خوابگرد قدیم

مقدمه‌ای بر زاویه دید در قصص قرآن

۱۰ مهر ۱۳۹۰

درآمد
در این یادداشت در ابتدا قصد دارم کمی درباره‌ی نسبت داستان با امور یقینی سخن بگویم و سپس با استفاده از موارد طرح‌شده، چند جمله‌ای هم در باره‌ی زاویه دید بیان کنم و البته همه‌ی این‌ها در حوزه‌ی قصص قرآن. [متن کامل]

صناعات خمسه
در منطق، بحث «صناعات خمسه» از مباحث مهم و اساسی است. پنج صنعت برهان، جدل، سفسطه، خطابه و شعر، به طرز وسیعی در منطق بازکاویده می‌شود و اجزاء و جوانب آن تعریف و شناسانده می‌شود. در این‌جا نه جای بحث در این صناعات است و نه فرصت آن. اما نگاه به یک ویژگی این صناعات، ورود ما را به بحث اصلی که همانا داستان‌گویی در قرآن است، تسهیل می‌کند. در این صناعات هر چه از برهان به سمت شعر پیش می‌رویم از «یقینیات» دور شده و به «اقناعیات» نزدیک می‌شویم. چنانچه در تعریف برهان آمده است: «قیاسی که از مواد یقینی تالیف شود و ذاتا و ضرورتا نتیجه‌ای یقینی به دست دهد.» جلوتر که می‌رویم امر یقینی کم‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد. چنان‌چه فایده‌ی جدل را دست‌یابی به یقینی قاطع نمی‌دانند، بلکه غرض از آن را الزام خصم می‌دانند. و یا سفسطه را جلوه دادن در لباس حق می‌دانند. اما در خطابه حتا تظاهر به امر یقینی نیز نمی‌شود بلکه گفتاری است که فقط موجب اقناع توده‌ی مردم می‌شود، بدون آن که در آنان جزم و یقین ایجاد کند.

شعر، بدون اقناع
اما حوزه‌ی آخرین صنعت از صنایع خمسه یعنی شعر، حتا اقناع هم نیست. در واقع در شعر به مفهوم مطلق آن قرار نیست چیزی به اثبات رسد یا موارد مطروحه در آن به امور یقینی تبدیل شود. البته یادآوری این نکته لازم است که در متون قدیمه به واسطه‌ی اهمیت دست اول شعر، تنها این آرایه زبانی را جزو صنایع خمسه آورده شده است. وگرنه اگر به تعریف ارسطو تنها عنصر تخیل و خیال‌پردارزی را ملاک شعر بدانیم، حکایت و حکایت‌گری و داستان نیز جزو این مقوله قرار می‌گیرد. ضمن آن که رمان به مفهوم امروزین آن اساسا یک مفهوم پساقرون وسطایی است.

با ردیابی این مفهوم (نزول تدریجی امور یقینی در صناعات خمسه) در می‌یابیم، حوزه‌ی حکایت و داستان در قدم اول بیش از آن که در پی اثبات چیزی باشد به دنبال نشان دادن امور است. چنانچه خداوند زمانی که می‌خواهد داستان حضرت موسی (ع) را شروع کند به پیامبر(ص) می‌گوید: «فانظر کیف کان عاقبته المفسدین» . «اینک بنگر که عاقبت مفسدان چگونه بوده است.» . اعراف ـ آیه ۱۰۳.

خداوند بر فعل نگاه کردن تاکید می‌کند. یعنی پیامبر و دیگر مومنین پس از خواندن داستان خود به نتیجه خواهند رسید. چون این‌جا نه حوزه‌ی امر و نهی است مانند احکام و نه حوزه تبیین صفات و ذات خداوند است مانند بیش‌تر سور مکی. بلکه این جا حوزه حکایت است و حکایت پیش از هر چیز داستان‌گویی است و مخاطب بیش از هرچیز خود با درگیر شدن در ماجرا به نتیجه می‌رسد. همان‌گونه که «میلان کوندرا» معتقد است رمان تنها جایی است که به همه امکان داده می‌شود فهمیده شوند.

