خوابگرد قدیم

چهارده قطعه‌ی رضا قاسمی برای بازپریدن

۹ آبان ۱۳۸۹

برای دوست داشتن رضا قاسمی، نیازی نیست که فقط نمایشنامه‌نویس باشد یا نویسنده‌ی بهترین رمان ده سال اخیر یا گرادننده‌ی سایتِ حالا کهن ِ دوات. حتا اگر اهل موسیقی سنتی باشید، نیازی نیست که فقط او سه‌تارنواز  کنسرت شجریان در سال ۶۹ در تاجیکستان بوده باشد. رضا قاسمی را افزون بر این‌ها، می‌شود برای آلبوم موسیقی تازه‌اش «چهارده قطعه برای بازپریدن» هم دوست داشت، خیلی.


اگر گمان می‌کنید رضا قاسمی در موسیقی همان کاری را می‌کند که در ادبیات، اشتباه می‌کنید. قاسمی در ادبیات نویسنده‌ای ست پیشرو، اما خانه‌اش در موسیقی ایرانی بیش‌تر شبیه پناهگاهی امن است برای روح و روانش. او حتا شعرهای تصنیف‌هایش را هم هنوز از سعدی و حافظ و مولوی برمی‌گزیند. شاید هم برای این که عمرش را طولانی کند؛ خود او بود نخستین‌بار که مرا متوجهِ این نکته کرد که آن‌ها که کار موسیقی می‌کنند، اغلب عمر درازی می‌یابند!

اما این همه‌ی داستان نیست. قاسمی چنان فنی، پرحجم و در عین حال باظرافت و پراحساس سه‌تار می‌نوازد و از هیچ تکیه و اشاره‌ای نمی‌گذرد که وقتی می‌شنوم، به تلفیقی از سه‌تارنوازی لطفی و علیزاده می‌رسم. و اگر بشنوید، خواهید دید که قاسمی در مقام آهنگساز هم، چگونه جمله‌بندی و ریتمی ظاهراً نامتعارف را بر شعری بسیار آشنا می‌نشاند و «بیانی» تازه از آن به دست می‌دهد. به این‌ها بیفزایید این را که بیش‌تر قطعات این آلبوم در دستگاه مهجور و شادمانه‌ی راست‌پنجگاه ساخته شده‌اند. آن‌هایی که اهل موسیقی ایرانی‌اند، با حال و هوا و ظرایف دل‌انگیز این دستگاه به‌خوبی آشنا هستند.

از میان قطعه‌های این آلبوم، فقط اجازه یافتم که تصنیف «دفتر بی‌معنی» را این‌جا بگذارم برای شنیدن، با این شعر مشهور حافظ:
این خرقه که من دارم، در رهن شراب اولی    وین دفتر بی‌معنی، غرق می ناب اولی
چون عمر تبه کردم، چندان که نگه کردم         در کنج خراباتی، افتاده خراب اولی
چون مصلحت‌اندیشی، دور است ز درویشی   هم سینه پر از آتش، هم دیده پرآب اولی


این تصنیف، گویای حال و هوای قطعه‌های دیگر این آلبوم نیست و اگر به اختیار خودم بود، مثلاً قطعه‌ی پایانی‌اش را می‌گذاشتم. آن‌چه می‌شنوید، یکی از دو قطعه‌ای ست که چندی پیش در بی‌بی‌سی، آن هم نه به صورت کامل، اجرا شد. سپیده رئیس‌سادات خودش نوازنده‌ی سه‌تار است و مدرس موسیقی که در این آلبوم هم سه‌تار می‌نوازد هم می‌خواند. به زعم من، خوشبختانه او از معدود زنان خواننده‌ای ست که  منحصربه‌فرد نبودن «جنس» صدایش را با شبیه کردن ناخودآگاهِ «لحن و بیانش» به مردان خواننده پوشش نمی‌دهد و همین سبب می‌شود صدایش برای من دلنشین‌تر و روح‌انگیز باشد. در این آلبوم، جاوید یحیازاده نی و آیدین بهراملو و بابک معَید‌الدین هم در کنار قاسمی و رئیس‌سادت سه‌تار می‌نوازند.

رضا قاسمی پس از آن که رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند» در ایران اجازه‌ی نشر نیافت، آن را رایگان روی وب منتشر کرد. این آلبوم موسیقی هم طبیعی ست که در ایرانِ امروز اجازه‌ی نشر نیابد و دست ما از خریدنش کوتاه باشد، اما هم‌چون خود رضا قاسمی، امیدوارم دستِ‌کم آن‌هایی که دست‌شان کوتاه نیست، حق مؤلف اثر را پاس بدارند.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top