زبان‌گرد نگارش و ویرایش

شما شوآف کنید، ما همچنان پز می‌دهیم!

۲۴ فروردین ۱۳۹۹
شوآف کردن یا پز دادن

رضا شکراللهی: آمدم، به‌رسم پز دادن، این عکس را از ناهارمان (شامیِ رشتی با نان بربری خانه‌پز) بگذارم در فجازی* که یادم افتاد به کلمه‌ی شوآف که چند سالی است رایج شده به‌جای «پز». مقصودم به‌طور مشخص کاربرد اجتماعی این کلمه در شبکه‌ها، به‌خصوص اینستاگرام، است که کاربران و خصوصاً چهره‌های مشهور مجازی با انتشار عکس و فیلم و… در موارد گوناگون پز می‌دهند یا چنته‌شان هم خالی است و فقط قمپز** در می‌کنند و قورت می‌اندازند و چسی می‌آیند.

حالا اگر برخی اینگیلش‌دانان نیایند وسط بگویند که نه آقا، شوآف کردن دقیقاً همان پز دادن نیست و شوآف فرق دارد و اصلاً پز دادنِ فارسی «یک‌جوری» است، عرض می‌کنم که خودِ پز هم ظاهراً آباء و اجدادش فارسی نبوده و احتمالاً جزو واژه‌هایی است که در همین دوران معاصر از زبان فرانسه وارد زبان فارسی شده. منتها آن‌قدر در فارسی امروز جا افتاده که دیگر کمتر کسی فکر می‌کند ریشه‌اش فارسی نبوده. البته اگر روزی یک لغت‌شناس یا زبان‌شناس پیدا شد و کشف کرد که خودِ «پز» فرانسه هم ریشه در «پوز» فارسی دارد، تعجب نکنید.

کم پیش نمی‌آید که کلمه‌ای جدید ـ و این‌روزها بیشتر از انگلیسی تا دیگر زبان‌ها ـ وارد گفتار و بعد نوشتار فارسی می‌شود. مثل همین «موبایل» که احتمالاً الان دست‌تان است. ولی کاربرد هر کلمه‌ی تازه‌واردی در زبان فارسی لزوماً برای این نیست که جای خالی یک واژه را پر کند، تشریف‌فرمایی برخی کلمه‌ها، مثل شوآف تازه‌وارد، قصه‌ی دیگری دارد.

در کنار کاربرد و رواج برخی واژ‌های غیرفارسی به‌دلیل نبودِ معادل فارسی برای آن یا نامقبول بودن معادل فارسی آن برای عموم، ورود برخی کلمه‌ها مثل شوآف بیشتر جنبه‌ی اجتماعی و فرهنگی دارد تا پر کردن جای خالی یک واژه. این قسمت قضیه مربوط می‌شود به همان «یک‌جوری» بودن برخی کلمه‌های رایج در فارسی که آن برخی اینگیلیش‌دانان می‌گویند.

چند روز پیش رفیقی تاریخ‌شناس و زبان‌شناسی‌خوانده‌، انتقادآمیز، در توئیتر نوشت: چرا همه‌تون به «دستورغذا» می‌گید «رسپی»؟

به‌کنایه جواب دادم: چون دستورغذا رو همه بلدن، حتا من؛ ولی رسپی رو همه بلد نیستن، خصوصاً تو!

حالا حکایت همین شوآف است. بابای پیرمرد من که اتفاقاً خیلی هم اهل شبکه‌های اجتماعی است، در این روزهای #خانه‌مانی کرونایی سرش را گرم کرده به کاشتن انواع سبزی در حیاط خانه‌ی قدیمی‌اش. از تره و ریحان گرفته تا سیر و اسفناج. چند روز یک بار هم عکس و فیلم می‌گیرد و در گروه فرزندان و نوه‌هایش می‌گذارد و خیلی ظریف قیافه هم می‌گیرد. اگر به پدرم بگویم شوآف می‌کنی، اول می‌پرسد: شوآف یعنی چی بابا؟ ولی اگر به‌جای شوآف بگویم داری پز می‌دهی، شک ندارم فقط شکلک خنده خواهد فرستاد.

مقصودم این است که کلمه‌هایی مثل شوآف و رسپی، دست‌کم فعلاً، فقط در قشری خاص کاربرد دارند و فهمیده می‌شوند. دلیل کاربردش هم، ظاهراً بیشتر مواقع، یک‌جور میل به باکلاس حرف زدن است؛ ولو بروز این میل ناخواسته و یا ناآگاهانه باشد.

احتمالاً در دوره‌ی قاجار فقط باسوادها می‌گفتند پز دادن، ولی حالا لابد فقط بی‌کلاس‌ها می‌گویند پز دادن، و برای این‌که خودمان را به‌روز و باکلاس و باسواد نشان بدهیم، باید بگوییم و بنویسیم شوآف ولاغیر. بگذریم که در املای شوآف هم بین علمای کلاس‌بالا اختلاف هست: شوآف (Show Off)، شواف، شوعاف، شوئاف، و شعاف. نگران نشوید؛ نمونه‌هایی که تا حالا دیدم همین‌ها بود و هنوز چشمم به شئاف و شیاف نخورده.

