سالی که نکوست
سال نکوی ۱۳۹۷ برای کتابخوانان از بهارش پیدا بود که با مرگِ داریوش شایگان آغاز شد. ۸۳ ساله بود که رفت، اما کوه دانش و معرفتش چنان شکوهمند بود و استوار که رفتنش برای انبوهِ خوانندگانش باورناپذیر مینمود و بیشتر به گم شدن از میانِ زندگان شباهت داشت تا پیوستن به مردگان.
نگاهِ خودِ شایگان به مرگ نیز در سایهی زندگی تعریف میشد که میگفت: «مرگ برای آدمِ مدرنِ امروز همچنان یک مسئله است، چون نسبت به آنچه با آن میآید ناآگاه است؛ اما میتوان همهی این نگرانیها را هم کنار زد و خیّامی زندگی کرد و دم را غنیمت شمرد. من به چنین نگاهی بسیار اعتقاد دارم و خیّامیام.»
داریوش شایگان در زندگیِ خیاموارش اعتقاد عمیق داشت به اینکه فقط ابلهان متحوّل نمیشوند. هم از این رو، خوانندگانِ وفادارش نیز در سیر و سیاحتِ فلسفی او در آثارش پابهپای او بالیدند. آخرین منزلِ شایگان ادبیات و بهویژه رمان بود. چه آخرین اثرش، «فانوس جادویی زمان»، به بررسی زندگی و آثارِ مارسل پروست با تأکید بر رمانِ بیبدیلِ «در جستجوی زمان از دست رفته» اختصاص داشت. کتابی که در آیین رونمایی از آن ـ که آخرین سخنرانی او در حضور دیگران بود ـ نیز ترجیح داد به پاسخِ این پرسش بپردازد که چرا رمان در روزگار مدرن اهمیت دارد.
داریوش شایگان پس از دو ماه اقامتِ ناهشیارانه در بیمارستان، دوم فروردین ۱۳۹۷ از میان زندگان رفت و چهل روز بعد از آن، مجلهی بخارا ویژهنامهای ۸۰۰ صفحهای به یاد او منتشر کرد با شمارِ بسیاری خاطرهنگاشت و نقد و مرور و یادداشت.
پاموک به تهران رفت و نرفت
سفر چندروزهی اورهان پاموک به تهران در اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ اگر برای او تا حدی خوشایند بود، با لغو شدن پیدرپیِ برنامههای دیدار و ملاقات عمومی با او، برای خیل خوانندگان و مشتاقان ایرانیاش به ناکامی و تلخی گذشت.
پاموک یک بار دیگر پیش از آن در سال ۱۳۸۳ نیز به ایران آمده بود، اما در آن زمان نه پاموک برندهی نوبل شده بود نه جمع خوانندگان و دوستداران آثارش در ایران به گستردگی امروز بود و نه شرایط اجتماعی و سیاسی کشور دستخوش تلاطمهای بسیار به میزان امروز بود. ایرانیان اهل مطالعه قبلاً ادبیات ترکیه را با آثار نویسندگانی نظیر عزیز نسین و کمال پاشا و ناظم حکمت میشناختند، اما امروزه ادبیات ترکیه در ایران طرفداران تازه و گستردهای یافته است و این میتوانست زمینهساز سفری شاید تاریخی برای اورهان پاموک به ایران باشد، اما چنین نشد.
میزبانِ پاموک نشر ققنوس بود که چندین برنامه را برای دیدار او با اهل قلم و دوستدارانش، از جمله برگزاری «شب اورهان پاموک» و حضور در نمایشگاه کتاب تهران، ترتیب داده بود. اما یک روز پیش از اولین برنامه، یک پایگاه خبری گزارشی منتشر کرد با عنوان “حضور حامی سلمان رشدی در نمایشگاه کتاب!” و این آغازِ به هم خوردن دومینووار همهی برنامهها بود و کار به جایی رسید که میزبان مجبور شد حتا از خیر برگزاری برنامهای محدود در کتابفروشی خود نیز بگذرد. در واقع عوامل فشار موفق شده بودند جلوی برگزاری برنامههای دیدارهای عمومی پاموک با علاقهمندان ایرانی را بگیرند و این نویسندهی برندهی نوبل و محبوب ایرانیان را روانهی خیابانهای تهران و کتابفروشیها و موزهها کنند برای گشتوگذار به صورت فردی و غیررسمی و نهایتاً یک مصاحبهی خبری با تعداد محدودی خبرنگار و روزنامهنگار.
