جذابیتِ حیرتآور فیلم دوست داشتن ونسان یا ونسان دوستداشتنی (Loving Vincent) فقط به داستان آن نیست، چه عاقبت هیچ گرهی از ماجرای شلیک ونگوگ به خودش و مرگ رازآمیز او در ۳۷سالگی باز نمیکند. هرچند، تماشاگر با همهی پیشآگاهیاش مبهوت داستانی میشود که در ژانر جنایی روایت میشود. اما دربارهی این فیلم میخواهم بر دو چیز دیگر دست بگذارم که یکی بس ستودنی است و دیگری بس حیرتانگیز.
ستودنی است، چون شیوهی روایت را بر پایهی پیگیری یک نامه و مکاشفه در سفر بنا میگذارد و تار و پود داستان هم با نامههای خود ونگوگ بافته میشود، که شمارشان بیش از ۸۰۰ نامه است. اما آنچه بس حیرتانگیز و خیرهکننده است شیوهی ساخت این انیمیشن است.
حتا اگر ندانید که هر صحنهی فیلم ابتدا با بازی بازیگران ضبط شده و بعداً همان صحنه روی بوم نقاشی شده، و نیز ندانید که همهی نقاشیها (۵۶۸۰۰ نقاشی) با رنگ و روغن روی بوم کشیده شده، آن هم با مشارکت ۸۰ نقاش، کافی است کمترین تعلق خاطری به ونگوگ و آثارش داشته باشید تا از همان نخستین صحنهی فیلم به آن دل بسپارید. بیش از صد تابلوی نقاشی از ونگوگ در این فیلم جان میگیرند و در عین حال که با روایت زندگی مصیبتبار و آکنده از درد و رنج ونگوگ همراه میشوید، جهان را و طبیعت را و آدمهای دنیای ونگوگ را از همان زاویه و با همان نور و همان شورانگیزی منحصربهفرد خود او تماشا میکنید.
همهاش این نیست؛ بهنظرم خلاقیت آفرینندگان فیلم (دوروتا کوبیلا نقاش لهستانی و همکار بریتانیاییاش هیو ولچمن) در بخشهای سیاهوسفید این انیمیشن است که به اوج میرسد. این بخشهای میانی زمانی شکل میگیرند که از دل نقاشیهای جانگرفتهی ونگوگ، شخصیتی که مشغول واگشایی گوشهای از روایت اصلی است ما را به صحنهی خاطرهی «شخصی» خود میبرد. در این جور جاهاست که چشمان ما هم از فضای ونگوگی فیلم دور میشود و به دهلیزهای سیاهوسفید خاطرات خودِ آدمها میرود. این تضاد بصری، که بهنرمی هم اتفاق میافتد و تکرار میشود، کمکم تفاوت عمیق جهان از منظر ونگوگ را با جهان از منظر «دیگران»، که ما هم از آن دیگرانایم، به خلاقانهترین شکل ممکن به نمایش میگذارد و آدم را سر ذوق میآورد.
پیشنهاد میکنم فیلم ونسان دوستداشتنی یا دوست داشتن ونسان* را تماشا کنید، خصوصاً اگر مثل من از تماشای برخی فیلمهای پرسروصدای روز، از جمله فیلم معمولی «شکل آب»، پشیمان شدهاید!
* اینکه ونسان را، که در فارسی با گویش فرانسوی شناخته شده، به گویش هلندی فینسنت یا وینسنت بگوییم یک مشکل است، اینکه عنوان این فیلم «ونسان دوستداشتنی» است یا «دوست داشتن ونسان» (یا وینسنت یا فینسنت)، یک مشکل. حالا بماند که اگر قرار باشد هلندی بگوییم، ونگوگ را هم خب باید بگوییم فَنخوخ.
رضا شکراللهی
.
۶ نظر
تا جایی که یادم است امضای ونگوگ پای نامه بود، بنابراین معنی تحتاللفظی:
دوستدار تو، ونسان،
با محبت، ونسان،
با عشق، ونسان.
برای اضافه کردن ایهام مد نظر: ونسان عاشق یا ونسان دلباخته.
(در لغت در معنای فاعلیست.)
از ملت انگلیسی زبان هم پرسیدم که مبادا خطا کرده باشم. ونسان دوست داشتنی که اصلا و ابدا معنی نمیدهد. Loving (مثل caring) صفت فاعلی است، کسی است که عشق میورزد (که بهترین توصیف برای شخصیت ونگوگ است.) اما در معنای *دوم* میتواند به معنای همینی که شما گفتید، یعنی مصدر هم باشد. در واقع ایهام تناسب است. معنای اول فاعلی، معنای دوم مصدری. پس ترجمهی خوب ترجمهایست که چنین ایهامی داشته باشد که باید ساخت یا جست یا بیخیال شد.
با این وصف، مثلاً «عشق ونسان» چنین ایهامی دارد (در فارسی) به نظر شما؟
چقدر عالی! استاد شمایید. اما من از این پیشنهاد هیجان زده شدم. شاید چون به مغزم فشار آوردم و چون دنبال راه حل پیچیدهتری بودم، چنین معادل خوب و سادهای به ذهنم نرسید.
پس به همین نام صدایش میکنیم: عشق ونسان. 🙂
خانم نرگس انتخابی در کتاب تازهای که درباره هنر مدرن ترجمه کردهاند و نشر فنجان منتشرش کرده، ونگاخ ضبط کردهاند اسم استاد رو.