شیرینی زبان ـ ۱۳
راحتترین جماعت در رسانهها، جماعت ورزشی اند. روز و شبی نیست که روی آنتن تلویزیون یا روی کاغذِ روزنامههایشان، با تراکتور ـ گاهی هم با تانک و بلدوزر ـ از روی هم رد نشوند. این جماعت آن قدر راحت اند که شدهاند آینهی دقِ اهل سیاست. که چه میشد اگر میگذاشتند در روزهایی غیر از روزهای انتخابات هم این جور بیپروا به هم تاخت و تشخیص بازنده و برنده را فقط به داوری افکار عمومی سپرد؟ ولی چه میتوان کرد که از مجموع این طیفهای سیاسی، یکیشان که اتفاقاً بر رسانهها سیطره دارد، چندان میلی به مقهور شدن در افکار عمومی ندارد.
به جای آن، جماعت سیاسینویس، تا جایی که توانستهاند از «ادبیات ورزشی» تأثیر گرفتهاند. مقصودم از ادبیات ورزشی، زبانی تقریباً آشفته و آکنده از اصطلاحات و تعبیرهایی ـ درست یا غلط ـ است که گزارشگران و خبرنگاران این حوزه وارد زبان فارسی کردهاند. اغلب روزنامهنگاران اجتماعی و سیاسی هم که دایرهی واژگانشان روزبهروز تنگتر میشود و توانِ نگارششان شببهشب تحلیل میرود، کم تأثیر نگرفتهاند از ادبیات ورزشی. مثال در این باره زیاد است.
در خبر ساعت ۱۹ شبکهی یک، گویندهی خبر چنین خواند: «تحریم کوبا توسط امریکا لقب طولانیترین تحریم دنیا را با خود به یدک میکشد.» این یدککشیدن را بیشتر کجا خواندهاید و میخوانید؟ جز در ادبیات ورزشی که فلان بازیکنِ فوتبال، فلان عنوان را با خود یدک میکشد یا فلان تیم لقبِ فلان را که سالها با خود یدک میکشید، واگذار کرد؟
یدک، که احتمالاً ریشهی ترکی دارد، زمانی فقط به اسبی گفته میشد که آماده بود برای جایگزین شدن با اسبی که در سفر یا کارزار از کار میافتاد. یدکچی هم کسی بود که اسب یدک را راه میبرد و «یدک کشیدن» هم به انجام این کار میگفتند. بعد، کاربرد «یدک کشیدن» گسترده شد و رسید به اینکه کسی علاوه بر وظیفهی خود، مسئولیت دیگری هم به عهده بگیرد. مانند شماری از مدیران و مسئولان دولتی و غیردولتی که هزارجور مسئولیت را یدک میکشند و بندگان خدا هیچ شکایتی هم ندارند! و بعدتر، «یدککشیدن» شد کار هر ماشین یا کشتی کوچکی که ماشین یا کشتی دیگری را دنبال خود میکشد. خودِ «یدک» هم شد اسم قطعههای اضافی دستگاهها و ابزارها و کمکم شغل «یدکفروشی» هم پدید آمد، که الان از پردرآمدترینِ شغلها ست؛ خصوصاً با انبوه ماشینهای وطنی که هیچ هفتهای را بی عرض احترام به یدکفروشی نمیتوانند سر کنند!
در میان ورزشینویسان اما، یدک کشیدن از مهمترین واژهها ست؛ برای این که ورزشکاران و تیمها بتوانند لقبها و مدالها و عنوانهای خود را دنبال خود بکشند. مثلاً تصور کنید علی دایی را که بیش از ده رکورد اختصاصی را به قول ورزشینویسان یدک میکشد. یعنی کار از یک ماشین و یک اسب گذشته؛ پای تریلیتریلی عنوان در میان است که ورزشینویسان میگویند علی دایی پشت سر خودش میکشد. بگذریم از این که گاهی یک عدد «به»ی نابجا هم قبلش میگذارند و مینویسند «به یدک میکشد.» حالا ادبیات ورزشی به کنار، در کار خبرنویسان سیاسی ماندهام که چه طور لقب طولانیترین تحریم را بستهاند به کوبا تا آن را دنبال خودش یدک بکشد!
:: بازنشر از ستون «شیرینی زبان» روزنامهی اعتماد [+]
:: شمارههای قبلی این ستون را در این جا بخوانید. [+]
بدون نظر