاد کنند. کافی ست در مقام مقایسه به دیالوگ‌های همینگوی، کارور، سالینجر و از این سو به دیالوگ‌های درخشان داستایوفسکی نظری انداخت تا عمق قضیه روشن شود.

به جز «ملکوت» که داستان فوق‌العاده‌ای بود، کاری از بهرام صادقی نخوانده‌ام تا این آثار را با آن‌ها مقایسه کنم. ولی با همین تک‌کاری که از ایشان خوانده‌ام، با عرض پوزش از نویسندگان محترم، باید عرض کنم هیچ کدام از آثار ارسالی را در مقام دریافت این جایزه نیافتم.

***

بیست داستان برگزیده‌ی دومین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی بهرام صادقی

شما هم تا هفتم بهمن‌ماه ۹۴ فرصت دارید که به داستان دلخواه‌تان امتیاز بدهید. روی هر عنوان که کلیک کنید، به متنِ داستان در سایت خوابگرد می‌رسید. و در مقابلِ هر عنوان، لینکِ متنِ آن اثر در کتابخوان طاقچهدرج شده برای امتیاز دادنِ شما. برای مطالعه‌ی داستان‌ها در طاقچه و امتیاز دادن، باید اپلیکیشن آن را روی موبایل یا تبلتِ خود نصب کنید. نسخه‌ی اندرویدِ آن را می‌توانید از این لینک و نسخه‌ی آی‌او‌اسِ آن را می‌توانید از این لینک بگیرید.

ـ اترک  [در طاقچه +]
ـ بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایتِ جبرپور در تشییع جنازه‌اش  [در طاقچه +]
ـ پیشانی سوراخ من  [در طاقچه +]
ـ چال  [در طاقچه +]
ـ در خیال بر درختی میوه‌ می‌دهد  [در طاقچه +]
ـ رزم آفتاب‌پرست‌ها  [در طاقچه +]
ـ زورآباد  [در طاقچه +]
ـ ستاره‌ی شمالی  [در طاقچه +]
ـ سگ نجس است  [در طاقچه +]
ـ شرطِ باخت‌باخت  [در طاقچه +]
ـ صلح در وقتِ اضافه  [در طاقچه +]
ـ عصر یک چهارشنبه ی بارانی  [در طاقچه +]
ـ ققنوس  [در طاقچه +]
ـ گروه پزشکی ۶۳  [در طاقچه +]
ـ لگاح  [در طاقچه +]
ـ مارپله  [در طاقچه +]
ـ مسعود بی‌برگ  [در طاقچه +]
ـ میدان آزادی  [در طاقچه +]
ـ نسخه‌پیچ  [در طاقچه +]
ـ V «وی»  [در طاقچه +]

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۱۴ نظر

  • Reply پیمان ۲۱ دی ۱۳۹۴

    سلام
    پدر خوب ! حداقل یک خط در خصوص بقیه داستانها هم سیاه مشق می کردی که باور کنیم بیست داستان برتر را خواندی !!
    هر که از راه رسید با نام مستعار تبلیغ داستان دوستش را با آب و تاب نوشته که انگار بقیه اخ بودند.
    با این نگاه های تبلیغات چی – و نه حتی سلیقه ای – نمی دانم نقش داوران مرحله اول چه بوده ؟
    می آمدید بیست داستان را باحوصله می خواندی بلکه چند نکته آموزشی هم از توی اینها در م آمد.
    نقد و نظر که این نیست بیاییم نان قرض بدهیم به رفیق و ادای دین کنیم و بعدش خداحافظ!!
    یعنی توی این مملکت قحط الرجال شده که یک منتقد – نویسنده یا چه می دانم داستان خوان – پیدا نمی شود که از سر جوصله تک تک داستان های برتر را واکاوی کند و مختصری از باب ساختاری ( زبان – فضاسازی – شخصیت پردازی – اندیشه داستانی – لجن و پرداخت موضوع و… ) بنویسد ؟؟
    این جور که پیداست در روزهای آتی هم دیگر دوستان هم دست به کار شده و به نان قرض دادن لقدام خواهند کرد
    جان من برای یک بار هم که شده بیایید توی مباحث داستان کمی جدی باشیم و گلشیری وار نقد از سر رفاقت نکنیم . هم بفهمیم و هم بفهمانیم. رسالت جایزه ادبی را در ادامه خودمان بر دوش بگیریم و تکانی به این کالبد نیمه جان داستان کوتاه فارسی بدهیم.
    باقی بقایتان

