چکیده: پروبلماتیک در انگلیسی هم صفت است و هم اسم. در فارسی، یا خودش را به کار میبرند یا معادلهایی نارسا یا ناتوان مثل مشکله. در این متن، برابرنهادِ دشواره و دشوارگی بهطور خاص برای پروبلماتیکِ اسم پیشنهاد شده است.
رضا شکراللهی: بهگمانم یک سال پیش بود که مچگیران غلطهای املایی و رسمالخطی در فضای مجازی تصویرِ یکی از سؤالات آزمون دورهی دکتری را پرچم کردند با این عنوان که پای هکسره به آزمون دکتری هم کشیده شد. در متنِ سؤال عبارتِ «مشکله شناخت» آمده بود، ولی منظور طراح سؤال «مشکلهی شناخت» بود و اگر نقشنمای اضافه را هم گذاشته بود، دستکم در صورت ماجرا ایرادی نداشت. طراح سؤال برای کلمهی پروبلماتیک که در انگلیسی هم بهعنوان صفت به کار میرود و هم اسم، برابرنهادِ نامأنوس و نازیبای «مشکله» را بهکار برده بود. البته استفاده از معادل «مشکله» بهجای «پروبلماتیکِ»ِ اسم چندان هم بیسابقه نیست. مثلاً فرهنگ رجایی کتابی دارد با عنوان «مشکلهی یرانیان امروز».
با قلقلک چند دوست دانشگاهی که از تشتتِ معادلها و نارسایی برخی آنها بهخصوص در مشتقگیری و ترکیبسازی شکایت داشتند، نوبت من شد تا به رسالت الهیام در فضولی رجعت کنم و پیگیر شوم که چرا مشکله؟ و آیا میتوان برابرنهادی مناسب برای پروبلماتیکِ اسم در فارسی پیدا کرد یا ساخت؟
اول ببینیم پروبلماتیک دقیقاً یعنی چه.
در انگلیسی، متناسب با بافت متن، پروبلماتیک را هم در مقام صفت و قید به کار میبرند هم اسم. اصطلاحی کاملاً تخصصی که عین آن در فارسی (در میان اهل فن) هم پذیرفته شده است. پروبلماتیک را اگر بخواهیم توضیح بدهیم، باید بگوییم دو کارکردِ تقریباً بههمپیوسته دارد. یکی بهمعنای مسئله است. مثلاً دانشجویی میخواهد پایاننامه بنویسد. از او میپرسیم پروبلماتیک (یا مسئلهی) تو چیست؟ تقریباً شبیه همانکه پزشک از بیمار میپرسد دردت چیست یا دقیقتر اینکه، چه چیز ناسازی رخ داده است.
کارکرد دیگر این اصطلاح به بغرنجبودگی و مسئلهزایی یک موضوع یا پدیده نظر دارد. مثلاً جامعهشناسان میگویند تجربهی جنسی در جامعهی ایران پروبلماتیک شده است. بهعبارت ساده، یعنی به یک مسئلهی بغرنج یا مسئلهزا تبدیل شده و تجربهها با سنت و متن اجتماعی نمیخواند، یا سنت نمیتواند به آن تجربهها معنا ببخشد. گویی یکجور بیقراریِ ناشی از ننشستن و جانیفتادن در متن خود. مانند دندانی که تیر میکشد و تن را بیقرار میکند. چرا میگوییم تجربهی جنسی پروبلماتیک شده است؟ چون تغییراتی کرده است که دیگر با سایر بخشهای متن اجتماعی همخوانی ندارد.
اصلاً چرا راه دور برویم! همین استفادهی کلمهی «مشکله» برای پروبلماتیکِ اسم، خودش پروبلماتیک است. چرا این لغت مخاطب را حساس میکند و شاید حتا بخنداند؟ چون به گوش آشنا نیست و منظور را نمیرساند و با دیگر تکههای پازل فرهنگی و زبانی و شناختی ما ناساز است.
بهطور خلاصه میتوان گفت پروبلماتیکِ اسم سه وجه تودرتو دارد: یکم اینکه «مسئله» است، دوم اینکه مسئلهای «دشوار و پیچیده» است، و سوم اینکه مسئلهای هنوز «حلناشده» است. خب، با این توضیحات، کدام کلمهی فارسی را میتوان بهجای آن به کار برد که، از پیش، همهی این معانی را در خود داشته باشد و امکان مشتقسازی هم بدهد؟ به نظر میرسد که جواب هیچ است.
برگردیم به پروبلماتیکِ معادلیابی برای پروبلماتیک!
