Browsing Category

داستان خوب

اصغر عبداللهی
داستان خوب

اتاق پرغبار؛ داستانی کم‌نظیر از زنده‌یاد اصغر عبداللهی

اصغر عبداللهی که امروز هفتمِ دیِ سالِ کرونا پیرنشده و بر اثر بیماری لاکردارِ سرطان درگذشت، در کنار توان و خلاقیتِ زبانزدش در فیلمنامه‌نویسی از بهترین داستان‌نویسان معاصر هم بود با داستان‌هایی که برخی‌شان را حتا می‌توان موضوع تدریس داستان کوتاه قرار داد. …

۷ دی ۱۳۹۹
داستان فرودگاه سیگرید نونز
داستان خوب

«داستان فرودگاه» نوشته‌ی سیگرید نونز

خوابگرد: سیگرید نونز (متولد ۱۹۵۱) نویسنده و استاد دانشگاه آلمانی و چینی‌تبار ساکن نیویورک است. او تا کنون هفت رمان و یک زندگی‌نامه (درباره‌ی سوزان سونتاگ) نوشته است. داستان‌‌های کوتاه سیگرید نونز در بسیاری از نشریات معتبر از جمله در نیوریورک‌تایمز و پاریس‌ریویو منتشر…

۲۶ آبان ۱۳۹۷
داستان وصال نامنتظر یوهان پتر هبل ترجمه‌ی امید مهرگان
داستان خوب دوره‌گرد

می‌گویند این زیباترین داستان دنیاست

امید مهرگان: این متن ترجمه‌ی حکایتی از نویسنده‌‌ی آلمانی یکی دو قرن پیش، هِبِل، است که برخی آن را «زیباترین داستان دنیا» خوانده‌اند. ترجمه‌ی لفظی‌تر عنوانش چیزی در این مایه است: «بازدیدار امیدنبسته». ترجمه‌ پارسال شروع شد و در چندین نوبت به این‌جا رسید.…

۲۵ آبان ۱۳۹۶
داستان کوتاه اج‌مانت دکتروف
داستان خوب

داستان کوتاه «خیابان اج‌مانت» دکتروف

در داستان کوتاه «خیابان اج‌مانت»، دکتروف داستان را به‌گونه‌ای سهل ممتنع روایت می‌کند؛ داستانی از سر تا ته، فقط گفت‌وگو، اما با فضاسازی‌های درخشان و روایت خلاقانه‌ی قصه‌ای هیجان‌انگیز درباره‌ی آدم‌هایی که در مرز میان ازخودبیگانگی و افسردگی ایستاده‌اند، که می‌تواند قصه‌ی هر کسی…

۲۷ مرداد ۱۳۹۶
از این زبور
داستان خوب دوره‌گرد

داستان کوتاه «از این زبور»

اما همه‌ی این‌ها به کنار، این‌که یک روز صبح بیدار بشوی و ببینی آن خانه دیگر آن‌جا نیست، در باور نمی‌گنجد. حتماً این هم یکی از همان بازی‌هاست. اول که دیوارهای خانه را بلند کردند، بعد روی دیوارها نرده گذاشتند، بعد هم آن کیوسکِ…

۲۷ اسفند ۱۳۹۴
داستان کوتاه قلعه نوشته احمد حسن‌زاده
داستان خوب دوره‌گرد

داستان کوتاه «قلعه»، نوشته‌ی احمد حسن‌زاده

سلام کااَسد. حالت چه‌طور است؟ امیدوارم همیشه در سلامت کامل باشی. اوضاع آبادی بر وفق مرادت هست؟ اگر جویای حال من هستی، بد نیستم. در مدرسه‌ای شبانه‌روزی، شیفت عصر درس می‌دهم. آخرین نامه را که فرستادی، فکر کنم نامه‌ی پنجم بود، گفتم بگذار جواب…

۹ مرداد ۱۳۹۴
خوابگرد قدیم داستان خوب

۱۲۷

نویسنده: یاسمن شکرگزار روز تولد در یخچال را باز کردم. نشسته بود روی صندلی. روزنامه می خواند. چند تخم مرغ بر داشتم و روی دستم جا دادم. کیسه آرد را در دست دیگرگرفتم. بر گشتم. اولین قدم را که بر داشتم، گفت: این پسره…

۳۰ آبان ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم داستان خوب

۰۷۷

نویسنده: علی جعفری ساوی مرخصى ساعت هنوز سه و نیم نشده بود که همه انتظار داشتند در بند هر لحظه باز شود و محمود هیکل دراز و لندوکش را کژ و راست کنان داخل کند. با آنکه محمود از همه جوانتر واز همه نامنظم…

۳۰ آبان ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم داستان خوب

۰۶۹

نویسنده: مازیار نیشابوری مرگ ماروسیای کوچولو به خاطر می آورم، آری به خاطر می آورم. شبی از همین شبهای شهریور ماه بود و باز هم همان باغ رامون. فصل میوه چینی بود و ما همه خسته از کار روزانه بازگشته بودیم تا دمی بیاساییم.اما…

۳۰ آبان ۱۳۸۲
خوابگرد قدیم داستان خوب

۰۶۶

نویسنده: سعید رحیمی مقدم یک نامه ٭ سعیدجان سلامامیدوارم که حالت خوب باشد، یعنی راستی راستی چنین آرزویی دارم. موقع خداحافظی، ما که سوار مینی‌بوس بودیم و جایمان گرم بود اما تو حسابی زیر باران خیس شدی. هرچند که باران لااقل این حسن را…

۳۰ آبان ۱۳۸۲
Back to Top