  • Reply ............ ۲۲ دی ۱۳۹۴

    سلام. نویسنده ی یکی از این داستان ها هستم. بد نیست بگویم که من نه ایشون را میشناسم و نه تا پیش از این خانم لی لی خوشدل را میشناختم. بنابراین امکان این هم هست که بتوانیم زود قضاوت نکنیم. نیست؟ مطمئن هستم نویسنده ای که کارش را جدی گرفته باشد و برای نویسنده ی حقیقی شدن، مشتاق و خواهان ِسنجش بی حد و مرز داستانش باشد، هیچگاه، هیچگاه برای داستانش نقد مثبت نمیخرد. (بر فرض اینکه این نقد را یک نقد مثبت در نظر بگیریم) همه ما بیست نفر مشتاقیم یک نقد سازنده داشته باشیم در بازخورد داستانمان. با این پیش فرض که همه میخواهیم ادامه دهیم نه همین جا در جا بزنیم. ممنون

  • Reply الف ۲۲ دی ۱۳۹۴

    به بنده هم انگار دوستان در یکى از مطالب لطف داشته ان. ممنونم ولى باور کنید اینقدر که از نقد مثبت و تعریف و تمجید و عواقب اتهامى بعد از اون مى ترسم از نقد منفى ناراحت نمیشم. نقد منفى یعنى لااقل یکى خونده و به هر حال به هر دلیلى عصبانى هم شده. هروقت اینجا یا طاقچه سر مى زنم میگم خدا کنه کسى تعریف نکرده باشه. چون پشت سرش ده نفر بهت هجوم میارن. در خصوص و عمومى. با فحش و فحش واره و تک ستاره و اتهام و هر ابزار دیگه اى که به ذهنشون میرسه.
    از همین رو اگر خداى ناکرده در بخش مردمى برگزیده شدم حتما استعفا میدم از اون بخش. که این بندى نیست که بخواهم با آن خود را خفه کنم و به قولى قدیم: لعنت به تشت زرى که موش مرده در آن افتاده باشد.

  • Reply خواننده ۲۲ دی ۱۳۹۴

    سلام
    یک مورد بسیار خنده دار! نمی دانم چرا عده ای تصور می کنند که داستانهای یک مسابقه ادبی حالا چه داستان چه شعر حتمن و حتمن باید در اندازه و حد اسم مسابقه باشد؟؟! یعنی اگر جایزه شعر شاملو است حتمن کتابها باید در حد شاملو باشد و حالا که جایزه بهرام صادقی است باید داستانها در حد و اندازه مسابقه بهرام صادقی و خود شخص ایشون باشد؟!!!
    اینها صرفن یه اسم هستند و بس٫ اگر اسم نویسنده و شاعری رو روی یه مسابقه ادبی نذاریم چی بذاریم؟ المهدی و میعاد و مهدی موعود خوبه؟ مسابقه ادبی شبنم خوبه؟ نویسنده این یادداشت اصولن چرا داستانها رو با ملکوت مقایسه کرده؟ چه ربطی داره ؟ مگه خارج از ایران که مسابقات ادبی هست مثلن یکیش فلانری اوکانر. میان خواننده ها و ملت همیشه رد صحنه داستانهای نامزد شده رو با داستان اون مرحوم اونم با بهترین کارش مقایسه می کنن؟!! دمت گرم کهنوشتی ولی خب من چیزی از نوشته ات و دلمشغولیت بابت این داستانها و مسابقه نفهمیدم برادر.

  • Reply محمد ۲۳ دی ۱۳۹۴

    “به جز «ملکوت» که داستان فوق‌العاده‌ای بود، کاری از بهرام صادقی نخوانده‌ام تا این آثار را با آن‌ها مقایسه کنم.”

