بعضی کلمهها در دورههایی پراستفاده میشوند. مثلاً این روزها که هزار و هفتصد و پنجاه جور مصیبت و اندوه از زمین و آسمان و اخیراً دریا چنان بیوقفه بر سرمان میبارد که فرصت زاری کردن هم به آدم نمیدهند، دور و برمان پر میشود از ضجه و مویه. زمینلرزه و سیاستلرزه هم اگر امان بدهد، ناگهان از نمیدانمکجای دریاهای دور، خبر مرگ فجیع دریانوردان مثل موشک به سمتمان پرتاب میشود و ضجهمویههای خانوادههای بسپیپناهشان قرار از دلمان میبرد. اما خب، زندگی، هرچند بیرحمانه، ادامه دارد و در کنار همهی این ضجهزدنها و موییدنها، باید دنبالهی کار خویش را هم گرفت. و کار ما اینک، همین پرداختن به کلمهی ضجه است، که دیدم آن را به صورت زجه هم مینویسند، حتا در روزنامهای چون همشهری.
ضجه، بهمعنای بانگ و شیون و فغان، از عربی به فارسی آمده و فارسیزبانان آن را در کنار «مویه» (از مصدر زیبای «موییدن») نشاندهاند و «ضجهومویه» را ساختهاند بهمعنای گریه و زاریِ نومیدانه. بهنظر میرسد کلمهی زنجموره (یا زنجمویه یا زنجهموره) شکل تحریفشدهی همین «ضجهومویه» باشد که امروزه خودش یک کلمهی مستقل فارسی است.
اما «زجّه» در ادبیات فارسی بهمعنای زنِ نوزا بوده، که به صورتهای «زاج» و «زچه» هم بهکار میرفته است. امروزه، دستکم در فارسی تهرانی، کاربرد کلمهی «زجّه» منسوخ شده، ولی بعید نیست مثلاً پنجاه سال دیگر این کلمه، بهطور رسمی و فرهنگستانی جایگزین همان «ضجه»ی و انیس و مونسِ ما شود. همچنانکه در همین کلمهی جاافتاده و رایج «زنجموره» (یا زنجهموره)، بهنظر میرسد زنجه همان ضجه بوده است و موره همان مویه.
نگران نبودِ ضجه در پنجاه سال دیگر هم نباشید، چون اینجور که داریم پابهپای قهر ابرها و خشم گسلها و جهلِ «چون دوست دشمن است»ها پیش میرویم، هر کلمهای هم که از میان جمع پراکندیدهی ما رخت سفر و بلکه رخت مرگ بربندد، حالا حالاها با ضجه کار داریم و وایخواهیمداشت! خودمان هم اگر آن موقع زنده نباشیم، فرزندانمان احتمالاً مجبور خواهند بود دورههایی برای فراگیری «زجه»های عمیقتر و جانسوزتر از «ضجه»های ما ببینند. البته بستگی دارد به بودجهی مصوب مجلسِ آن روز برای سازمان تبلیغات ضجهای، یا شاید هم زجهای!
رضا شکراللهی
نسخهی بییالودمواشکمِ این یادداشت در روزنامهی اعتماد منتشر شده است.
۱۰ نظر
درود بر شما. باریک بینی شما در این باره قابل ستایش است. متاسفانه خیلی ها کوچکترین اهمیتی به رعایت قواعد نگارشی نمی دهند. ولی همانطور که خود اشاره کردید، زبان در حال تحول و فرگشت می باشد. از سوی دیگر، پس از ادغام عربی و پارسی، مواردی بر جای ماندند که هنوز حل نشده اند. مثلاً، در عربی ز، ذ، ض و ظ هر کدام تلفظ خود را دارند و بخاطر همین براحتی تمیز داده می شوند. ولی در فارسی ما همه را مانند ز تلفظ می کنیم. و این ساده نویسی های اینترنتی (مانند: می خاستم بگویم، بزار بگویم…) می رود تا کلاً همه نسخه های دیگر z را حذف کند، ولی بدون توجه به قواعد و چهارچوب ها، التزامی وجود ندارد که این تحولات خوشآیند من و شما باشد.
شما خودت “حتی” را نوشته ای “حتا”
روزنامه همشهری هم ضجه را نوشته زجه!!!
حتی مثل فتوا، تقوا، شورا و…
استاد شما ببخشید از چنین ایراد سخیفی!
وقتی ایراد میگیره خودش باید درست بنویسه. بخشش تو هم لازم نیست. بشین سرجات
سلام و درود بر شما. کاش در کنار این همه نومیدی و یاس ذره ای هم امید میدادید
درود؛
چه زیبا آغاز شد و بیان بسیار خوبی بود.
سپاس
شما منفی بافی رو به شکلی بسیار زیبا به حیطه املای فارسی هم کشیدید. درود بر شما. با وجود امثال شما قطعا ضجه ها باید زد و زجه ها باید دید.
چه متن مسخرهای نوشتهاید
آسمان و ریسمان بافتن برای یک کلمه
وقت هدر دادنه
شما خودتون بزرگ ترین بدبختی برای این کشورید که اگه بخواین املای یه کلمه رو بگین چن صفحه قلم فرسایی می کنید تا ثابت کنید ملت بیچاره و بدبختی هستیم
واقعا خاک بر سرتون