سفرِ اورهان پاموک به تهران در اردیبهشت ۱۳۹۷ با همهی دردسرهایش و بدون وصالِ یاران به پایان رسید و آنچه بهواسطهی رسانهها برای علاقهمندان ایرانیاش از این سفر به یادگار ماند، اظهارنظرهای عاطفی او دربارهی ایران توأم با لبخندهای پیوسته بود، بهخصوص وقتی که هویت ایران را میستود و از “تداوم فرهنگ در ایران” سخن میگفت؛ موضوعی که به گفتهی او در کشور زادگاهش ترکیه از آن خبر چندانی نیست و او با حسرت از این “فقدان” یاد میکرد.
سلام بر خدای علم و تاریخ
اقبال بلند یووال نوح هراری، مورخ و نویسندهی اسرائیلی، در بازار کتاب ایران تقریباً همزمان شد با بازنشر کتابهای در محاقماندهای چون «ساعتساز» نابینا و «ژن خودخواه»، آثار خداناباور معروف، ریچارد داوکینز. اگر به این فهرست پرفروش بودن کتابهایی مثل «اراده آزاد» اثر عصبشناس نامدار، سام هریس، را هم اضافه کنیم، شاید بتوان گفت که سال ۱۳۹۷ سال سلام به آثاری بود که در ردیف کتابهای آتئیستی و شبهآتئیستی با موضوع تاریخ و سرنوشت بشر قرار میگیرند.
پس از آنکه انتشار ترجمه کتاب «انسان خردمند» اثر نوح هراری با اقبال بسیار روبهرو شد، ترجمهی کتاب «انسان خداگونه»ی او نیز در سال ۱۳۹۷ روانهی بازارکتاب شد. هراری که در کتاب قبلی خود کوشیده بود به این پرسش پاسخ بدهد که از کجا آمدهایم، در این کتاب به این پرداخته است که به کجا میرویم. استقبال از کتابهای هراری، هم در ایران و هم در دیگر کشورها، بهگونهای است که حتا برخی منتقدان آنها را تا حدی عامهپسند تلقی میکنند. اما هرچه باشد، انتشار آثاری از این دست و موفقیتِ آنها در فروش از مهمترین رویدادهای حوزهی کتاب در سال گذشته بود.
شوپنهاورِ بازمصلوب
عجیب به نظر میرسد اما سال ۱۳۹۷ در بازارِ کتابِ ایران سالِ آرتور شوپنهاور هم بود؛ اندیشمند آلمانی، آن هم از نوع معروف به « فیلسوف منفی»، که ۱۵۰ سال پس از مرگش گویی تازه در بازار کتاب ایران ظهور کرده است. البته انتشار ترجمهی کتاب «در باب حکمت زندگی» او در نشر نیلوفر به ۹ سال پیش بازمیگردد و برخی دیگر از آثار او نیز در نشرهای ققنوس و مرکز منتشر شده بود، اما در سال ۱۳۹۷ علی عبداللهی سهگانهی همهپسندِ این فیسلوفِ ظاهراً تلخمزاج اما سادهزبان را مستقیماً از زبان آلمانی به فارسی برگرداند و روانهی بازار کتاب کرد: هنر خوشبختی، هنر رنجاندن و هنر رفتار با زنان.
