خوابگرد

لادن طباطبایی، اوتیسم و ماجرای عجیب سگی در شب

یکی از خبرهای پی‌درپی تلخ این روزها مهاجرت لادن طباطبایی، بازیگر، به آمریکا بود. به خاطر دخترش که اوتیسم دارد. با خواندن این خبر بی‌درنگ به یاد رمان «ماجرای سگی در نیمه‌شب» افتادم که، از اتفاق، مدتی است آن را داده‌ام دست پسرم و این روزها از خواندن آن هیجان‌زده است. رمانی که شخصیت اصلی و راوی آن یک نوجوان اوتیستیک است. این رمان شهرت بین‌المللی دارد، برنده‌ی جوایز بسیار شده و دست‌کم سه ترجمه از آن در ایران منتشر شده است. می‌خواهم این رمان را به کسانی معرفی کنم که آن را نمی‌شناسند. پیش از آن اما، چند نکته درباره‌ی اوتیسم، که به اشتباه و نادرست در فارسی به آن «درخودماندگی» می‌گویند.

چهار تن از دوستان من فرزندان دچار اوتیسم دارند. یکی از آن‌ها کامبیز تواناست که دو سال پیش مطلبی مفصل و بسیار روشنگر در سایت بی‌بی‌سی درباره‌ی این موضوع منتشر کرد، که توصیه‌ی اکید می‌کنم آن را بخوانید. [+]

آیا اوتیسم بیماری است؟

نه، یک نوع اختلال است. «اوتیسم به زبان خودمان یک سیستم عامل متفاوت است. اگر به طور طبیعی ما همه برای مثال از سیستم عامل ویندوز در مغز استفاده می‌کنیم، در افرادی که اوتیسم دارند این سیستم عامل متفاوت است. وقتی متفاوت باشد،‌ ورودی و خروجی‌هایش هم متفاوت است. اوتیسم اختلالی است که آن بخش از مغز را تغییر می‌دهد که وظیفه‌اش رشد ارتباطی و قدرت کلامی و قدرت برقراری روابط اجتماعی است. مغز عملکردهای پیچیده‌ای دارد که ما از آن سردرنمی‌آوریم و چون همه انجام می‌دهند، فکر می‌کنیم چیز خاصی نیست. مثل حرف زدن. مثل جویدن. ولی وقتی مغز نتواند فرمان را اجرا کند، آن وقت شما باید به شخص این‌ها را یاد بدهید. بعد می‌بینید که چه کار سختی است آموزش دادنِ جویدن.»

آیا عوامل اوتیسم کشف شده؟
نه، ۴۵ سال است روی آن تحقیق می‌کنند ولی ریشه‌ی آن را نیافته‌اند.
قابل تشخیص یا پیشگیری است؟
نه. به قول لادن طباطبایی، چانه هم نزنید! نه می‌توان آن را در دوره‌ی جنینی تشخیص داد نه دستورالعملی برای پیشگیری از آن وجود دارد.

آمار و وضعیت اوتیسم در ایران؟

از هر ۷۰ تا ۸۰ نفر در ایران، یک نفر با اوتیسم به دنیا می‌آید. این آمار در گذشته کمتر بوده اما متأسفانه به شدت رو به افزایش است، هم در ایران و هم در سایر کشورها. آمار ابتلا به این اختلال در پسران بیشتر از دختران است. شناخت عمومی جوامع توسعه‌یافته از این اختلال قابل قیاس با جامعه‌ی ایران نیست. اغلب این کودکان و نوجوانان استعدادهای درخشانی دارند که به دلیل نبود مراکز خاص آموزشی و نیز شناخت و قضاوت عمومی کاملاً نادرست (بی‌تربیت، پرخاشگر، دیوانه) و تمام‌وقت بودن آموزش کودکان اوتیستیک، اغلب آنان تلف می‌شوند. در بهترین حالت استعدادهایشان و در بدترین حالت، که کم هم شیوع ندارد، خودشان در آسایشگاه‌ها! همین مورد آخر دلیل آن بوده که کسی مثل لادن طباطبایی از چهار سال پیش بازیگری را کنار می‌گذارد و بعد از چند سال تلاش برای آموزش فرزندش، عاقبت خسته و نالان و دل‌شکسته، راهی آمریکا می‌شود برای آن که زندگی دخترش را نجات دهد. برای روشن شدن موضوع، باز هم تأکید می‌کنم یادداشت کامبیز توانا را بخوانید.

ماجرای سگی در نیمه‌شب

مارک هادون

این رمان نوشته‌ی مارک هادون (متولد ۱۹۶۲)، نویسنده، تصویرگر و فیلمنامه‌نویس انگلیسی است که آن را در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد. یعنی در ۴۱ سالگی. رمانی بسیار مشهور، با فروش حدود دو میلیون نسخه فقط در بریتانیا، که نام آن در فهرست‌هایی نظیر ۱۰۰۱ یا حتا ۱۰۱ کتابی که باید پیش از مرگ خواند هم آمده است. کریستوفر، شخصیت اصلی رمان، به علت اختلال اوتیسم از درک مسائل عادی زندگی عاجز است، اما هوش فوق‌العاده‌ای دارد و دنیا را دیگرگونه می‌بیند. البته در هیچ جای کتاب به‌صراحت نامی از اوتیسم نمی‌برد. ماجرا با کشته شدن سگی در همسایگی آن‌ها آغاز می‌شود و کریستوفر سعی می‌کند قاتل سگ را با ابتکارات منحصربه‌فرد خود بیابد. این آغاز داستانی درخشان است با یک راوی متفاوت و کم‌نظیر برای ورود به ساختار و دنیای ذهنی شخصی که نمونه‌های آن‌ در دور و اطراف ما کم نیست، اما هیچ شناختی از آن‌ها نداریم. رمانی که یک نوجوان اوتیسمی درباره‌ی قتل سگ همسایه و زندگی خودش نوشته است! کاری به‌غایت سخت برای مارک هادون، در عین حال کاملاً موفقیت‌آمیز٫

