در باب حس خیانتدیدگی این روزهایمان
محمدحسن شهسواری: در همین یکی دو روزه، پس از پخش صحبتهای وزیر ارشاد در تلویزیون و انتشار فرمایشهای سخنگوی وزارت ارشاد در رسانهها، حسی از خیانتدیدگی میان اهل فرهنگ، به خصوص نویسندگان و مترجمان و اساساً اهل کتاب به وجود آمده. خود من کاملاً تصادفی صحبتهای وزیر را در تلویزیون دیدم. بندهی خدا طوری حرف میزد انگار رئیسجمهور در حرفهای انتخاباتیاش نگفته بود ممیزی کتاب هم باید مانند روزنامه پس از انتشار باشد. یا حرفهای خودش در زمان قبل از وزیر شدن. یا صحبتهای رئیسجمهور در اولین دیدار با هنرمندان یا صحبتهای اخیرش در اردیبهشت ماه که گفت برخورد سلیقهای در نظارت کتاب موجب میشود چاپ اول مجاز، چاپ دوم ممنوع و چاپ سوم مستحب شود.
آقای نوشآبادی هم که اصلاً حرف را از گردن انداخت و گفت: «ممیزی به این شکل مصوب مجلس است و هر دولتی باید آن را اجرا کند.» اگر این طور است وای بر ملتی که رئیسجمهور حقوقدانش چنین قانونی را نمیداند و خلاف آن را وعدهی انتخاباتی میدهد.
داستانِ جوانمردیِ داستاننویسان
در این میان داستاننویسان بیش از همه حس میکنند بهشان خیانت شده. آنها در ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید آن قدر به این کابینه احترام گذاشتند که با تهیهی نامهای خواستند بار مسئولیت پیامدهای دادن مجوز را از دوش کلفت آنها بردارند و به گردن نازک خود بیندازند. بسا دل خجستهی ما که همچنان خیانت میبینیم و امر به سفیدنمایی میشویم و از منکر سیاهنمایی بر حذرمان میدارند. اما بگذارید خیلی کوتاه بگویم چرا این اتفاق افتاده.
سود و زیان هزینهها
من به خاطر کتابهایم نزدیک به هجده سال است به ادارهی کتاب ارشاد رفت و آمد دارم و با ساختار و سبک و اتمسفر آنجا کاملاً آشنا هستم. ضمن آن که ۲۱ سال در صدا و سیما کار کردهام. که کمابیش ساختاری شبیهِ ارشاد دارد.
یقین بدانید، یقین بدانید، یقین بدانید از وزیر تا آبدارچی بخش خدمات و فضای سبز ارشاد بسیار دوست دارند که کتابها مجوز بگیرند. فقط یک نکته اینجا وجود دارد. و آن این امر مهم و در بیشتر موارد محال که یک نفر باید مسئولیت آن را به عهد گیرد. یعنی پای مجوز انتشار آن را امضا کند. برای همین است که در ۹۹درصد موارد، وقتی اولین بررس، انتشار کتابی را بلامانع اعلام کند، دستاندرکاران محترم ادارهی کتاب بلافاصله با خشنودی مجوز آن را صادر میکنند. و این سیاست همهی دولتها بوده در این سالها، از راست و چپ.
میدانید چرا؟ زیرا در تمام این سالها، روزنامهها، سایتها و خبرگزاریهای زنجیرهای اقتدارگرا، برخی نهادهای سنتی مذهبی و برخی نهادهای متولی امنیت و… به طور هماهنگ هزینهی دادن مجوز برای محصولات فرهنگی را بالا بردهاند. یعنی در دستگاه عریض و طویل ارشاد افراد بسیار کمی وجود دارند که جرئت داشته باشند به محصولاتی که به قول خودشان ارزشی نیستند، مجوز انتشار دهند. جملهی معروف ممیزان محترم به نویسندگان و اهل فرهنگ این است: «راضی هستید من به خاطر شما بروم اوین؟» خب ما هم گردنمان را کج میکنیم که: تو را خدا نکنید همچین کاری را. اوین نروید. زن و بچهتان چه گناهی کردهاند!
چارهی کار
تنها راه ایستادن در برابر این وضعیت و دفاع از حق قانونی و شهروندیمان این است که اهل فرهنگ، از مؤلفان و مصنفان و مترجمان و سایرین، با اقدامهای متفاوت و از راههای گوناکون، هزینهی مجوز ندادن را بالا ببرند. یقیناً منظورم این نیست که اهالی فرهنگ نارنجک به خودشان ببندند یا بنزین روی خودشان بریزند و بروند جلوی ارشاد کارهای استشهادی بکنند. این نه کار ما اهل فرهنگ و کتاب است نه از اساس کاری ست که آن را قبول داشته باشیم. منظورم همین تهیهی نامهی اعتراضی در دفاع از حقوق قانونی خود، مصاحبه با رسانهها و خلاصه آشکار کردن غرغرهایشان در محافل خصوصی ست که الحمدلله کم هم غر نمیزنیم.
* الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مشغول / پدر را باز پرس، آخر کجا شد مهر فرزندی
حافظ
۱ نظر
با ما باشید در پنجمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج جهرم
مهلت ارسال آثار ۳۱ شهریور