این همهی توجهِ کتابخوانان به شوپنهاور نبود؛ کتابخوانان ایرانی چندین ترجمه از رمان «درمان شوپنهاور» اثر نویسندهی آمریکایی محبوبِ ایرانیها «اروین د. یالوم» را نیز در برابرِ خود داشتند؛ رمانی بسیار پرفروش که روایتِ زندگی روانپزشکی مبتلا به سرطان پوست است که تلاش میکند، با اتکا به جلساتِ رواندرمانی گروهی، هراس از مرگ را از درون خویش دور کند. داستانی جذاب دربارهی آخرین سالِ زندگی، آکنده از مناظرات و مباحثاتی در حد فاصل فلسفه و روانشناسی با گونهای مابهازاسازیِ شخصیت تاریخی و فلسفیِ شوپنهاور که زندگی را در تنهایی و انزوا معنا میکرد.
شوپنهاور معروف بود به تاریکاندیشی، اما از جایی به بعد کوشیده است در آثارش از زبان پیچیدهی فلسفی فاصله بگیرد، بهمثابهی آدمی عادی به دنیای درون و پیرامون خود بنگرد و هر خوانندهی در جستوجوی شناخت و خوشبختی را با خود همراه کند. و سال ۱۳۹۷ گویی نوبت به خوانندگان ایرانی رسیده بود تا شناخت و خوشبختی را از راه رسالهها و کتابها و اندیشههای او جستوجو کنند.
ادبیات با طعم ژانر
سال ۱۳۹۷ را باقاطعیت میتوان سال رونق گرفتن ادبیات فارسی ژانر، بهخصوص با حضور پررنگ زنان نویسنده، نیز نامید. ادبیات داستانی فارسی هیچگاه از انواع ژانرها بیبهره نبوده است، اما آنچه از آن میتوان بهعنوان «سنت ژانرنویسی» یاد کرد، صرفاً در حوزهی رمانهای عاشقانه بوده است که در ایران به ادبیات پاورقی معروف است.
در پی اقبالی که در چند سال اخیر به ادبیات ژانر پدید آمد، چندین رویداد در سال ۱۳۹۷ دست به دست هم دادند تا این نهال کمکم شکل درخت به خود بگیرد. برخی ناشران انتشار مجموعههایی را در این زمینه آغاز کردند، برخی کتابفروشیها قفسههایی را به این آثار اختصاص دادند، نویسندگانی چون لاله زارع و ضحی کاظمی و ساناز زمانی و لیلا باقری و محمدرضا ایدرم در این عرصه خوش درخشیدند، وبسایتی با عنوانِ «جناییخوانی» مختص معرفی و نقد ادبیات جنایی تأسیس شد و نخستین جایزهی ادبی ویژهی آثار «گمانهزن» (انواع ادبیات ژانر) نیز با نام جایزهی «نوفه» برگزار شد و برندگانش را معرفی کرد.
نکته آنکه با فاصلهای بسیار از دریای ساکنِ رمانهای عاشقانهی فارسی، چشمههایی جوشیدن گرفت از ادبیات علمی تخیلی، پلیسی و جنایی، فانتزی و تاریخی، و همچنانکه گفته آمد، اغلب حاصل تلاش زنان نویسنده. از این نظر، سال ۱۳۹۷ را شاید بتوان سال بسته شدن نطفهی سنتِ ژانرنویسی در ادبیات داستانی فارسی بهطور عام نیز تلقی کرد.
ملت در جستوجوی عشق
نخستین نسخهی ترجمهی رمانِ «ملت عشق» نوشتهی الیف شافاک، نویسندهی ترکیهای، در سال ۹۳ منتشر شد، اما سال ۱۳۹۷ سال انفجار مهیب «ملت عشق» در بازار کتاب ایران بود. نشر ققنوس آن را در چندین قطع متفاوت و حتا بهصورتِ صوتی منتشر کرد و فقط دو قلم قطع رقعی و پالتویی آن بهترتیب به چاپ نودویکم و نودوچهارم رسید. این جدا از نسخهی الکترونیکی قانونی و نسخههای غیرقانونی و نیز انبوه کپیهای قاچاق این کتاب با قیمت پایینتر بود و هست که تقریباً در همهجا پیدا میشود و ملتِ «ملت عشق»خوان سراغش را میگیرند.
