خب را اگر بهصورت خوب بنویسیم، تقریباً میشود حکایتِ «سیحان» نوشتنِ «سیحون» از روی ادبِ زیادی، که طرف نوشته بود: “به گالری سیحان رفته بودم.” در نوشتار رسمی، فعلاً همین که «خب» را (در نوشتار رسمی) «خا» یا «خاع» ننویسیم بهنظرم کافی است.
امروزه، شبهجمله و قید «خب» هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از «خوب» (در مقابل بد) کاملاً جدا کرده است.
خب (شبهجمله یا قید):
ـ برای تأیید نظر مخاطب
ـ برای نشان دادن کنجکاوی یا انتظار برای ادامهی سخن
ـ بهصورت تکیهکلام برای تأکید یا تأییدطلبی یا جلب توجه
ـ به معنای بس است یا کافی است
ـ به معنای صبر کن
ـ و…
در نوشتار، از جمله متون روایی و داستان، نیاز نیست خب را به صورت خوب بنویسیم؛ همان صورتِ گفتاری بهتر است. خب؟
پینوشت:
ـ یک «خب» هم هست که در برخی لهجهها به جای همان خوب به کار میرود. مثلاً در لهجهی تهرانی، «خبه» یعنی خوب است. ضمن اینکه خب و خوب را در لهجهها و گویشهای گوناگون به شکلهای دیگر نیز میگویند و مینویسند. موضوع این یادداشت فقط صورت کلمهی «خب» است در نوشتار رسمی.
ـ خودِ خوب الیماشاءالله معانی مترادف و متفاوت دارد و هزار جور ترکیب؛ از خوش و زیبا و سالم و پسندیده بگیر تا بسیار و کامل و عجب، و حتا استفادهی قیدی.
رضا شکراللهی
۱ نظر
سلام. در گویش تهرانى، “خبه” لیست بار منفی دارد. “بسه” و “کافیه” بیشتر به معناى “حرف مفت نزن” است.
نمونه:
“خبه توأم! زِر زِر نکن.”
ببخشید نمونه با ادب تر یادم نیامد.