نوشتهی اَلیسون فلاد[۱] در گاردین
مترجم: صدیقه قلیپور
آمار حیرتانگیز: جامعهی دانشگاهی ایالات متحده به آماری از رشد حیرتانگیز استفاده از فحش در کتابها دست یافت.
تحلیل متنی بیش از یک میلیون کتاب توسط متخصصان نشان میدهد که از میانهی دههی ۱۹۵۰ به بعد بهکار بردن فحش بهطرز تکاندهندهای فراگیر شده است.
مارک تواین زمانی نوشته بود «در هر خانهای باید اتاقی برای فحاشی وجود داشته باشد» چرا که «اجبار به سرکوب چنین احساساتی آسیبزا است.» اگر این رماننویس بزرگ آمریکایی امروز زنده بود به احتمال زیاد بنابر تحقیق جدیدی که از رشد چشمگیر ناسزا در ادبیات آمریکا در طی شصت سال گذشته حکایت دارد، از افزایش فحش و دشنام در کتابها به وجد میآمد. با بررسی دقیق متن تقریباً یک میلیون کتاب، نتیجهی این تحقیق نشان میدهد که در میانهی سال ۲۰۰۰ کاربرد Mother fucker (مادربهخطا) ۶۷۸ بار بیشتر از اوایل دههی ۱۹۵۰ بوده است، بروز و ظهور Shit (گه) ۶۹ برابر، و Fuck (مصبت رو …ییدم) ۱۶۸ بار بیشتر استفاده شده است.
این تیم تحقیقاتی، به سرپرستی جین توئنگی[۲]، نویسنده و استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی سندیهگو، عناوین مجموعه کتابهای معرفی شده به انگلیسی آمریکایی را، که از نتیجهی جستجو در گوگل به دست آمد و در سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۸ منتشر شد، به دنبال کاربرد کلماتی مثل «گه» ، «ریدمان» (Piss) و «مصبت رو…ییدم»، «ج..ده» (Cunt)، «… لیس» (Cocksucker)، «مادربهخطا» و «ممه» (Tits) بررسی کردند. دلیل انتخاب این واژگان این بود که جرج کارلین[۳] کمدین در سال ۱۹۷۲ از آنها به عنوان «هفت واژهای که هرگز نمیشود در تلویزیون بر زبان جاری ساخت» نام برده است. بهطورکلی آنها دریافتند که «احتمال استفادهی نویسندگان از هر یک از این دشنامها به طرز چشمگیری از ۱۹۵۰ به بعد بیشتر شده است.»
احتمال استفاده از فحش نیز در کتابهایی که در طول سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ منتشر شده ۲۸ برابر بیشتر از آثاری است که در اوایل ۱۹۵۰ به چاپ رسیده است. توئنگی میگوید «شخصاً حدس میزدم که استفاده از دشنامها افزایش داشته، اما جداً شگفتزده شدم وقتی که دیدم این آمار این اندازه بزرگ بوده است: ۲۸ برابر.»
این تحقیق، که بهتازگی در ژورنال سیج اوپن[۴] منتشر شده، میگوید: فرهنگ آمریکایی به طرز فزایندهای خودبیانگری فردی و تابوهای اجتماعی ضعیفتر را ارزشمند میداند و این روند، خود را در استفادهی روبهرشد فحش نمایان ساخته است. توئنگی میگوید «افزایش فحش درست زمانی رخ داد که فرهنگ جامعه نیز بهطرز فزایندهای خودبیانگری و فردگرایی را ترویج میکرد. فردگرایی یک نظام فرهنگی است که بر فرد بیش از قوانین اجتماعی تأکید دارد. بنابراین، همانطور که هنجارهای اجتماعی به حاشیه رانده میشوند و به مردم نیز اینطور القا میشد که احساسات خود را بیان کنند، فحش دادن رایجتر شد. به عقیدهی من جای اینکه به دنبال ارزشگذاری خوب یا بد باشیم، باید از همین دریچهی فرهنگی به قضیه نگاه کنیم که بهترین راه برای بررسی این پدیده است.