عجیبتر اینکه پس از مدتی ناشران دیگری هم دست به کار انتشار آن شدند و همان نامی را بر آن گذاشتند که ارسلان فصیحی، مترجم این کتاب، بر آن گذاشته است. نام اصلی این رمان «چهل قانون عشق» است که در خود ترکیه نیز با بیش از ۵۰۰ چاپ از پرفروشترین کتابهاست.
و تو چه میدانی جستار چیست
سال ۱۳۹۷ را میتوان سال بلنداقبالی کتابهای جستار در بازار کتاب ایران نیز نامید. پیشتر با اشاره به قدمت چهارصدسالهی جستار در اروپا، در گزارشی آوردم که مهمترین خصیصهی جستار سفرِ روایتگرانهی نویسنده از یک موضوع شخصی به قصد رسیدن به امور ذهنی و تعمیمپذیر است همراه با نوعی شور فردی که در روح متن دمیده میشود.
پس از چند سال فعالیت ناشرانی گزیدهکار چون «گمان» در انتشار ترجمهی برخی جستارها و در پی تلاش دستاندرکارانِ دورهی نخست مجلهی «همشهری داستان» در انتشار پیوستهی جستارهایی از معروفترین جستارنویسان آمریکایی و برخی نویسندگان ایرانی، سال ۱۳۹۷ فعالیت ناشری چون «نشر اطراف» که تمرکز خود را فقط بر این رشته گذاشت، هم باعث جلب توجه بیشتر جامعهی کتابخوان ایرانی به قالب ادبی جستار شد و هم برخی نویسندگان وطنی را به آفرینش در این عرصه تشویق کرد.
از این نظر، سال ۱۳۹۷ برای کتابخوانان ایرانی بهعنوان سال جستارنویسان مشهور جهان همچون آرتور کریستال و دیوید فاستر والاس و جاناتان فرنزن هم ثبت شد.
و اما بحران
سال ۱۳۹۷ فقط سال بروز بحران در ارزش پول ملی و اقتصاد و سیاست و جامعه نبود، سالی بود که به بحران کاغذ هم آراسته شد. جرقهی این بحران در آشفتهبازارِ واگذاری ارز دولتی به گروهی ظاهراً ناشناس برای وارد کردن کاغذ زده شد که تا مدتها نه از کاغذ خبری بود و نه از کاغذنشان. زمان زیادی نگذشت که قیمت کاغذ با شتابی حیرتانگیز سیر صعودی گرفت. نتیجه آنکه ناشران برای چاپ کتابهایشان سخت به دردسر افتادند و کتابهای تازهمنتشر هم قیمتشان پیوسته افزوده میشد، همچنانکه قیمت گوشت و رب گوجه و هر کالا و خدمات دیگر. برخی گزارشهای مستقل نشان دادند که کمبود کاغذ و افزایش قیمت آن بیش از آنکه ناشی از افزایش قیمت دلار باشد، ناشی از بروز فساد در شیوهی تخصیص ارز دولتی برای واردات بوده است. بحران به حدی بالا گرفت که کارگروهی ویژه کاغذ تشکیل شد که کارکرد آن نیز بیشتر در حد تزریق داروی مسکن به آشفتهبازار کاغذ بود.
اکنون، در آستانه نمایشگاه کتاب تهران، این بحران هنوز تبدار به نظر میرسد و سامانه وزارت ارشاد برای توزیع کاغذ با بیش از ۲۲هزار درخواست روبهرو است که تأمین همه آنها، دستکم در مدت زمان کوتاه، شدنی به نظر نمیرسد. برای درک بهتر وضعیت میتوان به مقایسهی قیمتِ یک بند کاغذِ تحریرِ معروف به اندونزیِ ۷۰ اشاره کرد که در ابتدای سال ۱۳۹۷ به بهای حدودِ ۱۰۸هزار تومان خرید و فروش میشد و در روزهای پایانیِ سالِ ۱۳۹۷ بهای آن از ۴۰۰ هزارتومان هم گذشت.
حالا دیگر باید دید در سال ۱۳۹۸ بر کتاب و کتابخوانانِ ایران چه خواهد گذشت.
بازنشر از بیبیسی
بدون نظر