زاویه دید
اما اگر در امر فوق اتفاق نظر داشته باشیم، هنوز در ابتدای راهیم. زیرا در داستان‌گویی، یکی از مهم‌ترین وجوه، انتخاب زاویه دید است. زیرا هر داستان با انتخاب زاویه دید، در واقع قضاوتش را در مورد پیرامون شکل می‌دهد. زاویه اول شخص، نسبت به امر واحد، نوعی به قضاوت می‌نشیند و زاویه سوم شخص درباره همان اتفاق، گونه‌ای دیگر داوری می‌کند. پس اگر داستان جایی است که سعی می‌شود همه فهمیده شوند (و نه لزوما  به آن‌ها حق داده شود) پس انتخاب زاویه دید در حوزه‌ی داوری، مهم‌ترین عنصر است. زیرا این‌جا نه حوزه‌ی برهان است و نه جدل و سفسطه و یا حتا خطابه.

پیش از ورود به بحث زاویه دید در داستان‌های قرآنی توجه به این نکته ضروری است که کل قرآن مجید، سخن خداوند است با پیامبر خود. پس او محیط بر تمام عالم امکان است و کل قرآن (از جمله داستان‌هایش) از زاویه دانای کل، سود می‌برد و تقسیم‌بندی‌ای که در ادامه خواهد بیش‌تر برای ایجاد تسهیل در بحث است.

دو گونه راوی
اما با توجه‌ی دقیق‌تر به تکنیک‌های داستانی متوجه می‌شویم داستان‌های قرآنی به لحاظ حضور خداوند بر دو گونه است. داستان‌هایی که خداوند خود به عنوان یک شخصیت وجود دارد (راوی ـ شخصیت) و داستان‌هایی که خداوند تنها راوی است.

راوی
داستان سجده نکردن ابلیس بر آدم و فریفتن او از نوع اول (راوی ـ شخصیت) است و داستان جادوگران و حضرت موسی (ع) از نوع دوم. در ادامه سعی می‌شود با توجه دقیق‌تر به این دو داستان و آوردن مثال‌هایی مشابه، بحث بیش‌تر شکافته شود. ابتدا به داستان حضرت موسی و جادوگران اشاره می‌شود:

«موسی گفت: ای فرعون، من پیامبری از پروردگار عالمیانم. شایسته است که درباره خداوند جز به راستی سخن نگویم. من همراه با معجزه‌ای از جانب پروردگارتان آمده‌ام. بنی‌اسرائیل را با من بفرست. (فرعون)گفت:اگر راست می‌گویی و معجزه‌ای به همراه داری، آن را بیاور. (موسی) عصایش را انداخت و اژدهای راستین شد. و دستش را بیرون آورد، در نظر آنان که می‌دیدند، سفید و درخشان بود. مهتران قوم فرعون گفتند: این جادوگری است دانا. می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند، چه می‌فرمایید؟ گفتند: او و برادرش را نگه‌دار و کسان به شهرها بفرست تا همه جادوگران دانا را نزد تو بیاورند. جادوگران نزد فرعون آمدند و گفتند: ای موسی، آیا نخست تو می‌افکنی، یا ما بیفکنیم؟ (موسی) گفت: شما بیفکنید. چون افکندند، دیدگان مردم را جادو کردند و آنان را ترسانیدند و جادوی عظیم آوردند. و به موسی وحی کردیم که عصای خود را بیفکن. به ناگاه دیدند که همه جادوهایشان را می‌بلعد. پس حق به ثبوت رسید و کارهای آنان باطل شد و در همان جا مغلوب شدند و خوار و زبون بازگشتند. جادوگران به سجده وادار شدند  گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم.» اعراف ـ آیات ۱۰۵ تا ۱۲۱.

نقطه‌ی اوج
همان‌طور که مشاهده می‌کنید در تمام این قسمت تنها در آیه ۱۱۷ (و به موسی وحی کردیم …) که خداوند که تاکنون راوی بوده است به عنوان شخصیت نیز وارد می‌شود. و این حضور با این که عمل داستانی محسوب نمی‌شود اما در بافت کلی از مهم‌ترین لحظات است. زیرا بدون وجود این آیه صرفا داستانی خاص تعریف می‌شود اما این آیه نشان می‌دهد منشاء تمام اعمال حضرت موسی (ع)، نیروی خداوندی است. در واقع به لحاظ دراماتیک این قسمت اوج داستان است و درست در همین لحظه خداوند حضور خود را اعلام می‌کند و پس از آن مرحله‌ی گره‌گشایی صورت می‌گیرد.

