خوابگرد قدیم

ادبیات محفلی یا محافل ادبی

۱۶ شهریور ۱۳۹۲

اشاره: امان از پیری زودرس. شاید هم سر وقت. واقعا خاطرم نیست سه چهار سال یا یکی دو سال پیش این مصاحبه را برای چه مجله‌ای انجام شد. شاید «نسیم بیداری». نمی‌دانم. چون اصلا مطمئن نیستم این مصاحبه جایی منتشر شده باشد. حداقل دو عزیز مصاحبه‌کننده که به من چیزی نگفتند. شاید هم گفته‌اند و یادم نیست. به هر حال چاپی آن را جایی ندیده‌ام. فقط خاطرم هست خانم سعادتمندی بعد از نسخه‌ی نهایی، از کار راضی نبودند و حتی انگار گمانم اصرار داشتند اسمشان پای مصاحبه نیاید. منتهی چون در این مورد مطمئن نیستم، چنین جسارتی نکردم. البته چند جمله‌ای هم به مصاحبه اضافه کرده‌ام که مطابق فهم امروز من از محافل ادبی در ایران است. در هر حال فکر کنم چیزی که یقینی است همین کلمات زیر است که گمانم کمی به درد بخور باشد. مصاحبه در مورد «محافل ادبی» و «ادبیات محفلی» است که گویا بعد از سه چهار سال، برخی دوباره دوست دارند در موردش حرف بزنند. آها… یادم آمد. این مصاحبه به بهانه یادداشت در ستایش مافیای من بود. یادش به خیر… چه دوران پرتلاطمی بود… چه قدر ساده بودم من که فکر می‌کردم بحث کردن ارزش دارد… ولی خب پربرکت بود… حداقل رمان «میم عزیز» از دل آن بیرون آمد… [ادامه]

محافل ادبی به آزادی نیاز دارند
فاطمه جعفری‌ارژیه ـ مهتاب سعادتمندی

ـ تعریف شما از جریانی که به نام «ادبیات محفلی» شناخته شده است چیست؟
اگر به لغتنامه مراجعه کنیم در برابر لغت محفل نوشته شده: «جای فراهم آمدن مردمان» که مسلما معنای مثبتی را به ذهن می‌آورد. اما به مرور و به دلیل اتفاقاتی که در حوزه‌ی فرهنگی ایران به وجود آمد، که جای بحثش این جا نیست و در ادامه اگر امکانش پیش آمد به برخی از آنان اشاره خواهم کرد، محفل بار ارزشی منفی پیدا کرد. این اتفاق درباره‌ی مفاهیم و کلمات دیگری، حتی به صورت برعکس، اتفاق افتاده است. به عنوان مثال کلمه‌ی «پری» که در حال حاضر دارای بار معنایی مثبت است در ادبیات زرتشتی همان جنس مونث دیوها و شیاطین هستند. ادبیات محفلی، مثل هر چیز محفلی دیگر، در میان ذهن ایرانیان امروز عنصری ضدارزش است. اما جدا از این و اگر بخواهم تعریفم را از این پیش‌زمینه دور کنم و به ذات آن برسم، باید بگویم محفل ادبی یعنی گردهم آمدن آدم‌هایی با دیدگاه‌های مشترک که تا حدِ بسیار زیادی هم‌فکر هستند. که البته منتقدین محافل ادبی نظر دیگری دارند و محافل را بر اساس حضور یک قطب و عده‌‌ای مرید می‌دانند.


ـ شما با نظر منتقدین موافق هستید؟
اگر به ریشه‌ی ادبیات محفلی به ایران بازگردیم می‌بینیم اصلا چنین چیزی نبوده.

ـ ریشه شکل‌گیری «ادبیات محفلی» در ایران به چه زمانی و چه کسانی برمی‌گردد؟
آن چه مشهور است از اولین محفل ادبیات مدرن ایران، گروه «اربعه» است که متشکل بود از صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و بزرگ علوی. در واقع این گروه به نوعی در مقابل گروه «سبعه» که همان ادیبان و اساتید سنتی‌ای بودند که از ادبیات جدید استقبال نمی‌کردند، قرار گرفت و در مقابل آن‌ها اعلام موضع و موجودیت کرد و یک نوع مبارزه طلبی را در برابر آن‌ها را آغاز کرد. البته موفق هم ظاهر شد و توانست سبک‌های جدید داستان‌نویسی را در ایران رقم بزند.