    این شوخی بود یا جدا داستانهای ارسالی رو با آثار صادقی مقایسه می کنی؟!
    اصلا برای چی باید همچین مقایسه ای بکنی؟!!
    اصلا اینارو ولشون کن… چه خبر؟؟

  • Reply خوبیار ۲۵ دی ۱۳۹۴

    کالبدشکافی بیست داستان برگزیده جایزه بهرام صادقی با عنوان “ستاره بازی در شب ملکوت”
    امیدوارم که بتونید منشر کنید. بسیار متشکرم.

    ستاره‌بازی در شب ملکوت
    نوشته: خوبیار

    همه‌ی این بیست داستان از کیفیت نسبی برخوردار بودند. اما من به سیاق سایت طاقچه به آن‌ها ستاره می‌دهم و در سه دسته طبقه بندی می‌کنم. داستان‌های چهار ستاره، سه ستاره و دو ستاره. نقاط قوت و ضعف آن‌ها را هم در حد چند جمله می‌آورم.
    داستان پنج ستاره و کاملاً بی‌نقص وجود نداشت. داستان خیلی ضعیف و یک‌ستاره هم نداشتیم.
    داستان‌های چهارستاره:
    هفت داستان از دید من داستان‌های کاملی هستند و نقص‌های جزئی دارند. داستان‌های لگاح، زورآباد، مارپله، بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش، میدان آزادی، نسخه‌پیچ، گروه پزشکی شصت و سه.

    لگاح
    نقاط قوت: زبان خاص و شسته و رفته که امضای نویسنده را هم دارد. تسلط نویسنده در رعایت عناصر داستانی.
    نقاط ضعف: قصه‌ی معمولی.
    زورآباد
    نقاط قوت: زبان‌آوری بسیار خوب و شاخص در حدی که سبک زبانی‌ به وجود آورده. لحظه‌پردازی و فضاسازی زنده.
    نقاط ضعف: پایان کلیشه‌ای.

    مارپله
    نقاط قوت:‌ رعایت بی‌نقص عناصر داستانی. کشش و تعلیق خوب. برآمدن از پس ژانر تاریخی.
    نقاط ضعف: نقطه‌ی ضعف شاخصی ندارد جز اینکه داستان خیلی خاصی نساخته.
    بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش
    نقاط قوت: بازسازی سبک و زبان بهرام صادقی با سوژه‌ای مناسب و دوست‌داشتنی.
    نقاط ضعف: زیاده‌گویی سخنرانی‌ها و مصنوعی شدن آن.

    میدان آزادی
    نقاط قوت:‌ اجرای باورپذیر رابطه‌ی خاص بین چند نفر و تنهایی وحشتناک انسان‌ها در فضایی خاص. شروع خوب و پایان خوب‌تر.
    نقاط ضعف: داستان اضافه زیاد دارد و تراش نخورده. ساختار زیاد محکمی هم ندارد، هرچند به نسبت کافی بود.

    نسخه‌پیچ
    نقاط قوت: شخصیت‌پردازی خوب و قصه‌ی جذاب.
    نقاط ضعف: استفاده‌ی زیاد از اسامی داروها و بدآموزی محرز و رعایت نکردن حد گفتن از بعضی مسائل واقعی.

    گروه پزشکی شصت و سه
    نقاط قوت: روایت صحیح، جذاب و جزئی نگرانه از زندگی امروزی.
    نقاط ضعف: زبان بیش از حد خاطره‌وار، به طوری که نتوانسته از این تکنیک استفاده کند و تمایزی بین زبان خاطره و داستان به وجود آورد.
    داستان‌های سه ستاره:
    داستان‌های سه‌ستاره داستان‌هایی هستند که چیزی را که می‌خواستند به سرانجام نرسانده‌اند و ساختار زیاد محکمی ندارند اما با یکی دو بار بازنویسی و رفع نواقص کوچک به داستان‌های چهارستاره تبدیل می‌شوند.
    شش داستان زیر:
    ستاره‌ی شمالی، وی، شرط باخت باخت، صلح در وقت اضافه، در خیال بر درختی میوه می‌دهد و سگ نجس است.

    ستاره‌ی شمالی
    نقاط قوت: سوژه‌ی جالب. تصویرهای بامزه.
    نقاط ضعف: ارتباط بین دو قصه‌ی موازی را خوب در نیاورده و داستان دو تکه است.

