مردی هیزم برای فروش به شهر میبرد. ملانصرالدین به او رسید و پرسید: «این حطبِ مرتب بر حمار اسوداللّون را هر رطل شرعی به چند درهم در معرض بیع درمیآوری؟» مرد نگاهی به او انداخت و گفت: «اگر هیزم میخواهی بخری، هر من سی درهم. ولی اگر میخواهی دعا بخوانی، برو مسجد.»
هر بار که کتاب یا مقالهای میخوانم که نثر آن مرعوبکننده است یا به زبان زرگری مدرن نوشته شده یا اصلاً زبانی ژارگون دارد ولی ته و پشتِ آن هیچ چیز دندانگیری نیست، یاد این لطیفه میافتم. تازهترینش کتابی است که این سه خصلت یکجا دارد، با عنوانی جذاب، پر از لاکان و ژیژک و پروبلماتیزاسیون و تقلیلِ دگربودگیِ دیگری و سوژهی مفروض به دانایی و خودِ استعلایی و تروما، با مقدار معتنابهی احمدینژاد و میرحسین موسوی و حسن روحانی و اصغر فرهادی، که سرجمع حتا یک هیزمِ تر هم نصیب آدم نمیکند و فقط مغزدرد میآورد.
کتاب را که ورق بزنی، از این جملهها بسیار میبینی، الی ماشاءالله:
سیاستهای احمدینژاد، منطق گفتمان او ـ سرقت لذت ـ و قیافه و منشش ـ به تعبیر گافمن ـ با آن چه طبقهی متوسط در دیگری بزرگ (در دو دورهی ریاست جمهوری خاتمی) یافته است، فاصلهای ناپیمودنی دارد.
گفتمان احمدی نژاد بین هویت نفسانی افرادی که با طبقهی متوسط همانانگاری میکنند و آن چه به طرزی ایدئولوژیک بدان فراخوانده میشوند شکافی عمیق میافکند.
انقلاب نقطهی کاپیتون گفتمان موسوی است. از طریق انقلاب است که موسوی میکوشد وحدت فانتزیوارش را بسازد، وحدتی که مانند اصل تفاوت دیزرائیلی بر فانتزی «خانوادهی خوشبخت» (اتساورراکاکیس، ۱۵۱:۱۳۹۴) استوار است و شعار ملت واحد سر میدهد، خانوادهای که از خود در برابر بیگانگان دفاع میکند…
گفتمان موسوی لاجرم طردکننده است. تنگنای او آن است که نمیتواند رمزگانی بگذارد که همزمان فرودستان و طبقهی متوسط با آن همانانگاری کنند یا دستکم به یک شدت همانانگاری کنند. قطب کلیتباوری که بر اصل تفاوت استوار است، خودش را تضعیف میکند.
هستهی غیرقابل نمادینکردنی در تروما وجود دارد که همهی نمادینکردنهای آتی حول آن صورت میگیرد.
بازگشت به گذشته مستلزم درد و رنج است. رنج طالب مرهم. وانگهی، بازگشت به گذشته له لحاظ منطقی مؤخر بر مسئلهدار شدن گذشته است. به عبارت دیگر، نخست گذشته به مسئله بدل میشود، یا ساحت نمادین را دستخوش اختلال میسازد و سپس فرد به گذشته بازمیگردد تا ساحت نمادین را بازسازی کند.
دربارهی الی سوگنامهی طرد الی است. روایت فیلم روایتی به شدت غمانگیز، زنانه و (به تعبیر کریستوایی) شاعرانه است که در پس رئالیسم زمخت فیلم (که در واقع بوف کوری رئالیستی است) پنهان شده است، روایتی که با موسیقی آندریا باوئر در اثری به همین نام Song for Eli پایان مییابد. پایان تلخ الی تکلمهای است بر تلخی بیپایان بازگشت به گذشته و بی فرجام بودن رهایی او.
ناروایت روحانی بالقوه خصلتی برآشوبنده و فروپاشنده دارد، زیرا عمل سیاسی را بر عناصر و واژگان جدیدی مبتنی میسازد که تا پیش از این تا حد میزان و سنجهای یکه و یگانه برای ارزیابی درستی یا نادرستی عمل سیاسی اهمیت نیافته بود.