ـ آیا جریانی که کانون نویسندگان در ایران ایجاد کرد، به همین محفل‌نشینی‌ها برمی‌گردد؟
شروع به کار کانون نویسندگان اساسا دلیل دیگری داشت. در واقع ماجرا از آن جا شروع می‌شود که دربار به خواست و اراده‌ی فرح پهلوی، قصد می‌کند یک‌سری نویسندگان نزدیک به حکومت وقت را به عنوان انجمن قلم ایران به انجمن جهانی قلم معرفی کند که جلال آل‌احمد در مقابل این تشکیلات و برای مقابله به مثل، نویسندگان مستقل را جمع می‌کند و کانون را تشکیل می‌دهد. گرچه قدرت بسیج نویسندگان به دست جلال ریشه در همان محافل ادبی و کافه‌نشینی‌هایی داشت که ادامه‌ی گروه اربعه بود. در واقع نویسندگان و شعرا چون شب‌های بسیاری در سال یکدیگر را در کافه‌ها می‌دیدند و در مورد ادبیات و سیاست حرف می‌زدند، به دیدگاه‌های تقریبا مشترکی از سبک‌های برتر ادبی و نیز مقابله با رژیم حاکم رسیده بودند که وقتی جلال فرمان حرکت داد، خیلی زود به نتیجه رسید. اگر نبود یکی دو دهه همنشینی شعرا و نویسندگان با هم، چنین حرکتی با چنین شتاب و اراده‌ای شکل نمی‌گرفت. برای همین است که بعد از انقلاب، جمهوری اسلامی به شدت در برابر شکل‌گیری محافل ادبی ایستاده است. چون نمی‌خواهد دوباره چیزی مثل کانون نویسندگان شکل بگیرد و بشود استخوان در گلو. و چون محافل ادبی قوی‌ای پس از انقلاب شکل نگرفت، حکومت توانست کاری را که فرح پهلوی قدرت انجام آن را نداشت، به سادگی انجام دهد؛ جمع‌آوری نویسندگان نزدیک حکومت ذیل عنوان انجمن قلم.

با این همه علت به وجود آمدن کانون نویسندگان بیشتر سیاسی بود و ادبیات در درجه‌ی دوم اهمیت قرار داشت. در حالی که مثلا دلیل به وجود آمدن گروه اربعه کاملا ادبی بود. کانون نویسندگان تقریبا بعد از انقلاب هم آن وجه سیاسی‌اش را حفظ کرد و باز هم صنفی نشد. صنفی به این معنا که به اصطلاح برود به دنبال اعمال قانون کپی رایت و یا چنانچه نویسنده‌ای از ناشری شکایت دارد به این کانون مراجعه کند و این کانون پیگیر شکایت وی شود و بسیاری مسائل دیگر…

ـ آیا می‌توان کارگاه‌های ادبی، (به عنوان مثال کارگاه‌های داستان‌نویسی) را در جریان «ادبیات محفلی» دخیل دانست؟
در سطح معنای کلمات، به هیچ وجه. با توجه به تعریفی که در ابتدا از محفل ارائه کردم، در حالت طبیعی نمی‌شود گفت کارگاه‌های داستان‌نویسی به نوعی محفل هستند و وارد جریان ادبیات محفلی شده‌اند چرا که در کارگاه‌ها افراد می‌روند تا از یک آدم مشخص، چیزی بیاموزند. حداقل با این فرض وارد ماجرا می‌شوند. اما در محافل، شرکت‌کنندگان تجربیاتشان را باهم به اشتراک می‌گذارند. اگر قرار باشد کارگاه‌ها را به نوعی محفل تلقی کرد پس باید همه‌ی کلاس‌های تخصصی ادبیات را هم که در دانشگاه‌ها برگزار می‌شود، محفل دانست. اما به هر حال مثل هر تجربه‌ی بشری ممکن است کارگاه‌های نویسندگی هم تغییر هدف بدهند و به یک محفل ادبی تبدیل شوند.

