خوابگرد

اندر حکایت پسر کوچک خرده‌فروش نجف‌آبادی؛ بهرام صادقی

بهرام صادقی اگر زنده بود، این‌روزها جشن ۸۱سالگی‌اش را می‌گرفتیم. روزنامه‌ی اعتماد، در شماره‌ی امروز، صفحه‌ای در بزرگداشت یاد و نام بهرام صادقی منتشر کرده است شامل نوشته‌ای از علی خدایی، یادداشتی از ندا آل‌طیب با عنوان «اندر حکایت پسر کوچک خرده‌فروش نجف‌آبادی»، یادداشتی به قلم رسول آبادیان با عنوان «نویسنده‌ای از تبار شکست» و گفت‌وگویی با من درباره‌ی جایزه‌ی بهرام صادقی.

دلم نمی‌آید بگویم جایزه تعطیل شده است

رضا شکراللهی اوایل دهه‌ی ٨٠ تصمیم گرفت یک جایزه‌‌ی داستان‌نویسی بنیانگذاری کند. تازه اینترنت پا گرفته و وبلاگ‌نویسی رونق یافته بود. او نیز تصمیم گرفت از این امکان تازه بهره بگیرد و جایزه‌ای تماماً اینترنتی در زمینه‌ی داستان کوتاه برگزار کند. قرعه‌ی فال به نام بهرام صادقی افتاد و شکراللهی او را برای نامگذاری این جایزه انتخاب کرد؛ جایزه‌ای که در این سال‌ها تنها سه دوره برگزار شده و مانند بسیاری از جایزه‌های خصوصی دیگر گرفت‌وگیرهای بسیاری داشته است. سال گذشته سومین دوره‌ی این جایزه برگزار شد اما امسال باز هم این جایزه دچار توقف شد. همزمان با سالروز تولد بهرام صادقی گپ‌وگفتی کوتاه با رضا شکراللهی، دبیر این جایزه‌ی ادبی، انجام دادیم.

آقای شکرالهی در تاریخ ادبیات ایران نویسندگان شاخص بسیاری داریم که هر یک می‌توانند جایزه‌ای به نام خود داشته باشند. چه شد که شما جایزه‌ای را به نام بهرام صادقی پایه‌ریزی کردید؟ عرق و حس همشهری‌گری در این نامگذاری تاثیرگذار نبود؟

بهرام صادقی، نویسنده‌ی نامدار مکتب اصفهان و ‌زاده‌ی نجف‌آباد است. من هم که ‌زاده‌ی همین شهرم. بنابراین طبیعی بود که با این مسابقه بخواهم نام او را زنده نگه دارم. از این‌که بگذریم، بهرام صادقی به‌معنای دقیق کلمه یکی از شاخص‌های ادبیات داستانی ایران است. اگر شروع داستان کوتاه مدرن ایرانی را به محمدعلی جمالزاده نسبت بدهیم، با قدری مسامحه، داستان کوتاه ایرانی با آثار بهرام صادقی وارد عرصه‌ی جدیدی شد که یکی از نقاط عطف ادبیات مدرن در ایران است. بهرام صادقی از پیشروان پیوند دادن داستان کوتاه با «شهر» و متعلقات آن بود و از این نظر است که می‌توان او را یک شاخص قلمداد کرد. بزرگانی چون صادقی و گلشیری، که هر دو به مکتب اصفهان تعلق داشتند، راهی را در داستان کوتاه باز کردند که تا پیش از آن چشم‌اندازی نداشت. گلشیری این کار را بیشتر در زبان روایت انجام داد و بهرام صادقی در کشاندن داستان کوتاه به فضای شهری که مهم‌ترین وجه داستان مدرن است و افسوس که هر دو را زود از دست دادیم. خلاصه این‌که وقتی در اوایل دهه ٨٠ خواستم سنگ بنای این جایزه‌ی داستان کوتاه را بگذارم، بی‌هیچ تردید و تأملی نام بهرام صادقی جلوی نگاهم می‌درخشید.

از چند و چون این جایزه بگویید. ظاهرا اولین جایزه اینترنتی داستان کوتاه بود.
اولین دوره جایزه‌ی بهرام صادقی در سال ۱۳۸۲ برگزار شد. آن زمان دوره رونق وبلاگستان فارسی بود و این جایزه اولین جایزه‌ای بود که به طور کامل در اینترنت برگزار می‌شد. تجربه‌ی بسیار شیرینی بود کار کردن با داورانی از این سو و آن سوی دنیا، مثل رضا قاسمی، منیرو روانی‌پور یا خسرو دوامی. اگر نگاهی به فهرست برگزیدگان آن دوره بیندازید، می‌بینید که شمار زیادی از داستان‌نویسان مشهور فعلی که به طور حرفه‌ای یا نیمه‌حرفه‌ای کار می‌کنند، اولین‌بار در این مسابقه بود که خود را نشان دادند و معرفی شدند. این‌ها همه شیرینی‌های کار بود و هست. ولی ما انگار به طور تاریخی گرفتار این شیوه هستیم که اغلب فعالیت‌های موفق‌مان قائم‌به‌شخص است. تقریبا تمام بار این جایزه بر دوش من بود و سنگینی‌اش آن‌قدر بود که تا مدت‌ها نتوانستم قد راست کنم. هم از جهت فشارهای بیرونی و هم هزینه‌های برگزاری مسائلی از این دست. تنها یاور من محمدحسن شهسواری بود که خوشبختانه هنوز هم هست.

