خیلی خوشحالام که محمدحسن شهسواری به اندازهای که من اینجا را جدی گرفتهام، پنجرهی پشتی را جدی گرفته. یادداشت قبلی او با عنوان جایگاه ادبیات در تاریخ تمدن کمی سوالبرانگیز شد. شاید نباید مثال از فرهنگ ایرانی را در آن یادداشت میآورد، اما به هرحال ذکر این توضیحات را دربارهی آن مطلب، ضروری میدانم.
۱- تکنولوژی اساسا یک محصول فرهنگ غرب است. چیزهایی که باعث انفجار تکنولوژی در غرب شد، عبارت بودند از کاغذ، باروت و قطبنما که هرسه را چینیها اختراع کردند، اما برخی اندیشمندان معتقند که تفکر شرقی لزوما به تکنولوژی ختم نمیشود و نمونهاش همین اختراعات چینیها که به کار غرب آمد و نمونهی دیگرش، فعالیتهای علمی زکریای رازی که سرانجامش به تکنولوژی نینجامید.
۲- مسئلهی دیگر برداشتی بود که برخی دوستان مثل پدرام به اشتباه از سابقهی تاریخی پستمدرنیسم دچار آن شده بودند. کلمهی پستمدرن برای اولین بار در سال ۱۸۷۵میلادی توسط “چاپمن” و دربارهی آثار نقاشی خودش بهکار رفت. پستمدرنیسم در ادبیات اما مربوط به قرن بیستم است و نه نوزدهم که لابد دوستان از تاریخچهی آن آگاهاند.
۳- و بالاخره سومین نکتهی مناقشه برانگیز، چرخهای بود که شهسواری به آن اشاره کرده بود و دوستان اعتقاد داشتند که این چرخه قابل تعمیم به فرهنگ و تمدن ایرانی نیست. شهسواری هم کاملا موافق است که این نظریه قابل تعمیم نیست، همچنانکه هر نظریهی دیگری قابل تعمیم نیست.
و بالاخره این که
پنجرهی پشتی برای دوستان ادبیاتی گوشهنشین درنظر گرفته شده و چه خوب است که یواش یواش دارد خوانندههای خاص خودش را هم پیدا میکند. اگر جزو این گوشهنشینان هستید، نگاهتان به هرکدام از یادداشتهای آن را چه موافق و چه مخالف، حتما بنویسید تا باب گفت وگو بیشتر باز شود. یادداشـت جدیـد پنجرهی پشتی نگاهیست به یک روش از دستهبندی رمان با جستجو و مصداقیابی در آثار نویسندگان ایرانی. اگر ادبیاتی هستید بسمالله!
بدون نظر