فرج سرکوهی: ترجمه و انتشار به تقریب همزمان سه برگردان متفاوت از کتاب “نوت بوک”، کتابی که آخرین یادداشتهای روزانهی ژوزه ساراماگو، نویسندهی بزرگ پرتغالی، خالق رمان مشهور “کوری” و برندهی جایزهی نوبل ادبی سال ۱۹۹۸ را در بر میگیرد، رخدادی نامعمول در ایران نیست. رمان “کوری” او نیز با چند ترجمهی گوناگون در ایران منتشر شده است.
انتشار چند ترجمه از یک کتاب واحد، با عنوانها و نامهای گوناگون، در سه دههی گذشته به سنتی رایج در ایران بدل شده است و این شیوه آنگاه که پای نویسندهای شناختهشده در بازار کتاب ایران در کار است به کرات رخ میدهد و از جمله به این دلیل که ایران به قرارداد کپیرایت متعهد نیست و ناشران و مترجمان موظف نیستند اجازهی ناشر اصلی را برای ترجمه و نشر کتاب کسب کنند.
در کشورهائی که ناشران از یارانههای دولتی برخوردار نیستند، ناشر، چون تولیدکنندهی هر کالای دیگری، بخشی از سرمایهی خود را به کیفیت ارائهی کالا و اینجا به کیفیت ترجمه، ویراستاری، حروفچینی و چاپ، گرافیک، بستهبندی، بازاریابی، تبلیغات و معرفی محصول خود اختصاص میدهد و در صدور مجوز برای ترجمه و انتشار کتاب خود در کشورهای دیگر نیز بر صحت ترجمه و کیفیت چاپ و عرضه اثر نظارت می کند.
ترجمههای متعدد از یک اثر مزایا و معایب خود را دارد اما در این میان عامل مؤثر دیگری به نام سانسور نیز در کار میآید و دخالت این عامل، که نه فقط از معیارهای عمومی سانسور، که از فضای سیاسی روز، پسند و سلیقهی فردی بررسان کتاب، رابطهی متفاوت ناشران با وزارت ارشاد و موضع متفاوت وزارت ارشاد در برابر ناشر و تناقضات سانسور نیز متاثر است، به تولید نسخههای متفاوت از یک اثر میانجامد.
ترجمههای متفاوت از یک اثر گاه چندان از عوامل مؤثر تاثیر پذیرفتهاند که به جای ترجمهی وفادار به اصل میتوان از کتابهای متفاوت با الهام از نسخهی اصلی سخن گفت.
ساراماگو، طعمهای باب دندان سانسور
در هفت روز گذشته مصاحبهی یکی از مترجمان آخرین کتاب منتشرشدهی ژوزه ساراماگو در ایران پردهای از هرج و مرج حاکم بر سانسور را در ایران تصویر کرد و به یکی از بحثانگیزترین مباحث کتاب در ایران بدل شد.
کتاب “نوتبوک” یادداشتهای ژوزه ساراماگو را در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در بر میگیرد. چنان که از نام کتاب پیداست نویسنده نظریات، برداشتها و داوریهای خود را در بارهی رویدادها و مسائل گوناگون، از ادبیات و هنر تا سیاست، اقتصاد و مذهب و در بارهی شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی بیپرده و به صراحت بیان کرده است.
موضوع و شیوهی نگارش کتاب از سوئی و شخصیت فرهنگی و سیاسی نویسنده، این کتاب را به طعمهی مناسبی برای سانسور بدل می کند. موضوع اغلب یادداشتها، رخدادهای مطرح و مسائل حاد معاصر است. یادداشتنویسی به ناچار صراحتی میطلبد که در آثار ادبی نیست و نگاه ساراماگو به جهان در اغلب موارد با معیارهای سانسور در ایران در تعارض است.
ساراماگو؛ منتقد مذهب
ساراماگو در ۱۹۲۲ در خانوادهای فقیر و کشاورز متولد شد و در نوجوانی به همراه خانواده به شهر لیسبون مهاجرت کرد. فقر او را از ادامه تحصیل بازداشت و در جوانی کارهائی چون آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمرد را تجربه کرد. چند سالی بعد به عنوان روزنامهنویس در ارگان حزب کمونیست پرتغال به کار پرداخت.
نخسین رمان او با عنوان کشور گناه در سال ۱۹۸۲ با ناکامی روبه رو شد اما با انتشار رمان بالتازار و بلموندا در ۱۹۸۲ در پرتغال به شهرت رسید. این رمان تصویری هنری از انحطاط اشرافیت پرتغال را در قرن شانزدهم به دست می دهد. ترجمه انگلیسی این رمان در سال ۱۹۸۸ ساراماگو را به شهرت جهانی رساند.
