روزنامهها و روزنامهجات
این ستون که قرار است سهشنبهها آن را در صفحهی آخر روزنامهی اعتماد بخوانید، نه ادعای شیرینیپزی دارد نه زبانشناسی و نه حتا ادعای آموزش ادبیات فارسی. صرفاً ستونی لاغر است برای اینکه سفرهی رنگین یک روزنامهی فارسیزبان، از شیرینی ِ خودِ این زبان خالی نماند. درست است که از زبان فارسی حرف میزنیم و زبان فارسی فقط یک زبان از مجموعهی زبانها و لهجههای ایرانی ست، اما همزیستی تاریخی اجزای این مجموعه و برآمدن زبان فارسی (فارسی دَری) از آن میان، ما را با موجودی روبرو کرده که زندگی و شیرینی آن مرهون بالندگی در همین خانوادهی بزرگ زبانی ست. به آدمی میماند که توانمندیهای خود را نه صرفاً ژنتیک که از محیط خود نیز کسب کرده است.
در کنار تأثیر متقابل زبانها و لهجههای کردی و لری و بختیاری و شوشتری و گیلک و ترکی و مازندرانی و طبری و تات و تاجیکی و… زبان عربی نیز در بالندگی زبان فارسی تأثیر بسیار داشته است. و البته به قول زندهیاد سعید نفیسی، «استعانت از زبان بیگانه و آن هم زبان سامی در زبانهای ایرانی، حکم تحمیلی و زورآوردهای نیست که تازیانهی اسلام آن را بر سر ایرانیان کوفته باشد، بلکه سند دیرین و شالودهی کهنسازی ست که کوتاهترین دورهی استقرار آن به هزار و پانصد سال و به اوج جهانگیری و شکوه و جلال ساسانیان به روزگار شهریاری خسرو اول انوشیروان میرسد… منتها روزی بود که زبان پهلوی از زبان آرامی استعانت میکرده، روزی رسید که زبان دَری جای زبان پهلوی و زبان تازی جای زبان آرامی را گرفت و به همان سنّت دیرین در زبان دَری از زبان تازی استعانت کرد.»
زبانهای دیگر نیز کمابیش چنین رابطهای را با دیگر زبانها برقرار کردهاند تا به صورتهای امروزی رسیدهاند. بهخصوص همین زبان عربی که واکنشهای افراطی و تعصبآمیز به آن، از هر دو سو، کم نبوده و نیست. همچنانکه سعید نفیسی در ادامهی همین مقاله، که در سال ۱۳۲۳ منتشر شده، چنین مینویسد: «نفوذ زبان فارسی در زبان تازی به مراتب بیش از آن است که تازیان یا محققان ایرانی که در زبان تازی کار کردهاند بدان پی بردهاند و دامنهی آن محدود به معدودی از کلمات نیست… همین قدر سربسته میتوان اشارت کرد که نه تنها زبان تازی در معانی حقیقی از فارسی عاریت گرفته است، بلکه در معانی مجازی نیز در موارد بسیار تابع زبان فارسی ست و همین که دامنهی تحقیق گشادهتر میشود، به جایی میرسیم که طرز جملهبندی و تعبیر و جای اجزای جمله را در زبان تازی، مأخوذ از فارسی و گاهی تقلید آشکار از زبان فارسی میبینیم.»
نترسید! در پاسداشت زبان فارسی ما همه با هم هستیم و با این همه، قرار نیست نه این ور بغلتیم نه آن ور. فقط قرار است از این پس، برخی شیرینیهای زبان فارسی را با قاشقِ یک ویراستار بچشیم که سر و کارش با زبان روزمره در رسانههای گروهی، داستانهای ایرانی و بهخصوص در انواع و اقسام شبکههای مجازی ست. در این راه ممکن است از تیتر روزنامهها سردربیاوریم، یا از سخنان دولتمردان، یا جوکهای روزمره در وایبر، یا نوشتههای سادهی فیسبوکی، یا تابلوها و پلاکاردها، یا اشعار شاعران کهن و متون ادبی و تاریخی. خلاصه آنکه غذایی نخواهد بود که برای چشیدن این شیرینی به آن انگشت نزنیم.
و برای آنکه دستخالی از سفرهی امروز برنگردیم، به همان «شیرینی» اول ستون برمیگردیم که وقتی جشن داریم، شیرینی را با «ها» جمع میبندیم و میگوییم «شیرینیها را بیاور» و وقتی میخواهیم در نوشتهای از انواع شیرینی بنویسیم، واژهی «شیرینیجات» را استفاده میکنیم. در بارهی «جات»، دهخدا و معین گفتهاند که اعراب بعضی از کلمههای فارسی مختوم به «ه» غیرملفوظ را با «ات» جمع بستهاند و ایرانیان هم در مقابل، کلمههایی را هم که در آخر «ه» غیرملفوظ ندارند ولی به حروف مصوت «ا» یا «ی» ختم میشوند، با «جات» جمع بستهاند؛ مثل مرباجات و طلاجات.
اما نکته این است که مردم، امروزه «جات» را نه مثل (احتمالاً) گذشته به جای علامت جمع که برای مفهوم «گروه و دسته» به کار میبرند. همانطور که خود شما در استفاده از شیرینی چنین میکنید. منظور شما از «شیرینیجات» انواع و اقسام شیرینیها ست نه مثلاً چند عدد شیرینی زبان. به همین قیاس است روزنامهجات، میوهجات و ترشیجات. به گفتهی یکی از مدرسانِ معاصر، این «ج» میانجی از صوتهای «نرمخوانی» در زبان فارسی ست که مردم آن را بهدرستی به «ات» میچسبانند و به جای علامت جمعِ عربی، آن را در معنای « دسته و گروه» به کار میبرند. و چه معیاری از زبان مردم راهگشاتر، که بهترین شهد و شکر را برای شیرینی زبان فراهم میکنند.
بدون نظر