ـ آیا می‌توان تمام کسانی را که بر اساس یک نظریه‌ی ادبی مشترک به نقد می‌پردازند هم محفل دانست؟
سبک (style)، یعنی ویژگی‌های فرمی مشترک بین چند نویسنده. گاهی این‌ها کسانی هستند که ممکن است اصلا همدیگر را هیچ وقت ندیده باشند. به عنوان مثال، اوج رئالیست در قرن نوزدهم این گونه رخ داد که «بالزاک» در یک‌جایی کارش را می‌کرد و «داستایوفسکی» در جایی دیگر و «دیکنز» محلی دیگر. بنابراین سبک ادبی لزوما نیازی به محفل ادبی ندارد. در محفل همان طور که گفته شد مکان بسیار اهمیت دارد و هنرمندان باید چهره به چهره و در مدت طولانی با یکدیگر ملاقات کنند.

ـ همانطور که خودتان در تعریف محفل فرمودید، عده‌ای افراد با تجربیات مشترک و هم‌فکر در محافل ادبی گردِهم جمع می‌شوند. آیا این هم‌فکر بودن جماعت محفل‌نشین، از این منظر که منجر به یک‌سو نگری می‌شود و هیچ فکر نو و جدیدی را به وجود نمی‌آورد، به ادبیات آسیب نمی‌زند؟
این ایرادی‌ است که بر همه‌ی سبک‌های ادبی وارد است. اما این امر بستگی به این دارد که هنرمندانی که کنار هم جمع شده‌اند تا کی بتوانند در آن جمع بمانند و کی برسد که گمان کنند استقلال فردی‌شان دارد از بین می‌رود. برای مثال در همان گروه «ربعه» افراد به جایی رسیدند که هر یک راه خودش را در پیش گرفت و این دلیلش ممکن است به دلیل یکسو‌نگری است که گفتید بوده و یا چیزهای دیگر. یکی از مهم‌ترین محافل ادبی غرب که بعدها به به یک سبک ادبی مهم تبدیل شد هنرمندان جمع شده در پاریس در پیش از جنگ جهانی دوم به رهبری «آندره برتون» بود که شد سوررئالیست. آن‌ها تا سال‌ها با هم بودند و مانیفستی هم منتشر کردند. حتی «سالوادور دالی» را از جمع خودشان بیرون کردند اما این مسئله باعث فراموش شدن دالی یا ساقط شدن او از امر هنری نشد.

ـ نقاط مثبت و منفی محافل ادبی را در چه چیزی می بینید؟
گذشته از آن یک‌سونگری که شما اشاره کردید، نکته‌ی منفی دیگری که بر محافل ادبی می‌توان وارد دانست این است که امکان دارد افرادی که استقلال فردی کمتری دارند تحت تاثیر آدم‌هایی قرار گیرند که در آن جمع افراد شاخص‌‌تری هستند. نکته‌ی مثبت این محافل هم اعتماد به نفس برآمده از کنار یکدیگر قرار گرفتن آدم‌هایی همفکر است. نقطه‌ی‌ قوت دیگر امکان معرفی و تبلیغ برای آثار نویسندگانی است که در یک محفل قرار می‌گیرند.

ـ احساس نمی‌کنید محافل ادبی به نوعی تبدیل شده به یک پارتی‌بازی تا عده‌ای بتوانند از طریق ارتباطاتی که در این محافل پیدا می‌کنند آثارشان را منتشر کنند؟
این به خودی خود هیچ اشکالی ندارد. اشکال از زمانی به وجود می‌آید که افراد یک محفل اجازه‌ی چاپ و یا مطرح نشدن آثار دیگر را ندهند که به نظرم در شرایط امروز ایران هیچ محفل ادبی، چنین توانایی‌ای را ندارد.

ـ تاثیر محفل‌های ادبی را در شکوفایی ادبیات دهه چهل و پنجاه و رکود ادبیات در دهه‌های اخیر به چه صورت ارزیابی می‍‌کنید؟
قوی‌ترین محافل ادبی در همین دو دهه به وجود آمدند و این امر تاثیر خودش را هم به وضوح نشان داد و همان طور که اشاره کردید شاهد شکوفایی ادبیات در این دو دهه بودیم. بعد از انقلاب وقتی این محافل از بین رفت با رکود مواجه شدیم. بنابراین این جاست که باید گفت وجود محافل ادبی با تمام بار منفی‌ای که ممکن است داشته باشند و انتقاداتی که گاه به این آنان وارد است، بسیار بهتر از نبود آن‌هاست. در واقع بعد از انقلاب، انقطاعی در برگزاری این محافل به وجود آمد که موجب عدم انتقال تجربیات به نسل بعد و نسل‌های بعدتر گردید و آن روحیه جمعی و اعتماد به نفسی که از کنار هم قرار گرفتن یک صنف و یک گروه به وجود می‌آمد، متوقف شد و برای نویسندگان و شاعران به وجود نیامد که متاسفانه تاثیرات آن را هم داریم می‌بینیم.

