رضا شکراللهی: فعلها در نامههای اداری و رسمی و شبهرسمی مظلومترین ارکان جملهاند. چه وقتی مثلاً در متونِ قضایی و حقوقی، از صفحهی روزگار محو میشوند و از پشت میلههای متن لهله میزنند تا شاید نگارنده دست بردارد از نوشتن جملههای نفسگیرِ یکصفحهای و دوصفحهایِ تکفعلی؛ چه وقتی مثلاً در نامههای اداری، قربانیِ لفظقلم حرف زدن و سنگینرنگین نوشتن میشوند و بهزور تغییر شکل میدهند و رختهای ناجور و بیمعنای جدید به تن میکشند.
باری، در روزگار معاصر، زبان فارسی میل عجیبی به فعلهای مرکب پیدا کرده است و بهمرور از فعلهای ساده دور میشود و دورتر. امروزه مردم، چه در گفتار و چه در نوشتار، با «پیدا کرد» راحتترند تا با «یافت». اینکه، به قول دکتر باطنی[۱]، ریشههای افعال ساده بزرگترین سرمایه برای تولید واژههای تازهاند و فعلهای مرکب در حال عقیمسازی زبان فارسیاند، و اینکه، درمقابل، برخی دیگر از زبانشناسان معتقدند، چه بخواهیم چه نخواهیم، پیروزی از آنِ فعلهای مرکب است، بحثی است که وارد شدن به آن به کار ما در این یادداشت نمیآید و همین اشاره بس است.
سادهترین تعریف فعل مرکب این است: فعلی که از ترکیب یک واژه با یک فعل ساده ساخته میشود. البته در باب تعریفِ فعل مرکب و اجزای آن هم میان علما اختلاف کم نیست، که آن هم بحثی تخصصی است و به کار ما در این یادداشت نمیآید. تعریف فعل مرکب هرچه باشد، کاربرِ زبان کار خودش را میکند و فعلهای ترکیبی رایج را بهکار میبرد. هرجا هم که احساس کند نیاز است، فعل مرکبِ خودش را میسازد. خدا پدرِ «کردن» و دیگر «همکرد»های فارسی را بیامرزد که در فعلسازی هم آچار فرانسهی ما فارسیزبانها هستند (یا به قول خود فرانسویها، آچار انگلیسی).
به کلمهی دوم در فعل مرکب «همکرد» میگویند. مثلاً «کردن» در «کار کردن» و «دادن» در «دستور دادن» و «زدن» در «دست زدن» و «نمودن» در «صاف نمودن». همکردها زیاد نیستند. معروفترین و پرکاربردترین آنها همین «کردنِ» نازنینِ بداقبال است و «داشتنِ» فعلبیچارهکنِ خوشاقبال، و «شدنِ» بیچاره و «گشتنِ» نابهکار! بقیه: دادن، زدن، ساختن (پراکنده ساختن)، خوردن (حسرت خوردن)، بردن (گمان بردن)، آوردن (پناه آوردن)، رفتن (سخن رفتن)، آمدن (پدید آمدن)، گرفتن (انس گرفتن)، دیدن (صلاح دیدن)، کشیدن (درازکشیدن)، بستن (دل بستن)، خواستن (عذرخواستن)، یافتن (قراریافتن)، نهادن (سر نهادن) و فرمودن.
اما فعلهای مرکب در نامههای رسمی و اداری و شبهرسمی، ظاهراً به دلیل زیادهروی در رسمی نوشتن و تفاخرِ ادبی و در اصل به دلیل ضعف نگارش و ناآشنایی با فعلها، گاهی بهشکلی ناجور با هم قاطی میشوند. یعنی آقا یا خانم نگارندهی نامه یا اعلان یا بیانیه یا هرچه، همکرد یک فعل مرکب را برمیدارد و میگذارد تهِ دیگری و واژهی دیگرِ آن یکی فعل مرکب را برمیدارد و میگذارد سرِ همکرد دیگری. یا اصلاً کل فعل مرکب را اشتباهی بهجای فعلی دیگر به کار میبرد.
مثالِ زنده با ویراستار در محل
آنچه در ادامه میخوانید اعلان رسمیِ بیویرایشِ «انجمن دارت کشور» است، که محض رضای خدا هیچ فعلی در آن، درست و درمان به کار نرفته و به صفحهی دارتی میماند که یک مدعیِ مؤدب با میانگین امتیاز ۴۵ آمده پای آن و خواسته است ۱۸۰ بزند.
«قابل توجه خانواده بزرگ دارت کشور
با توجه به مشکلات حاصل آمده [پیشآمده] و در راستای عنایت به روند امور در انجمن دارت کشور و ضرورت پیگیری برنامههای در دست اجرا، جلسهای در روز ۵ شنبه مورخ ۳/۳/۹۷ با حضور جمعی از مسئولین کمیتههای ستادی انجمن دارت و سرمربیان تیم های ملی بزرگسالان و جوانان در تهران منعقد گردید [شد].
در این نشست که با حضور رئیس و نایب رئیس انجمن دارت تشکیل یافت [شد]، مقرر گردید [شد] در اولین فرصت و پس از رایزنی با رئیس محترم فدراسیون انجمنهای ورزشی که از سوی تعدادی از علاقمندان به این رشته ورزشی صورت خواهد یافت [انجام خواهد شد] و در شرایط رفع مشکلات پیش روی انجمن کما فی السابق فعالیت خویش را دنبال دارد [کند].
لذا توقع آن است که کلیه دوستان و مسئولین گرامی کمیتههای دارت استانی و کلیه ورزشکاران گروههای سنی اعم از بانوان و آقایان همچنان نسبت به ایفای وظایف خود اقدام دارند [کنند].
انجمن دارت کشور»
حالا ایشان شاید آنقدر زرنگ و ورزشکار باشند که بتوانند «دنبال را بدارند»، ولی هرچه را نمیکنند، کاش دستکم «اقدام» را «بکنند».
[۱] محمدرضا باطنی، زبانشناس و نویسنده و مترجم و صاحب مقالهی «فارسی؛ زبانی عقیم»
ـ نسخهی اول این یادداشت در ستون «مزخرفات فارسی» روزنامهی اعتماد منتشر شده است.
۴ نظر
سلام
مانند سایر نوشته های تان در “مزخرفات فارسی” شیرین و لذت بخش بود و از این بابت ممنون.
یک اصطلاح که من از دور و بری هایم زیاد می شنوم و فکر می کنم همه جا هم به کار می رود اصطلاح “شرح کشاف” است مثلا: “استاد اول شرح کشافی در فلان موضوع داد و بعد شروع به تدریس کرد” که خوشحال می شوم اگر نظرتان را در این مورد بیان کنید
شما لطف دارید.
«کشاف» خودش یعنی «بسیار کشفکننده»، ولی «شرح کشاف» یعنی «بیان بسیار واضح و روشن» و احتمالاً اشاره است به «شرح کشاف» زمخشری که از کهنترین و جامعترین تفاسیر قرآن در قرن ۶ هجری قمری است و بسیار معروف.
آخ گفتید از حال فعل “کردن”! بنده برای این فعل و حذر کردن گفته ها و نوشته های رسمی و اداری از آن، سابقه های سیاسی و مذهبی نیز می بینیم! آخر چه کار است “کردن” بیاید بنشیند آخر جمله. همان نباشد، فساد کمتر است!
به نظرتان بیراه است آقای شکرالهی؟!
بیراه نیست والله.