شیرینی زبان ـ ۸
بعید میدانم در میان ما کسی پیدا شود که روزش را بدون به کار بردن حداقل یک ضربالمثل به شب برساند. فرقی هم نمیکند چه کاره باشیم. رئیسجمهور یا روزنامهنگار یا کارگر ساختمانی یا دانشآموز مدرسه. ضربالمثلها فقط شیرینیِ زبان نیستند، از مهمترین عناصر ارتباط کلامی در زندگی مردم اند. خصوصاً ما که به طور تاریخی هم اهل شعر و سخن بودهایم، هم زبان اشاره و کنایه را اغلب ترجیح دادهایم و میدهیم، هم پیوندی عمیق با ارجاع دادن داریم.
بیشتر ضربالمثلها ریشه در روایتی تاریخی دارند، برخی هم مستقیماً از اشعار شاعران سر بیرون آوردهاند. چند و چون روایتهای تاریخی اغلب از دست رفته و فراموش شدهاند و فقط چکیدهی ضربالمثلی آنها به ما رسیده است. برای همین است که شأن نزول خیلی از آنها را نمیدانیم یا صورت مکتوب آنها را ندیدهایم. ایرادی هم وارد نیست. ضربالمثلها پدید نیامدهاند تا مردم آنها را مطالعه کنند. آنها را خودِ مردم پدید آوردهاند. اما گاهی هم پیش میآید که این ندانستن و درست ندیدن و فکر نکردن به واژههای ضربالمثل، ما را به غلط انداخته است.
مرحوم کردان که زمانی وزیر کشور احمدینژاد بود، وقتی استیضاح شد، جانِ کلامش را ریخت در این ضربالمثل معروف که «به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش نمیکشند.» اما بندهی خدا چون این ضربالمثل را فقط شنیده بود و صورت نوشتاری آن را ندیده بود و هیچ وقت هم به واژههای آن فکر نکرده بود، در مجلس فریاد کشید که به خاطر یک دستمال، «قیطریه» را به آتش نمیکشند و اشتباهش باعث خنده شد، در سطح ملی.
شاید خیلی از ما هم آن روز اولین بار بود که به این ضربالمثل دقت میکردیم. مشهور است که شأن نزول آن به جوانکی برمیگردد در گذشتههای دور که دستمالی گرانقیمت از دکان صاحبکار خود را یواشکی به دختر دلخواهش بخشید و بعد برای فرار از مؤاخذهی صاحبکار ابریشمفروش، دکان را به آتش کشید و همهی آن بازار بزرگ هم که در قدیم به آن میگفتند «قیصریه»، در آتش سوخت. این روایت مهم نیست، ولی شاید این مهم باشد که «قیصریه» ربطی به «قیطریه» ندارد. این هم شاید مهم باشد که «قیصریه» ربطی به «قیصر روم» هم ندارد و در قدیم به هر بازار بزرگِ دو بری که دو دروازه هم داشت میگفتند «قیصریه» و الان میگویند پاساژ یا مرکز تجاری.
البته اشتباههای ضربالمثلی فقط به این جور غلطها محدود نمیشود. دقت نکردن به صورت و معنای ضربالمثلها باعث میشود مثلاً خبرگزاری مشهور فارس هم تیتر بزند «فلان تیم پنبههای آن یکی دیگر تیم را رشته کرد.» یعنی جای پنبه و رشته را عوض کرد و نه دبیر سرویس متوجهِ این اشتباه شد، نه ویراستار احتمالی نه سردبیر خبرگزاری.
مثالی دیگر میزنم که عامتر باشد. بعید است تا حالا از ضربالمثل «پیش غازی و معلقبازی» استفاده نکرده باشید. به تعبیر هومن عباسپور یعنی «پیشِ کسی که روی بند معلق میزند و شیرینکاری میکند، معلقزدن هنرنماییِ ناچیزی ست.» اما «غازی» را به صورتِ «قاضی» در ذهن میآوریم یا مینویسیم. دلیل آن هم روشن است؛ واژهی «غازی» به معنای «بندباز» از زبان ما رخت بربسته اما سر و کارمان با واژهی «قاضی» هنوز بسیار است و هر روز هم بیشتر میشود انگار.
بیشتر ضربالمثلها عامیانه اند و برخی از آنها نیز واژههایی دارند که یا رکیک محسوب میشوند یا استفادهی آنها در فضای رسمی ناپسند است و بیادبی. همهی ما در گفتار عامیانه از این جور ضربالمثلها زیاد به کار میبریم، چون خیلی ساده و سریع و سرراست مقصودِ ما را میرسانند. ولی آیا میتوان در جایگاههای رسمی مثل ریاست جمهوری و نظایر آن هم آنها را به کار برد و گذاشت به حساب شیرینی زبان؟
:: بازنشر از ستون «شیرینی زبان» روزنامهی اعتماد [+]
:: شمارههای قبلی این ستون را در این جا بخوانید. [+]
بدون نظر