    وی
    نقاط قوت: شروع خوب. پایان معنادار و زیبا. تصویرهای بکر.
    نقاط ضعف: ساختار وارفته. از مرز خاطره نگذشته. آوردن شعرهای شاملو وسط داستان بدون اینکه علت و معلولی‌اش را درست بچیند.. بعضی از حرف‌ها را زورکی خواسته به خواننده تحمیل کند در صورتی که تصویرها خودش آن معناها را رسانده.

    شرط باخت باخت
    نقاط قوت:‌ جذابیت و تعلیق مناسب، اجرای خوب فرم و شجاعت داشتن در گفتن از موضوعی حساس٫
    نقاط ضعف: باز نشدن گره‌های داستان و مبهم ماندن آن و پایان نامناسب.

    صلح در وقت اضافه
    نقاط قوت: روایت و روند خوب.
    نقاط ضعف: زبان ناپخته و موضوع تکراری و کلیشه‌ای. نساختن زمینه برای پایان آن.

    در خیال بر درختی میوه می‌دهد
    نقاط قوت: رعایت مسلط عناصر داستانی و ساختن اتمسفر مورد نظر.
    نقاط ضعف: لحن نامناسب در دیالوگ‌ها، مرتبط نبودن دو روایت و دو تکه شدن داستان.

    سگ نجس است
    نقاط قوت: دید به نسبت جدید به وقایع٫ گفتن از شخصیت‌هایی که از آن کمتر گفته شده و شجاعت نویسنده در بیان خصلت‌های حیوانی.
    نقاط ضعف: ساختار ضعیف و زبان غیر حرفه‌ای.

    داستان‌های دو ستاره:
    داستان‌های دوستاره، داستان‌هایی هستند که اشکالات زیادتری به نسبت بقیه دارند و در بعضی موارد عناصر داستانی را هم خوب اجرا نکرده اند یا عجول بوده اند در نوشتن آن و به نظر می‌رسد روی داستانشان به اندازه‌ای که لازم بوده کار نکرده‌اند اما ایده‌ی خوبی دارند یا نقاط قوت دیگری که نمی‌توان از آن‌ها گذشت.
    هفت داستان زیر:
    پیشانی سوراخ من، ‌اترک،‌ ققنوس، چال،‌ عصر یک چهارشنبه‌ی بارانی، مسعود بی‌برگ، رزم آفتاب‌پرست‌ها.
    پیشانی سوراخ من
    نقاط قوت:‌ موضوع غریب و روایت بامزه.
    نقاط ضعف: باورپذیر نبودن آن در بعضی جاها. داستان از دست نویسنده خارج شده بود و پایان نامناسبی داشت که کل داستان را زیر سؤال می‌برد.

    اترک
    نقاط قوت: موضوعی که می توانست روی آن بیشتر کار کند و داستان خوبی از آن در بیاورد.
    نقاط ضعف: پراکنده‌گویی، نداشتن چفت و بست محکم و ضعف ساختاری.

    ققنوس
    نقاط قوت: آوردن کلمات غریب و جا انداختن آن‌ها در داستان و زبانی که بعضی از جاهای داستان خوب بود.
    نقاط ضعف: رمانتیک بودن بیش از حد، دو تکه شدن داستان از میانه‌ی آن ومستقل بودن این دو قصه از هم و روایت ناصحیح و انتخاب زاویه‌دید نامناسب.

    چال
    نقاط قوت: شروع خوب.
    نقاط ضعف: روایت ساده‌ای که تعمداً مغلق شده بود و درست از آب در نیامده بود و ساختار را بهم ریخته بود. نداشتن علت و معلولی.

    عصر یک چهارشنبه‌ی بارانی
    نقاط قوت: روایت روان
    نقاط ضعف:‌ رمانتیک بودن و به هم ریختگی.

    مسعود بی‌برگ
    نقاط قوت: تخیل خوب.
    نقاط ضعف: نداشتن علت و معلولی. زبان شلخته و غلط‌های املایی زیاد.

    رزم آفتاب‌پرست‌ها
    نقاط قوت: توصیفات بامزه.
    نقاط ضعف: زبان خام‌دستانه و رعایت نکردن تسلسل زنجیره‌ای اتفاق‌ها و مرتبط نشدن آن‌ها به هم.