اوتیسمی‌ها در جهانی متفاوت با جهان ما زندگی می‌کنند. دنیایی که تصویر در آن حرف اول را می‌زند، همه چیز همان‌قدر صریح است که روز روشن است و شب تاریک، از کنایه و استعاره و توصیف‌های پیچیده در آن خبری نیست، و صراحت و صداقت و منطق در همه جا و همه چیز جاری و ساری است. کریستوفر در این رمان هوش عجیبی در ریاضیات دارد. او اعداد اول را تا عدد ۷۵۰۷ حفظ است و با معمای قتل سگ نیز به‌مثابه‌ی یک مسئله‌ی ریاضی برخورد می‌کند. مارک هادون نه تنها داستان را از زبان او روایت می‌کند که فرم روایی رمانش را نیز از هر جهت با موضوع، شخصیت، راوی و حتا مضمون اثر هماهنگ کرده است. از شماره‌ی فصل‌ها، که از عدد ۲ شروع می‌شود و به مرور می‌فهمیم بر اساس اعداد اول است، بگیر تا زبان روایت که از پیچیدگی‌های لفظی و لحنی و معناپردازی‌های عاطفیِ معمول عاری و خالی است، تا چینش وقایع فصل‌ها که گاه به آشفتگی در روایت پهلو می‌زند اما در چیدمان کلی کشف می‌کنیم که کاملاً متناسب است با جهان فکری این راوی ۱۵ ساله.

کریستوفر در جایی از کتاب می‌گوید: «من فکر می‌کنم اعداد اول درست مثل زندگی هستند. آن‌ها خیلی منطقی هستند اما هیچ وقت نمی‌توانید فرمول‌شان را کشف کنید. حتا اگر وقت خود را با فکر کردن به آن‌ها سپری کنید.» و نهایتاً این‌که از معدود رمان‌هایی است که نه فقط برای نوجوانان نوشته شده نه فقط برای بزرگسالان. به تعبیر ناشر، هر خواننده‌ی بالای ۱۳ سال از مطالعه‌ی آن لذت می‌برد.

یک فصل از رمان

در ادامه، فصل نخست این رمان (یا به روایت کریستوفر، فصل شماره‌ی ۲) را می‌خوانید:

هفت دقیقه از نیمه‌شب گذشته بود. سگه روی چمن جلوی خانه‌ی خانم شیرز افتاده بود. چشم‌هایش بسته بود. انگار حدقه‌هایش به اطراف می‌چرخیدند، مثل اوقاتی که سگ‌ها خواب می‌‌بینند که دارند گربه دنبال می‌کنند. اما سگه نه می‌دوید و نه خواب بود. مرده بود. یک چنگک باغبانی از تنش بیرون زده بود. نوک چنگک احتمالاً از تنش رد شده بود و در خاک فرو رفته بود چون چنگک سیخ ایستاده بود. به این نتیجه رسیدم که سگه احتمالاً با آن چنگک به قتل رسیده، چون زخم دیگری را روی بدنش نمی‌دیدم و در ضمن فکر نمی‌کنم که کسی بخواهد چنگک را در تن سگی که به دلایلی مثل سرطان یا تصادف در خیابان مرده، فرو کند. با این حال نمی‌توانستم درباره‌ی این مسئله مطمئن باشم. وارد حیاط خانه‌ی خانم شیرز شدم و در آن را پشت سرم بستم. به سمت زمین چمن رفتم و در کنار سگ زانو زدم. دستم را روی ماهیچه‌ی پایش گذاشتم. هنوز گرم بود.

اسم سگه ولینگتون بود. سگ خانم شیرز بود که دوست ماست. خانه‌اش دو خانه آن‌طرف‌تر از خانه‌ی ما، آن دست خیابان است. ولینگتون یک سگ پودل بود اما نه از آن پودل‌هایی که موی قشنگی دارند بلکه یک پودل بزرگ. موهای سیاه فرفری داشت اما وقتی نزدیکش می‌شدی می‌دیدی که زیر آن موها یک زرد خیلی کم‌رنگ بود مثل پوست مرغ. مشغول نوازش ولینگتون شدم و با خودم فکر کردم چه کسی ولینگتون را کشته است و چرا؟

ماجرای عجیب سگی در شب، نوشته‌ی مارک هادون، ترجمه‌ی شیلا ساسانی‌نیا، نشر افق، ۳۴۳ صفحه

اگر دوست دارید در باره‌ این کتاب بیشتر بخوانید، این‌جا را ببینید.