بر سر نازیبا و ناکارا بودن «مشکله» به جای «پروبلماتیک» در معنای اسمی تقریباً حرفی نیست. جدا از آن، اغلب اهل نظر یا اصلاً «مشکله» را نشنیدهاند یا اگر هم شنیدهاند، آن را نمیپسندند و ترجیح میدهند خودِ «پروبلماتیک» را در کاربرد اسمی آن استفاده کنند یا، خیلی که پرهیزکار باشند، بنویسند «مسئله». «مشکله» را شماری اندک از درسومشقیهای جامعهشناسی به جای پروبلماتیکِ اسم به کار بردهاند ولی مقبول نیفتاده است. و معلوم است چرا؛ هم زیرساخت درستی ندارد، هم غلطانداز است و گمراهکننده، و هم یخزده و ناتوان در زایش. اما یک واقعیت در پشت انتخاب آن و حتا آمدنش در عنوان یک کتاب وجود دارد: کاربر در ذهنش دنبال سادهترین و کوتاهترین معادل فارسی برای آن میگردد. (برمیگردم به این نکته.)
پیشنهادهای داریوش آشوری برای پروبلماتیک اینهاست: مسئلهوار، پیچیده، دشوار، مسئلهآفرین، اشکالدار، تردیدآور، معمایی، گمانانگیز. و ادیب سلطانی، که سابقهای درخشان در معادلسازی دارد، از «اشکالی و احتمالی» به جای پروبلماتیک استفاده کرده است. برخی معادلهای دیگر هم اینهاست: ظنّی، مسئلهای، غیرمحقق، مسئلهانگیز، بحثانگیز، متنازعٌ فیه.
میبینید که هیچیک از این موارد اسم نیست و جملگی صفت (و یا قید) هستند. فقط در نظر داشته باشید که آشوری به پسوند «وار» توجه ویژهای داشته است. (به این هم برمیگردم.)
با این اوصاف، گویا چارهای نمیماند جز برساختن واژهای جدید یا برکشیدن واژهای قدیمی برای آن. هر جور بازی ترکیبسازی با خودِ کلمهی «مشکل» به بنبست میخورد و چیز خوشایندی از کوچهی باریکش درنمیآید. ساختِ عربی کلمهی مشکل و بهخصوص گستردگی کاربرد آن مانع بزرگی برای بازی با آن بهنظر میرسد.
نزدیکترین و رساترین واژهی فارسی برای مشکل همان «دشوار» خودمان است. البته کلمههای دیگر هم هست ولی برای این آشپزی، به نظر من، مثل «مشکل» اغلب بهدردنخورند. حال اگر بخواهیم از پسوندهای اسمساز استفاده کنیم، میرسیم به دو واژه: دشوارینه و دشواروند.
عیب بزرگ مشترکشان این است که، به دلیل تعداد و نوع هجاهایشان، با اقتصاد زبان منافات دارند و مخاطب را پس میزنند. علاوه بر این، همانطور که گفتم و در ساخت «مشکله» هویداست، کاربر میل شدید به سادگیِ واژهی جدید دارد وگرنه ترجیح میدهد برود سراغ همان پروبلماتیک یا مسئله یا امثال آنها.
پس، از «دشوار» بگذریم؟ نه. دشوار خودش از «دش» و «وار» ساخته شده است. دربارهی ریشه و ساخت این واژه دو نظر وجود دارد. یکی آنکه «وار» پسوند نسبت است و دیگر آنکه وار صورتِ امروزیِ خوار است و در اصل دشخوار بوده است. در اولی که پسوند است، ولی در دومی بهمعنای آسان است و دش معنای زشتی و ضدیت میدهد؛ همچنانکه دشمن و دشنام و…
حالا برمیگردیم به «وار» آقای آشوری: اگر «وار» را پسوند نسبت بگیریم، میتوان شیطنت زبانی کرد و پسوندِ اسمسازِ «واره» را جایگزین پسوندِ صفتساز «وار» کرد و کلمهی «دشواره» را ساخت. و اگر «وار» را به معنای «خوار» (آسان و ساده) بگیریم، میتوان ه نسبت را به کلِ «دشوار» اضافه کرد و باز رسید به «دشواره». همچنانکه در کلمهی «آشکار» چنین میکنیم و، به تعبیر آنچه دکتر معین گفته است، ه را به اسم ذات یا صفت مطلق ملحق میکنیم و «آشکاره» را میسازیم.
روشن است که استدلال دوگانهی منتج به یک نتیجه، آن را قدرت میبخشد. دشواره کلمهای تازه و در عین حال آشنا و ساده است، مانند مشکله غلطانداز نیست، از بدسلیقگی مشکله هم در آن نشانی نیست و تکلف حداقلی برای فخامت متون علمی را هم دارد. تازگی آن میتواند آن را منحصربهفرد کند برای پروبلماتیکِ اسم. مشکل بدریختی واژهی پروبلماتیک در متن فارسی را حل میکند و در عین حال معادلهای چندکاربردهی دیگر مثل «مسئله» را هم بیرون میکند.