ـ بنابراین موافقید که در دهه‌های اخیر ما با رکود در ادبیات مواجه شدیم؟
بله صد در صد. البته ناگفته نماند که با توجه به آزادی‌هایی که در هشت سال دوره‌ی اصلاحات به وجود آمد، طبیعتاً با باز شدن فضا، محافل ادبی نیم‌بندی شکل گرفت و توانست آدم‌هایی را پرورش دهد که در نیمه‌ی دوم دهه هشتاد شاهد محصول آن بودیم که تولیدات ادبی خوبی ارائه کردند.

ـ یعنی دهه هشتاد کمی رو به جلو حرکت کردیم؟
نیمه دوم دهه هشتاد امیدهایی را برای ما به وجود آورد که می‌توانست تاثیرش را هم در دهه نود نشان دهد.

ـ این روند هنوز هم ادامه دارد؟
نه متاسفانه. هرچند آدم‌هایش هنوز هستند اما شرایط جامعه تغییر کرد و این روند متوقف شد. هر چند اگر باز هم شرایط آن فراهم شود آدم‌ها می‌توانند دوباره یکدیگر را پیدا کنند. البته ناگفته نماند که این امر به دلیل حضور محافل ادبیِ مجازی به طور کامل قطع نشد اما به هرحال ارتباط حضوری هنوز نتیجه بهتری دارد.

ـ این شرایط را چگونه می‌شود دوباره فراهم کرد؟
با وسعت دادن آزادی‌های فردی و اجتماعی.

ـ کدام طیف از نویسندگان را موفق‌تر می‌بینید، امثال گلشیری و جلال آل‌احمد و… که محفل‌گرا بودند یا امثال گلستان و … که در انزوا به نوشتن می‌پرداختند؟
خب مسلماً کمتر اتفاق می‌افتد که آثار آدم‌های منفرد معرفی شود و برعکس آدم‌هایی که در جمع‌ها و محافل ادبی حضور پر رنگ‌تری دارند بهتر می‌توانند آثارشان را معرفی کنند. هرچند اثری اگر ممتاز باشد حتی اگر در موقع خودش معرفی نشود، در نهایت معرفی می‌شود. همان طور که در حال حاضر، هم گلشیری در تاریخ ادبیات ما جای مهمی دارد و هم گلستان. اما از آن جایی که معرفی زودتر اثر، اعتماد به نفس نویسنده را بالا می‌برد من فکر می‌کنم آدم‌هایی که در چنین محافلی حضور دارند، اگر ذاتا هنرمند باشند، موفق‌تر می‌توانند عمل کنند.

ـ به عنوان آخرین سوال فکر می‌کنید محافل ادبی چگونه می‌توانند همچون دهه‌های چهل و پنجاه به اوج برسند؟
اگر جمع‌های ادبی به آن چه که این روزها به آن «مافیای ادبی» می‌گویند، رو بیاورند و باعث خفه شدن صداهای مستقل شوند طبیعتاً تاثیر منفی‌ای خواهند گذاشت. در واقع هر چقدر فضای جامعه باز باشد و آدم‌ها رسانه داشته باشند برای صحبت کردن، وجوه مثبت محافل ادبی (اعتماد به نفس و معرفی آثار) قوی‌تر خواهد شد و بلعکس هر چه قدر فضا بسته‌تر شود و امکان حرف زدن برای آدم‌ها کمتر باشد، وجوه منفی محافل ادبی (رابطه‌ی مرید و مرادی و خفه کردن صدای رقیب) قوی‌تر خواهد شد. پس آزادی برای محافل ادبی همچون تمام فعالیت های بشری، مانند هوای تازه است.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top