پرتو شریعتمداری: از جمله برنامههای تلویزیونیِ محبوب در انگلیس برنامههایی هستند که در آنها مردمِ عادی اشیایی کهنه و ظاهراً کمارزش را که گاه از آباء و اجدادشان به ارث بردهاند یا از عتیقهفروشیها خریدهاند یا به هر دلیل دیگری در اختیار دارند به عتیقهشناسان و کارشناسان نشان میدهند و آنها ارزش تخمینی این اشیا را در همان برنامه به صاحب شیء میگویند.
بسیاری از انگلیسیهای مالدوست و چیزدورنریز اغلب در خانههایشان از این نوع اجناس دارند و با هیجانِ فراوان مثلاً مدالی زنگزده را که از پدرِ پدربزرگشان از جنگِ فلان در سدهی هجده یا نوزده باقی مانده یا یک دست پارچ و لگن سفالیِ لبپریده را که از دورهی نامزدی ملکه ویکتوریا به جا مانده و از خالهی شوهرعمهشان به آنها رسیده، با شور و شوق به صحنهی فیلمبرداریِ این قبیل برنامهها میبرند و هیجانزده منتظر نظرِ کارشناس میمانند تا ببینند آیا این اشیای بیمصرفِ چشمآزارِ اغلب جاگیر برایشان به گنجی بادآورده تبدیل میشود یا نه.
بهتازگی، در یکی از همین برنامهها، خانمی از اهالی ولز حلقهای را برای بررسی به عتیقهشناس سپرد؛ حلقهای طلاییرنگ که رشتهی کوچکی از موی بافته در آن جاسازی شده بود و نام C. Bronte با شمارهی ۱۸۵۵ بر آن حک شده بود. بله، درست حدس زدید. سرکارِ خانم، بیآنکه بداند، وارثِ حلقهای از آب درآمد که به رسم سوگواری پس از مرگ شارلوت برونته، رماننویس بلندآوازهی انگلیسی و آفرینندهی جین ایر، به نام او ساخته شده و، به رسم آن دوران، بافتهی ظریفی از مویش هم بر سطح حلقه جاسازی شده است.
خانمِ ولزی میگوید که اخیراً پس از مرگ پدرشوهرش، هنگامی که سروقتِ اتاقِ زیرشیروانیِ خانهی او میروند، جعبهای قفلشده پیدا میکنند که کلید نداشته. پس از امتحان کردن کلیدهای متعدد، وقتی سرانجام موفق میشوند جعبه را باز کنند، این حلقهی یادبود را در آن مییابند. با دیدنِ نامِ کندهکاریشده و تاریخی که در واقع سالِ مرگِ شارلوت برونته است احتمال میدهند که شاید بختشان گفته باشد و این حلقه حلقهی او باشد. بعد هم با یافتنِ تکهموی بافتهشده سخت امیدوار میشوند که به گنجی واقعی دست یافته باشند.
کارشناس که پیشاپیش از ارزشِ انگشتر باخبر است میگوید در آن روزگارِ بیعکسی، نزدیکانِ تازهدرگذشته از ترسِ آنکه مبادا یادِ فردِ ازدسترفته از ذهنشان برود، رسمشان بود تکهای از موی او را به یادگار و برای گرامیداشتِ خاطرهاش در زیورآلاتی چون انگشتر، حلقه، گردنبند و… جای دهند و آن را به یادِ آن شخص بر انگشت کنند یا به گردن بیاویزند. او میگوید که خودِ شارلوت برونته هم پس از مرگ خواهرانش حلقهای از موی آنها را در یک دستبند جا داده بود و آن را به دست میکرد.
به گفتهی همین کارشناس، حلقه با مویی که در آن است بخشی از فرهنگِ ادبیِ انگلیس محسوب میشود. او میگوید بدون موی شارلوت برونته ارزشِ حلقه چندان قابل توجه نمیبود (۲۵ پاوند)، اما با مویی که به احتمال بسیار زیاد موی نویسندهی جین ایر است، ارزش تقریبی آن را ۲۰ هزار پاوند برآورد میکند. زن با شنیدن این خبر کم مانده از فرطِ خوشی و ناباوری پرواز کند!
متأسفانه زن نمیگوید که این حلقه چگونه به دستِ پدرشوهر او رسیده و چه پیوندی میان این یادگاریِ ارزشمند از شارلوت برونته و پیشینهی خانوادگی آنها وجود داشته است. پس از دیدن این ویدئو، میتوان تا مدتی خیالپردازی کرد که اگر روزی از مادربزرگی بخشنده حلقهای به شما میرسید که مثلاً چند تار موی پروین اعتصامی در آن جاسازی شده بود، چه حالی به شما دست میداد؟ من یکی که محال بود به فروشش فکر کنم. اما بخشیدنش به کتابخانهی ملی به نیتِ حفظ میراث برای آیندگان گزینهای بود که شاید به طور جدی به آن فکر میکردم. چه خیالات محالی وقتی دست ما خالی است و همهی آنچه از پروین مانده گوری و سنگی است با شعر جاودانهی «این که خاک سیهش بالین است…»
پینوشت:
شارلوت برونته از چهار خواهر و یگانه برادرش، که همگی در کودکی یا اوانِ جوانی بر اثرِ سل یا امراضِ دیگر از دنیا رفتند، اندکی خوشبختتر بود چون دستکم تا ۳۸ سالگی زنده ماند و توانست طعم موفقیتِ ادبیِ خود را بچشد و بهرغمِ کمروییِ شدیدی که داشت، به محافلِ فرهنگیِ روزگارِ خود راه یابد و با نویسندگانی چون ویلیام ثاکری (تاکری) و الیزابت گاسکل نشست و برخاست کند. شارلوت برونته تنها دختر خانوادهی برونته بود که بهرغمِ مخالفتِ پدرِ سختگیرشان ازدواج کرد، هرچند چند ماه بعد، در مارس ۱۸۵۵ و در اوایل دوران بارداری، درگذشت.
شاید ندانید که شارلوت برونته از نامِ مستعارِ مردانهی «کارر بل» استفاده میکرد. در سالِ ۱۸۴۶ شارلوت برونته به یک ناشر پول داد تا شعرهای خود و خواهرانش، امیلی و آنه، را منتشر کند. سه خواهر از نامِ مستعارِ مردانه استفاده کردند: شارلوت کارر بل بود؛ امیلی الیس بل بود و آنه اکتون بل. دو نسخه از این کتاب به فروش رسید. برونته برای انتشارِ رمانِ جین ایر هم از نام مستعار خود استفاده کرد. ناشرِ این کتاب تا سال ۱۸۴۸، یعنی یک سال پس از انتشارِ کتاب، نمیدانست که بل در حقیقت زن است.
بدون نظر