ساراماگو در سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و به رغم همهی افت و خیزهای چپ سنتی در نیم قرن گذشته، تا پایان عمر به آرمانهای این حزب و به نگاه، منظر و مواضع چپگرایانهی خود وفادار ماند و یادداشتهای روزانهی خود را نیز از همین منظر و نگاه نوشته است.
ساراماگو نه فقط کمونیست که نویسندهای منتقد مذهب بود. رمان انجیل به روایت عیسی مسیح او، که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد، خشم و واکنش تند دولت پرتغال و کلیسای های کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس را به شدت بر انگیخت.
یادداشتهای نویسندهای چپگرا و منتقد رادیکال مذهب و شخصیتی با تجربههای عملی و فرهنگی و با آرای ساراماگو به آسانی از تیغ سانسور جمهوری اسلامی نمیگذرد و رد سانسور بر پیکر زخمی هر ۳ ترجمه کتاب آشکار است.
تا این جای داستان اما با چهرهی جدی و همیشگی سانسوری مواجهایم که از شدت تکرار غرابت خود را از دست داده است.
یادداشتها با ۳ ترجمه یا نمایش در دو پرده
سانسور کتاب و تاثیرات مخرب آن بر تفکر، هنر و ادبیات و بر فرهنگ عمومی جامعه پدیدههائی جدی و گاه فاجعهبارند. اما سانسور کتاب در جمهوری اسلامی چندان اوج گرفته و چنان بسط و گسترش یافته که به تدریج جدیت خود را نفی کرده و در ذات عینی خود به مضحکهای بی منطق، بیهدف و بیکارکرد بدل شده است.
پرده اول
یادداشتهای ساراماگو را نخست نشر ثالث با ترجمهی خانم مینو مشیری و با عنوان “نوتبوک” منتشر کرد. اندکی پس از آن انتشارات نیکو نشر نیز ترجمهای از این کتاب را با عنوان “یادداشتها” و با ترجمهی مصطفی اسلامیه به بازار فرستاد. برگردان سوم این کتاب به ترجمهی علی قادری را انتشارات مروارید با عنوان “یادداشتهای روزانهی ساراماگو” در روزهای اخیر منتشر کرد.
دو مترجم و ناشر نخست، به رویهی رایج در ایران، در بارهی سانسور کتاب های خود سخنی نگفتند. تجربههای مدام سی سال گذشته نشان میدهد که افشای موارد سانسورشده به واکنش انتقامجویانهی ادارهی بررسی کتاب علیه ناشر و مترجم منجر شده و انتشار کتابهای بعدی آنان را با دشواریهای بسیار رو در رو میکند.
اما برخورد ادارهی بررسی کتاب وزارت ارشاد با مترجم و ناشر سوم چندان سخت بود که اعتراض مترجم را برانگیخت و او در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) پردهای از سانسور را روایت کرد. علی قادری گفت: “انتشارات مروارید از مدتها قبل ترجمهی این کتاب را به ارشاد سپرده بود، به دلیل صدور اصلاحیههای متعدد، کارش به تعویق و از رقیبان خود عقب افتاد.”
به گفتهی تونی موریسون، نویسندهی بزرگ آمریکائی و برنده جایزه نوبل ادبی، زبان در دست سیاست به ابزار قدرت و ابزاری برای پوشاندن و نگفتن استحاله میشود و بر این روال واژهها اغلب در معنائی متضاد با معنای خود به کار میروند تا واقعیت را بپوشانند. واژهی رایج «اصلاحیه» در متون رسمی وزارت ارشاد را نیز با همین دیدگاه باید به سانسور ترجمه کرد.
به روایت علی قادری “سرانجام بعد از گذشت ۵ ماه و صدور ۳ اصلاحیه و اعمال آن توسط مترجم و ۳ بار ارجاع این کتاب به اداره کتاب دفتر یادداشت نشر مروارید نیز مجوز نشر گرفت.”
“ادارهی کتاب با تأخیر انداختن مراحل چاپ و ایرادهای بنیاسرائیلی، باعث شد که ناشران دیگر زودتر از مروارید این کتاب را منتشر کنند. این تقدم و تأخرها در عرصهی رقابتی ناشران بسیار مهم است.”
پرده دوم
علی قادری که کتاب او به دلیل سانسور با تأخیر منتشر شده، نسخهی خود را با ترجمهی دیگر این کتاب مقایسه میکند و در مییابد که “اغلب ایراداتی که ممیزان در ترجمهی من روی آنها دست گذاشته بودند و دست آخر به حذف یا تغییر آن بخشها انجامید، بدون هیج محدودیتی در “نوتبوک” منتشر شده از سوی ثالث منتشر شده است.”