همین مشکلات باعث تعطیلی این جایزه شد؟ این جایزه در این سال‌ها بارها متوقف شده است.
ظاهراً تعطیلش کردیم، ولی در همه‌ی ١٢ سال فاصله تا دور دوم وسوسه‌ی برگزاری‌اش با من بود. دومین دوره را ۱۲ سال بعد در فضایی شروع کردیم که دیگر شمار زیادی جوایز داستان کوتاه پا گرفته بودند و در حال برگزاری بودند. اعم از غیردولتی و دولتی و شبه‌دولتی. ولی همین که اندک پشتوانه‌ای فراهم شد برای برگزاری، دوباره آن را راه انداختیم.

در این سال‌ها جایزه‌های داستان‌نویسی دیگری هم به شکل اینترنتی برگزار شدند. استقبال از جایزه بهرام صادقی باز هم ادامه پیدا کرد؟
استقبال از این دوره بسیار فراتر از انتظار من بود به‌خصوص که از امکانات گسترده جوایزی مثل همشهری داستان محروم بودیم. ولی خب خاطره‌ی خوش اهل ادبیات از اولین دوره‌ی جایزه بهرام صادقی و نیز ترکیب هیئت داوران که هم چهره ‌ی دانشگاهی در آن بود و هم نویسندگان و مدرسان معتبر و به‌خصوص شیوه‌ی برگزاری جایزه در سایت خوابگرد باعث شد استقبال چشمگیر باشد.

جایزه‌های داستان‌نویسی دیگری هم داریم. وجه تمایز جایزه بهرام صادقی چیست؟
در شیوه‌ی برگزاری، این جایزه دو وجه تمایز مهم دارد. یکی این‌که بخش اصلی جایزه، یعنی داوری نهایی، در محضر مخاطبان و خوانندگان انجام می‌شود. تنها جایزه‌ای است که متن آثار راه‌یافته به داوری نهایی را در سایت مسابقه منتشر می‌کند و به قول معروف مسابقه در خلأ برگزار نمی‌شود. خوانندگان هم مثل داوران نهایی آثار را می‌خوانند و نقد می‌کنند و حتی بحث و جدل. وجه دیگر ماجرا، شرکت دادن خود خوانندگان در داوری است. هم در اولین دوره و هم در دو دوره اخیر، ما خوانندگان را هم به مطالعه آثار و داوری کردن همپای داوران بخش اصلی نشاندیم. در دوره اول وبلاگ‌نویس‌ها می‌توانستند در امتیازدهی به داستان‌ها شرکت کنند و در دو دوره‌ی اخیر، متناسب با امکانات تکنولوژیک روز، از طریق کتابخوان طاقچه این کار را انجام دادیم. اینها همه از عواملی است که هم باعث تمایز جایزه و نیز اعتبار آن و استقبال از آن می‌شود.

اما امسال هم این جایزه برگزار نشد. باز هم تعطیل شده است؟ اصولا چشم‌اندازی برای ادامه آن دارید؟

عرض کردم که بزرگ‌ترین معضل جایزه‌های غیردولتی در ایران این است که این جایزه‌ها قائم به شخص است. از طرف دیگر، فشار تندروها که روی همه جوایز غیرحکومتی وجود دارد، در این جایزه هم بود و هست. اگر دوری توی اینترنت بزنید، نشانه‌هایش را می‌بینید. در کنارش، مسائل مالی موانع زیادی را پیش روی برگزارکننده قرار می‌دهد. البته دوستان نازنینی بودند و هستند که در حد توان حمایت کرده‌اند. در هر حال به‌خاطر مشکلاتی از این دست بود که متاسفانه امسال نتوانستیم دوره‌ی چهارم را برگزار کنیم. من دلم نمی‌آید بگویم تعطیل، ترجیح می‌دهم بگویم توقفِ موقت. اوضاع فرهنگی و اقتصادی کشور نه تنها ناراحت‌کننده است که نومید‌کننده هم هست. با این حال، هر زمان که فضا مساعد شود و از پس هزینه‌ها هم بربیاییم، دور چهارم را هم راه می‌اندازیم.

و سخن آخر؟
حرف آخر این‌که این مسابقه چه باز هم برگزار شود چه نه، خوشحالم که باعث شد شماری از بهترین داستان‌نویسان همه‌ی این چند سال زیر نام بهرام صادقی، شهریار داستان کوتاه ایران، گرد هم جمع شوند.