نیم‌نگاهی به پست‌مدرنیسم
اصولا داستان‌های قرآنی یک تفاوت عمده با داستان‌های مدرن دارد. راوی در داستان‌های مدرن حتا اگر دانای کل باشد، تنها حضوری قضاوت‌گر دارد و نه مداخله‌گر. اما در داستان‌های قرآنی حتا در داستانی مانند موسی و جادوگران که خداوند حضور شخصیتی ندارد، باز هم او فاعل اصلی است. هم قضاوت‌گر است و هم مداخله‌گر. این ویژگی را بیش‌تر در داستان‌های پست مدرن می‌بنیم. در پایان داستان حضرت ابراهیم(ع) و گروه ستاره‌پرستان، ماه‌پرستان و خورشیدپرستان، پس از آن‌که حضرت ابراهیم با آن‌ها جدل می‌کند خداوند می‌فرماید: «و تلک حجتنا اتیناها ابراهیم علی قومه». «این برهان ما بود که آن را به ابراهیم تلقین کردیم.». انعام ـ آیه ۸۳.

با این اوصاف در هر دوی این داستان‌ها اصل بر خود داستان و قواعد دراماتیک آن است. داستان خود پیش می‌رود و با آن‌که خداوند هم قاضی و هم فاعل است، باز ما خود به عنوان مخاطب به نتیجه اصلی می‌رسیم. این پایبندی یه قواعد دراماتیک و عدم قضاوت و حضور مداخله‌گرانه راوی، در داستان‌هایی که خداوند خود شخصیتی از داستان است، نمود بیشتری دارد. در این جا است که داستان همان‌طور که در صناعات خمسه آمد، به ذات خود یعنی عدم حضور مواد یقینی، نزدیک می‌شود.

راوی – شخصیت
در ادامه به داستان سجده نکردن ابلیس و بیرون راندن آدم و حوا از بهشت توجه کنید:
«و به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید. همه سجده کردند جز ابلیس، که سر باز زد و برتری جست. و او از کافران بود. و گفتیم ای آدم، خود و زنت در بهشت جای گیرید. و هر چه خواهید، و هر جا که خواهید، از ثمرات آن به خوشی بخورید. و به این درخت نزدیک نشوید، که به زمره‌ی ستمکاران درآیید. پس شیطان آن دو را به خطا واداشت، و از بهشتی که در آن بودند بیرون راند. گفتیم: پایین روید، برخی دشمن برخی دیگر، و قرارگاه و جای برخورداری شما تا روز قیامت در زمین باشد. آدم از پروردگارش کلمه‌ای چند فراگرفت. پس خدا توبه او را پذیرفت، زیرا توبه‌پذیر و مهربان است.». بقره ـ آیات ۳۴ تا ۳۷.

همان‌طور که مشاهده می‌شود در ابتدای داستان زاویه دید اول شخص است. اما بلافاصله در آیه‌ی بعد خداوند به عنوان راوی در پرده می‌رود و در چهره شخصیت آشکار می‌شود. در این‌جا قضاوت باز به عهده‌ی مخاطب قرار می‌گیرد و تا لحظه‌ای که داستان تمام می‌شود، خداوند راوی در پرده است و چهره شخصیتی خود را روایت می‌کند. همین شکل در داستان حواریون و حضرت عیسی (ع) و خواهش آنان  برای فرستادن مائده از آسمان نیز دیده می‌شود. در این مسیر از اقتدار راوی کاسته می‌شود و اجازه همکاری به مخاطب داده می‌شود که این خود یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های داستان‌نویسی مدرن و امروزین است.

مدرنیسم در داستان و حدیث مفصل پسین
همین جان‌مایه است که در بیش‌تر موارد رابطه‌ی مخاطب و اثر را تعریف می‌کند. به این معنا که هرچه اثر بی‌واسطه‌تر با مخاطب خود رو به رو شود (قضاوت کم‌تری کند) مخاطب با نشستن بر مسند قضاوت، با اثر بیش‌تر درگیر می‌شود و این یکی از مهم‌ترین اهداف خلق هنری بر اساس دیدگاه مدرن داستان‌نویسی است. اما همان‌طور که گفته شد در بیشتر داستان‌های قرآنی راوی (خداوند) خود به نهایت در سرنوشت شخصیت‌ها دخالت کرده، تفسیر می‌کند، تعلیم می‌دهد و قضاوت می‌کند. و این دیگر خود حدیثی مفصل‌تر است.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top