اگر «دشواره» را به جای پروبلماتیکِ اسم به کار بگیریم، میتوانیم صورت جمع آن (دشوارهها) و، مهمتر از آن، مشتقی چون دشوارگی را هم استفاده کنیم. ترکیبهایی چون دشوارهشناسی، دشوارهسنجی و… هم شیوا و کاربردی به نظر میرسند.
حالا، برای آزمودن واژههای دشواره و دشوارگی، این بند را بخوانید:
مدرنیته حاصل تلاش کنشگران انسانی برای ارائهی پاسخی خودآیین به این سه پرسش اساسی است. واگنر این سه پرسش را در سه دشوارهی بنیادین صورتبندی کرده است: «پرسش دربارهی قواعد ادارهی زندگی همگانی، دشوارهی سیاسی را تشکیل میدهد. پرسش مربوط به ارضای نیازها، دشوارهی اقتصادی و پرسش دربارهی دانش معتبر، دشوارهی معرفتشناختی را تشکیل میدهد.» در فرایند ارائهی پاسخهای خودآیین به دشوارگیهای مدرن، هیچ تضمینی برای یکسان بودن پاسخهای ارائهشده وجود ندارد و واقعیت تاریخی دوران مدرن حاکی از تنوع بیپایان پاسخهاست.
پاسخ دو ایراد احتمالی
۱ـ در مورد بار عاطفی کلمهی دشواره، اگر ابتدائاً کمی رقیقتر از خودِ پروبلماتیک به نظر میرسد، جای نگرانی نیست. دلیل این احساس احتمالی، خود ریشهی آشنای «دشوار» است که عاری از مفهوم «پیچیدگی» بهصورت مطلق است. من به هیچ برابرنهادی بهتر از دشواره نرسیدم، شاید دیگران برسند. اما فراموش نکنیم که از واژهای حرف میزنیم که قبلاً وجود یا کاربرد نداشته است. این ما هستیم که داریم سنگ بنای کاربرد آن را میگذاریم و به آن، بهمرور، بار عاطفی هم میبخشیم. برساختهها این خصلت ذاتی را دارند که آمادهی بارگیریاند و از این نظر، بسته به آهنگ و مفهوم و شدت و شیوع استفاده، احتمال موفقیتشان نزد کاربر بیشتر است.
۲ـ پروبلماتیک در انگلیسی دومنظوره است، ولی من موافق نیستم با اینکه معادل پروبلماتیک در فارسی هم دومنظوره باشد. اتفاقاً پرسش اصلی این بود که چهطور میتوان آن را در جایگاه اسم به کار برد. دشواره (و مشتق آن، دشوارگی) اسماند و نمیتوان آنها را در مقام قید یا صفت (مثلاً مسئلهزا، مسئلهوار، دشوار و…) به کار برد. این تفکیک در فارسی، برای گریز از ابهام و رعایت فصاحت کلام، تفکیک مقبول و پسندیدهای است.
پینوشت۱:
در نگارش این یادداشت از راهنمایی و همراهی دوستان ارجمندم، مرتضی کریمی (استاد دانشگاه و پژوهشگر انسانشناسی)، سالار کاشانی (استاد دانشگاه و پژوهشگر جامعهشناسی) و محمد منصوری بروجنی (استاد دانشگاه و پژوهشگر حقوق) استفاده کردهام.
پینوشت ۲:
پس از نگارش این یادداشت باخبر شدم که داوود فیرحی در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» از هر دو کلمهی مشکله و دشواره استفاده کرده است. این شیوهی استفاده نشان میدهد که از دشواره بهعنوان معادل دقیق و مسلّم پروبلماتیک استفاده نشده، همچنانکه به ترکیبات حاصل از آن، بهخصوص واژهی بالقوهپرکاربرد «دشوارگی»، نیز توجه نشده است.
توضیح فرهنگ لغت آکسفورد دربارهی پروبلماتیک بهعنوان اسم را در این لینک بخوانید:
۵ نظر
خسته نباشید. مقالهی بسیار خوبی بود. فقط یک سوال. مثلاً اگر جایی بخواهیم بگوییم که فلان چیز تا حدی مسئلهآفرین یا پروبلماتیک است باید بگوییم فلان چیز تا حدی دشواره است؟
دشواره را برای کاربرد اسمی پیشنهاد کردهام. در جایگاه صفت و قید میتوان از دشوارهآفرین هم استفاده کرد.
با سلام. ممنونم از توضیحات کامل شما
درود
به صورت اتفاقی در مقالهای به واژه “دشواره” برخوردم و با جستجوی در گوگل به وبلاگ شما رسیدم. من خودم با خواندن “دشواره” ناخودآگاه به یاد عبارت wicked problems در انگلیسی افتادم.
استدلالها جالبی آوردید در این مقاله آوردید؛ حداقل که من قانع شدم از این به بعد از این واژه استفاده کنم 🙂
سلام. معادل اصطلاحاتی مانند problem-solving یا problem-solver چه می شود؟