بد نیست این را هم یادآوری کنم که دو سال پیش پیشنهادِ دوستی را در خوابگرد منتشر کردم که برای معادل humblebrag انگلیسی «پزناله» را ساخته بود، به قیاس «چس‌ناله». پزناله همان شوآف در قالب غر زدن است. مثلاً طرف می‌گوید: «وای خوش به حالت، خونه‌ات کوچیکه، هزینه و دردسر نظافتش هم کمه. من هر دفعه باید کلی پول نظافتچی بدم از بس بزرگه این خونه.»

با این وصف، اگر قرار باشد پز مال بی‌کلاس‌ها باشد و شوآف مال باکلاس‌ها، لابد پزناله‌ی باکلاس‌ها را هم باید بنویسیم و بگوییم هامبل‌برَگ. مثلاً: اوه، هانی، هامبل‌برَگ نکن!

اِنی‌وِی، از هر چه بگذریم، سخن شوآف خوش‌تر است. لانچ را مهمان سفره‌ی ایرانی وایف بودیم که در قلب پراگ در یوروپ، شامیِ مخصوص نورث ایران درست کرده بود با نان بربریِ هوم‌مید. تا شوآف دیگر، درود و دوصد بدرود!

* «فجازی» اشتباه لپی محمدباقر قالیباف در یکی از چند دوره نامزدی ناکام او برای ریاست‌جمهوری بود که در مناظره‌ی تلویزیونی هول شد و به‌جای فضای مجازی گفت فجازی.

** به‌رغم شباهتِ ظاهری پز با قمپز و هم‌کناری معنایی آن‌ها، ظاهراً این دو کلمه هم‌ریشه نیستند و قمپز داستان دیگری دارد.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۹ نظر

  • Reply امیرحسین سلیمانی ۲۴ فروردین ۱۳۹۹

    کاش پژوهشی در این باره انجام بشود که چه بر سر جامعه آمده که سخن‌گفتن به زبانی دیگر «باکلاسی» محسوب می‌شود.

    • Reply حورا صلاح الدین ۲۵ فروردین ۱۳۹۹

      شاید بشه به راحتی این موضوع رو به امپریالیسم فرهنگی و بهتر و دانا تر دونستن زبان های غربی ربط داد. همونطور که تو متن اومده، احتمالا این فرهنگ به زبان دیگه ای صحبت کردن تو دوران قاجارم بوده و الانم مونده برامون.

  • Reply امید دادخواه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹

    سالها پیش رفیقی داشتیم، خیلی شهری وباکلاس بود. به سرماخوردگی و زکام میگفت:گریپ.
    یه روز بیچاره سرماخورده بود، هرچه فکر کرد یادش نیومد که بگه گریپ. گفت: راستش چندروزی یه حالت سرماخوردگی خارجی دارم.
    اصل اسفاده از برخی کلمات خارجی، امر ناپسندی نیست. ناپسند شیوه استفاده است.که این ماجرا هم سر دراز دارد، چه از منظر زبان شناسی و چه از دیدگاه تاریخی.
    صحبب از پز شد. یاد قمپز افتادم وماجرای ورد این کلمه به زبان ما.
    در ولایت ما به پز دادن میگفتند: قورت، به کسی هم که پز میداد میگفتند:قورت نده، یا قورت ننداز.
    همسایه ای داشتیم که خیلی پز میداد، در شهر ما معروف بود به علی قورتی.

    • Reply خوابگرد ۲۵ فروردین ۱۳۹۹

      اتفاقاً ما هم در بچگی می‌گفتیم «قورت ننداز»! :))

  • Reply Hirondelle ۲۷ فروردین ۱۳۹۹

    ما بی‌ادبها به همه اینها میگوییم «گه خوردن» باترکیبات مختلف.

  • Reply هادی ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

    عین همین داستان برای لغت حال به هم زن لاکچری برقراره.

  • Reply محسن ۱ بهمن ۱۳۹۹

    این تیکه عالی بود.
    “اِنی‌وِی، از هر چه بگذریم، سخن شوآف خوش‌تر است. لانچ را مهمان سفره‌ی ایرانی وایف بودیم که در قلب پراگ در یوروپ، شامیِ مخصوص نورث ایران درست کرده بود با نان بربریِ هوم‌مید. تا شوآف دیگر، درود و دوصد بدرود!”

  • Reply دوست ۱۴ فروردین ۱۴۰۰

    سلام،
    آموزنده با لحنى طنز آمیز مرسى، ممنون از کنایه هاى کاربردیت استاد.
    یاعلى

  • Reply محمد ۱۲ تیر ۱۴۰۱

    خیلی لذت بردم. بسیار دلنشین و طناز بود. ???

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top