محمدکاظم کاظمی
بزرگترین عیب این جمله در کجاست؟ بهشت رضا بزرگترین قبرستان مشهد محسوب میشود.
«بزرگترین» را «بزرگترین» نوشتم؟ بله این عیبی است، ولی بزرگترین عیب نیست. «میشود» را «میشود» نوشتم؟ بله، ولی این هم بزرگترین نیست. عیب بزرگ در «محسوب میشود» است. «محسوب شدن» برای وقتی است که قضیهای اعتباری در کار باشد، یعنی این قضیه در ذهن و زبان دیگران شکل گرفته باشد، خواه حقیقت داشته باشد و خواه نداشته باشد.
مثلاً میتوان گفت «در خانوادهی ما پدر رئیس محسوب میشود.» یعنی دیگراناند که او را رئیس خانواده به حساب میآورند. این قضیه موکول به پذیرش دیگران است. ولی نمیتوان گفت «در خانوادهی ما پدربزرگ مسنترین عضو محسوب میشود.» چون پیرترین شخص بودن، بسته به پذیرش یا رأی دیگران نیست، بلکه به ذات خود اصالت دارد. پس باید گفت «در خانوادهی ما پدربزرگ مسنترین عضو است.» و به همین قیاس، «بهشت رضا بزرگترین قبرستان مشهد است.»
هدف من از نوشتن این یادداشت این بود که مسایل صوری نگارش مثل رسمالخط و نقطهگذاری، ما را از ساختار جملات و معنی کلمات غافل نکند. این را مخصوصاً برای کسانی میگویم که دغدغهی شدید جدانویسی یا سرهمنویسی دارند و مهمترین موضوع برایشان این است که مثلاً «کتابفروشی» بنویسند یا «کتابفروشی»؛ «زندگی» بنویسند یا «زندهگی». من نمیگویم رسمالخط مهم نیست، بلکه میگویم آنچه مهمتر است، انتخاب کلمات مناسب، ساختار درست جمله و روانی و زیبایی نثر است. اینها باید دغدغههای اصلی ما در نگارش و ویراستاری باشد.
باری در جلسهای از جناب دکتر شفیعی کدکنی در مورد رسمالخط پرسیدند و این که چرا گاهی رسمالخط ایشان در چند کتاب مختلف یکسان نیست. ایشان گفت که در این مورد بسیار بیاعتناست. ممکن است در یک سطر «میشود» بنویسد و در سطری دیگر «میشود». رسمالخط او حتی در یک مقاله یا پاراگراف هم یکسان نیست. همین مقدار هم که رسمالخط در هر کتاب یکدست است، حاصل کار ویراستاران است. ولی این مانع نمیشود که دکتر شفیعی کدکنی زبردستترین پژوهشگر در زمینهی ادبیات فارسی در عصر حاضر باشد با نثری بسیار فصیح، روان و زیبا.
پس سخن را خلاصه کنم. نگذاریم که رسمالخط برای ما حجاب شود و ما را از دیگر ظرایف و دقایق نگارش بازدارد. انتخاب درست واژگان و چیدن مناسب آنها در جمله و آنگاه ترکیب داخلی و مجموعهی جملات، خیلی مهمتر است.
البته این نکته را هم بگویم، تا باز از آن طرف بام نیفتیم. جناب دکتر شفیعی با همه بیاعتنایی شخصی به رسمالخط، آن را از سر مفاخره و به عنوان یک خصلت خوب طرح نکرد. ایشان گفت که خودش چنین است، ولی در همان حال، کتابهایش را به ویراستار میسپارد. منظور من در این یادداشت نیز خوار انگاشتن مسایل صوری نگارش نیست، بلکه توجه به بعضی نکات مهم است که ممکن است در سایهی مسایل صوری پنهان بماند.
بدون نظر