رمان «وطنفروش»[۵] برندهی جایزهی بوکرمن در سال گذشته، اثر پاول بیتی[۶] رماننویس آمریکایی شماری از منتقدان را بابت مجموعهی کامل دشنامهایی که در متن کتاب استفاده شده بود شوکه کرد. متن کتاب حاوی بیش از ۸۰ مورد استفاده از «مصبت رو…ییدم» و بیش از ۹۰ بار استفاده از کلمات نژادستیزانه است.
جینی فِیگن، که اولین رمان تحسینشدهی او «نمایشگاه» از نظر خوانندگان گاردین نمونهای است از نوشتههای ادبی که از طریق فحش پربارتر شده است، نگاهی مثبت به افزایش ناسزا در ادبیات دارد. فیگن، که در سال ۲۰۱۳ از سوی گرانتا[۷] بهترین نویسندهی جوان بریتانیا لقب گرفته، میگوید «شاید این فحاشیها بتواند در گذر از این ایده که ادبیات تنها یک گونهی نخبهگرای محض، بیتوجه به حقیقت، جمعگرایی و تنوع زندگی واقعی است، واقعاً به ما کمک کند.»
«ادبیات با رمانهای نامهنگارانه شروع شد.» او ادامه میدهد «واژهی رمان کوتاه[۸] بهمعنی ساختن چیزی نو بوده است. در اوایل قرن ۱۸ رمانها غیراخلاقی و شکبرانگیز تلقی میشدند. رمانها مجبور بودند خود را به عنوان آموزههای اخلاقی اثبات کنند. هنر نیز از آن زمان تا کنون دستخوش تغییر شده است. فحش در زندگی عادی هم وجود دارد. البته اگر دشنام جزوی از شخصیتپردازی یکی از شخصیتهای رمان باشد، حضورش در آنجا هم ضروری است.»
توئنگی و نویسندگان همکارش، هانا فن لاندینگهام [۹]دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد و دابلیو کیت کمپل[۱۰] استاد روانشناسی دانشگاه جرجیا، پیدایش فحش در ادبیات ایالات متحده را به ماهیت فردگرایانه و فرهنگ این کشور و خاموش شدن تابوهای اجتماعی مربوط میدانند.
«شاید خودبیانگری یکی از عوامل اصلی باشد. دشنامها اجازهی بیان آزادانهی احساسات، علیالخصوص خشم را فراهم میکنند. به علت ارزش بیشتر حقوق فردی، فرهنگ فردگرایانه خودبیانگری را به طور اعم و اجازهی بیان خشم فردی را به طور اخص ارجح میداند.» مقاله اینطور ادامه مییابد که «بنابراین نوعی فرهنگ با فردگرایی بیشتر فرهنگی است با فراوانی بیشتربهکاربردن فحش.»
[۱] Alison Flood
[۲] . Jean Twenge
[۳] . George Carlin
[۴] Sage OPEN : [4] نشریهای دانشگاهی متعلق به انتشارات سیژ که شامل طیف گستردهای از عناوین مختلف به ویژه در حوزه علوم انسانی است.
[۵] The Sellout
[۶] Paul Beatty
[۷] Grantaنشریه و انتشاراتی در بریتیانیا که در زمینه ادبیات داستانی و غیر داستانی فعالیت میکند
[۸] Novella
[۹] Hanna Van Landingham
[۱۰] W Keith Campbell
۲ نظر
چقدر قشنگ هرچیزی که زشته و نباید باشه رو بزک کردن و توجیه!
کتاب خوندن برای رشد انسانیت یا گند زدن به روح بشر؟!
هر کتابی را نباید خواند. هر کتابی را که شروع به خواندن آن می کنیم باید زمین بگذاریم اگر به کتابی بهتر از آن برخوردیم. من این کار را کرده ام و به کتاب تمام کتاب ها رسیده ام. یعنی قرآن عزیز و شریف. اما و اما قدر زر زرگر شناسد/ قدر گوهر گوهری. باید گوهری باشید تا قدر گوهر بشناسید. این اصطلاح گوته شاعر آلمانی زبان است که قرآن را کتاب کتابها می نامد.