    • Reply خوابگرد ۲۵ دی ۱۳۹۴

      مطلب باید ترجیحاً حاوی بررسی باشد نه صرفاً ارزیابی.

  • Reply ? ۲۵ دی ۱۳۹۴

    سلام.نتایج داوری چه تاریخی اعلام میشه؟

    • Reply خوابگرد ۲۵ دی ۱۳۹۴

      نیمه‌ی بهمن‌ماه

  • Reply پیمان ۲۷ دی ۱۳۹۴

    سلام و درود جناب دبیر محترم
    سوال : آیا داوران براساس جدول امتیاز دهی خاصی که از طرف دبیرخانه تهیه می شود به داستانها امتیاز می دهند یا هر داور براساس سلیقه و نظر خودش صرفا چند داستان را رتبه بندی می کند؟
    به این معنی که آیا امتیاز دهی کلی است ؟ یا هر داستان به صورت جزیی ( مثلا فضاسازی و شخصیت پردازی و بکر بودن موضوع و غیره ) نمره دهی شده ونهایتا بارم بندی می شود ؟
    و آیا داوران از امتیاز دهی یکدیگرمطلع می شوند و بر سر رتبه بندی به شور می نشینند ؟
    سپاس

    • Reply خوابگرد ۲۷ دی ۱۳۹۴

      در باره‌ی شیوه‌ی داوری، دبیر هیئت داوران بعد از اعلام نتایج اگر صلاح بدانند، توضیح خواهند داد.

  • Reply سوال ۲۸ دی ۱۳۹۴

    خسته نباشید.رای گیری طاقچه تا روز هفتم بهمنه و صبح هشتم نتایج بخش مردمی معلوم میشه.آیا نتایج داوری اصلی هم همون روز هشتم معلوم میشه؟قاعدتا باید همون روز بشه که جایزه از جذابیت نیفته.

    • Reply خوابگرد ۲ بهمن ۱۳۹۴

      چند روز بعد از اعلام نتایج کاربران طاقچه اعلام خواهد شد.

  • Reply پیمان ۸ بهمن ۱۳۹۴

    سلام و عرض ارادت جناب شکراللهی
    کاش در بخش انتخاب مردمی جایزه بهرام صادقی هیچ جایزه نقدی یا غیر نقدی به کار نبود . نحوه کامنت گذاری و حمله به نویسنده ها و داستان ها بسیار جای تاسف داشت . ارزش ندارد به خاطر پول و یا محبوبیت بیاییم به داستانهایی که از بین ۹۰۰ داستان انتخاب شده و برای سهیم شدن در خوانش و لذت بردن و آشنایی با ادبیات حاضر در سایت درج شده بیاییم به داستانهای نویسنده های برتر قطاری از یک ستاره ردیف کنیم !!
    ای کاش بعضی ها داستانها را می خواندند و ستاره می دادند . نمی دانم چه وقت می خواهیم نفس یک کار فرهنگی را درک کنیم و به آن بها بدهیم ؟
    امیدوارم با نگاهی به روند کامنت گذاری و روند تغییر ناگهانی و جهشی بعضی از داستانها در یک ۷ بهمن و بخصوص از ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۲ شب (آخرین مهلت ارسال نظر ) این بخش به کلی حذف شود . چرا که انصافا این تعداد ستاره های یک تا پنج ( مجموعا ) وجود خارجی نداشته است . بنده دو روز آخر لحظه به لحظه امتیازها را یادداشت کرده ام . به هیچ وجه روند امتیاز دهی عادی نبود . ظرف ۱۰ دقیقه به بعضی از داستانهایی که در روال عادی امتیاز بالایی داشتند به یکباره ۱۰ تا ۱۲ تا یک ستاره می دادند !!!!
    مطمئنا از ایمیل بنده خواهید توانست نام وهویت مرا شناسایی کنید . امیدوارم در نتیجه داوری بخش اصلی بهترین اتفاقهای ممکن برای ادبیات داستانی حاضر حادث شود تا تمام شائبه های ایجاد شده در انتخاب مردمی نیز از ذهن ها پاک شود سپاس بیکران از زحمات شما

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top