به گزارش ایسنا “علی قادری ضمن بیان این مطلب که رفتار ادارهی کتاب با ترجمههای مختلف، متفاوت بوده و این نشاندهندهی سلیقهای بودن این برخوردهاست،” ادامه داد: “اغلب مواردی که در ترجمهی من مورد ایراد بررسهای ادارهی کتاب وزارت ارشاد قرار گرفته، به دلیل رویکرد سیاسی آنها بوده است. البته نه به دلیل این که در این بخشها مطالبی سیاسی و احتمالاً غیرقابل چاپ، وجود داشته، بلکه تنها برخی از نامها و القاب سیاسی برای بررسهای این کتاب ایجاد بسامد کرده است.”
معنای ایجاد بسامد در کتاب
علی قادری افزود “ممیزی نامها نمیتواند از هیچ بحران احتمالی در مخاطب جلوگیری کند. به عنوان مثال یکی از این ایرادات، به کلمهی اسرائیل گرفته شده بود که اصلاحیه حکم به تغییر آن با رژیم صهیونیستی داده بود که با مروری که بر ترجمهی مینو مشیری داشتم، در نوتبوک در چندین بخش عیناً به کلمهی اسرائیل اشاره شده است.”
“اعمال چنین اصلاحیهای، شاید در نگاه نخست خیلی پیشپا افتاده به نظر آید، به بارمعنایی کار نیز صدمه چندانی وارد نمیشود اما همین ایرادات کوچک که میتوان به سادگی از کنار آنها گذشت، گاه انتشار یک کتاب را به تعویق انداخته و موجبات ضرر و زیان را فراهم میکند.”
سانسور در ایران چندان جاافتاده است که ساراماگو را وادار میکند که به جای اصطلاح رسمی و رایج اسرائیل، که خود به کار برده است، اصطلاح رژیم صیهونیستی را به کار برد و مترجم نیز این تغییر را “خیلی پیش پا افتاده” و تغییری میداند که “به بارمعنایی کار نیز صدمهی چندانی وارد نمیکند.”
همین تغییر به ظاهر “پیش پا افتاده” نویسندهای را که از همزیستی مسالمتآمیز دو کشور اسرائیل و فلسطین هواداری میکرد، برخلاف اعتقاد او، به عضویت گروه و گرایشی درمیآورد که موجودیت اسرائیل را به عنوان یک کشور نمیپذیرد.
بررس یک ترجمه به ساراماگو اجازه داده است تا عقیدهی خود را حفظ کند اما بررس دیگری این اجازه را از نویسندهای بزرگ دریغ کرده است.
داستان ادامه دارد
“نکته دیگری که بسیار برای خود من جالب بود و بخش اعظمی از اصلاحیهها را شامل میشد، ایراداتی بود که بررسها به نام برخی از شخصیتهای سیاسی مثل باراک اوباما، بیل کلینتون، هیلاری کلینتون و… داشتند.”
“البته به رأی ارشاد بخش قابل توجهی از مطالبی که درمورد این اشخاص و یا از زبان آنها نقل شده بود، حذف شد، اما در بخشهای باقی مانده تنها از من خواسته شده بود که نام این افراد را حذف کنم. من هم به جای برخی از این اسامی، سمتهای سیاسیشان را جایگزین کردم، مثلاً رییس جمهور آمریکا یا وزیر امور خارجهی امریکا.”
بررسی در وزارت ارشاد نظریات برندهی جایزه ادبی نوبل را در بارهی برخی شخصیتهای سیاسی سانسور میکند اما غیبت منطق، که از مؤلفههای موقعیت طنزآمیز است، نیز در کار است و هیچ دلیل منطقی برای جایگزین کردن نام کسان با سمت آنها نمیتوان یافت. جالب اینکه “در ارجاع بعدی، آن بخشها بدون ایراد شناخته شد و مجوز گرفت.”
سانسور هدف خود را حفظ فرهنگ جامعه از زیانهای خطرناکی اعلام میکند که با خواندن کتابهای سانسورنشده جامعه را منحرف میکنند. بررسان کتاب، که سرپرستی، حفاظت و قیمومیت خودخواندهی فرهنگ جامعه را بر خود محول کردهاند، میکوشند تا با سانسور جامعه را از گمراهی حفظ کنند. نامها و جملههای خطرناکی را که جامعه را گمراه میکردند، از کتاب حذف میکنند اما حذفیات در نسخهی دیگری منتشر میشود و هیچ اتقافی رخ نمیدهد. آمار جرائم در جامعه نیز بیاعتنا به کتابها و بیاعتنا به تلاش بررسان کتاب همچنان رو به افزایش است.
و در این میان کتابهای ساراماگو، از رمان کوری گرفته تا یادداشتهای او، همچنان خواندنی، زیبا و ماندگارند.
منبع
بدون نظر