محمدحسن شهسواری: رمان شب ممکن آخرین کتابی بود که بر اساس تجربهی زیسته نوشتم. متنی انباشته از هفت سال ننوشتن. چکیدهی نگاه من به زبان و روایت بر اساس نگاه مسلطِ آن زمان به ادبیات. تلفیق زبانِ مدنظرِ گلشیری با روایت مدنظرِ براهنی. برای همین است که در رمان شب ممکن آنقدر در زبان و روایت دخل و تصرف میشود و از ریختِ مألوف میافتد.
تا شنیدم میخواهند کتاب صوتی از آن تهیه کنند، بیمعطلی گفتم خودم میخوانم. نه گویندهام و نه صدای تربیتشدهای دارم، اما تجربهام از خوانده شدن دو صفحه از رمان شب ممکن توسط یکی از بهترین تئاتریهای کشورمان نشان داد که بهتر است رمان شب ممکن را خودم بخوانم. جلو که رفتیم، بهخصوص در فصل سوم، دیدم خواندن رمان برای فهم درستِ شنونده کار یک نفر نیست. برای همین، دو دوست عزیز دیگر هم به گویندگان رمان شب ممکن اضافه شدند. همین فصل سوم در نسخهی چاپی، با اینکه جاهایی که باید، ایتالیک شده، به سبب فونت ریزِ کتاب زیاد مشخص نمیشود و بارها خوانندگان شکایتش را به من آوردهاند. متأسفانه این بخشها در نسخهی دیجیتالی فیدیبو ایتالیک هم نشده است. واقعاً نمیدانم خوانندگان محترم چه طور این فصل را میفهمند و درک میکنند.
حالا، به کسانی که به گوش کردن رمان صوتی علاقه دارند و نیز میخواهند سالمترین و قابلفهمترین نسخهی شب ممکن را داشته باشند، توصیه میکنم اپلیکیشن واوخوان را دانلود کنند و علاوه بر گوش کردن کلی کتاب فلسفی و شعر و رمان، آن گوشهوکنارها رمان شب ممکن را هم در گوشیشان ذخیره کنند.
سرآخر، سپاس بیکران از یاران موسسهی رهافیلم:
مدیر موسسه، مانی هاشمیانِ بزرگوار و نیز پریا کیوانفرِ صبور که ناپیشهکاریهای من را با همدلی تمام تاب آوردند. و تشکر از خانم سپینود دلبرحساس و سپاس ویژه از نویسندهی محترم و دوست عزیز، خانم نیکو خاکپور، که علاوه بر سرپرستی تولید، روایت هاله را هم به عهده گرفت.
نسخهی صوتی رمان شب ممکن را از اینجا دانلود کنید.
بدون نظر