شعار نمایشگاه امسال از عجیبترین شعارهایی است که در مورد کتاب و کتابخوانی شنیدهام. احتمالاً به گوش شما هم خورده و امیدوارم به گوش شما هم طنینش همانقدر چکشی باشد تا در نتیجهگیری نهایی این چند سطر، حس تنهایی نکنم: «نه به کتاب نخواندن»
از قدیم انگلیسیهای نابکار گفتهاند که اگر چکش باشی، همهچیز کمکم شمایل میخ به خودش میگیرد و اصولاً آدمهای چکشی سعی میکنند ارادهی خود را به جهان بازبتابانند و در نتیجه در مورد یک مفهوم دموکراتیک مثل ادبیات هم از دو کلمهی منفیِ «نه» و «نخواندن» استفاده میکنند.
خیلی دوست داشتم در جلسهی تصمیمگیری برای انتخاب شعار نمایشگاه شرکت کنم و شاهد این ارادهی (به گمان خودشان) خیرخواهانهی معطوف به اصلاحِ فرهنگ یحتمل غلط کتابخوانی(نخوانی) باشم. اینکه تصوری بهاحتمال قوی در قرون شانزدهم و هفدهم حول محور مترقیترین رسانهی آن دوره (کتاب) شکل میگیرد و ما هنوز بعد از قرنها نه فقط تصور میکنیم که بر ما واجب است کتاب بخوانیم، که با رویکردی رضاخانی با افعال دوگانمنفیطوری (بخوانید semi-double negative) سعی میکنیم از کتابها نه رسانهای برای لذت که کوهی بسازیم برای بالا رفتن و تصحیح مشکلات کمآبی آفریقا و گرسنگی ایتام و احتمالاً بهبود وضعیت کلی جهانی از حالت مجموعاً منفی به حالت مجموعاً مثبت.
چند وقت پیش موقع پرسهزنی در سایت آمازون لیستی دیدم با این مضمون: صد کتابی که باید در طول عمرتان بخوانید. لیست عجیبی نبود جز این که برخلاف لیست صد کتاب برتر قرن بیستم، که نشر نیلوفر گاهی پشت کتابهایش میزد (خود من پشت «چهرهی مرد هنرمند در جوانی» دیدمش)، یک مقداری مشمول زایگایست یا همان روح زمانه بود که اقلیتهای نژادی و مذهبی و جنسیتی را هم بازی بدهید و در ضمن ارباب حلقهها و هری پاتر را هم بخوانید و اینقدر دماغو و اسنوب نباشید (که شخصاً با این پیام موافقم).
یعنی نه فقط کتاب خواندن برای ما شبیه شستن ظرفها شده که کمرمان زیرش میشکند. در ضمن باید شروع کنیم به خواندن چیزهایی که دوست نداریم، احتمالاً برای اینکه کم نیاوریم. مثلاً باید زندگینامهی ملکوم اکس را بخوانیم که فکر نکنند نژادپرستیم، زندگینامهی آن فرنک را بخوانیم تا فکر نکنند فاشیستیم، کتاب ژانری به خصوص هری پاتر را بخوانیم تا فکر نکنند عنتلکت هستیم (در ضمن گیک بودن مد است) و جیمز جویس بخوانیم تا فکر نکنند عنتلکت نیستیم.
خلاصه رفتار ما با کتاب دیگر آنقدری عجیب است که شعار نمایشگاه کتاب امسال شبیه این است که داریم در مورد شیئی بیگانه از تمدنی فضایی و دیگرجهانی صحبت میکنیم. «نه به کتاب نخواندن» انگار پیامی از سوی آدمفضاییهاست که خیلی هم با انسانها آشنا نیستند و سعی میکنند نزدیکترین تقلید انسانی ممکن را به رفتار بیاورند، که وظیفهای بر گردن کتاب است و انتظار از کتاب بهمثابهی رسانه و سرگرمی به فراموشی سپرده میشود و باری بر دوش آن و کتابخوان(نخوان)هاست که به مقصد برسانندش.
در مورد همان لیست آمازون یادم میآید که توی توئیتر بین یاروهای عاقل نشریات و سایتهای انگلیسیزبان بحث بود و بهنظرم بهترین توئیت هم مال جیمز اسمیث (James Smythe) متخصص ادبیات وحشت گاردین بود (به طور خاص تخصص ایشان استفن کینگ است) که: «انصافاً بیایید دست بکشیم از مسخره کردن آدمهایی که فلان کتاب کلاسیک را نخواندهاند. چه کاری است! هر چیزی دوست دارید بخوانید اصلاً.»
این قضیهی کوه ساختن از یک کتاب برای عناوین کلاسیک، نقل به مضمون حرف اسمیث، خیلی شدیدتر هم هست. مثلاً بر اساس آماردهی سایت yougov.com معمولاً عدهی مشخصی یک کتاب کلاسیک را خواندهاند و دوبرابر همان تعداد میخواهند کتاب کذا را بخوانند، اگر وقت کنند، اگر حوصله کنند، اگر توان و نیت لازم را کسب کنند، اگر نفس و ذهنشان را تزکیه کنند و انرژی مضاعف لازم را از جایی قرض بگیرند.
آدم گمان میبرد شاید کلاسیکها به یک جور ریبرند(بخوانید Rebrand) نیاز دارند. یا شاید باید هدفمان از خواندنش برگردد به همان لذت بردن. چون در نهایت کلاسیکها لذتبخشاند. از فیلتر سالیان گذشتهاند و نه فقط راه بینظیری برای دریافت وضعیت انسانی (بخوانید Human condition) هستند، که دریچهای به زمانی دیگرند.
اگر احیاناً دوست دارید در مورد این که چرا باید کلاسیکها را خواند بیشتر بدانید، میتوانید سری به مقاله/کتابچهی ایتالو کالوینو با همین عنوان بزنید. و چنانچه مایلید کلاسیکهای مهجورتری پیدا کنید و شاید این بار از دریچهی لذت بهشان نزدیک شوید، پیشنهاد میکنم سری هم به نمایشگاه کتاب بزنید و بهخصوص از مجموعهی «کلاسیکهای خواندنی» و «کتابهایی که باید خواند» انتشارات پیدایش هم دیدن کنید، به خصوص اگر دوست ندارید آدمهای کمسنوسالتر اطرافتان به همان درد کوه ساختن از کتاب دچار شوند و امید بستهاید شاید لذت خواندن را زودتر از آنکه تبدیل به فرسایش شود کشف کنند (سالن کودک و نوجوان، راهروی عباس یمینی شریف، غرفهی ۷۹).
حتا شاید بد نباشد برای خودتان هم یک سری کتاب ژانری بخرید تا یک بار دیگر لذت را در کتاب خواندن پیدا کنید. شعار «نه به کتاب نخواندن» را قویاً رها کنید که کلی شعار بهتر هست. مثلاً «هرچه عشقتان میکشد بخوانید.»
سالن کودک و نوجوان، راهروی عباس یمینی شریف، غرفهی ۷۹
بدون نظر