حبیب حسینیفرد: شاید نویسندگان بزرگ آمریکای لاتین همچون مارکز، یوسا و فوئنتس بدون توجه و فعالیتهای او به شهرت و نامداری کنونیشان نمیرسیدند. او بود که آثار آنها را کشف کرد یا به ناشران معتبرتری سپرد. یا مثلاً در سال ۱۹۶۵ برای کسی مثل یوسا در اقدامی بیسابقه شاید در تاریخ ادبیات معاصر (تا آن زمان)، ماهی ۵۰۰ دلار کمکهزینه جور کرد تا او در لندن بنشیند و فقط بنویسد. کتاب صد سال تنهایی مارکز را او از محدودهی آرژانتین و کلمبیا خارج کرد و در کل آمریکای لاتین و بعداً در غرب به ناشرانی معتبر سپرد.
سالهایی بود که همزمان ۶ برندهی نوبل ادبی به علاوهی صد نویسنده و شاعر دیگر را در برابر ناشرانشان نمایندگی میکرد، با این ناشران برای حق بیشتر نویسندگان و آثار آنها چانههای سخت میزد و به چهرهای کمسابقه در تاریخ ادبیات و نشر ادبی جهان بدل شده بود. مشاورهدادن به نویسندگان در بارهی نوع تبلیغات، جلد کتاب و کاغذ و نوع حضور در مجامع عمومی هم جزو خدماتش بود.
روزی که مارکز در استکهلم نوبل ادبی را دریافت کرد، او همهی گلهای زرد را از مغازههای گل استکهلم جمع کرد و جلوی درِ محل اعطای جایزه برد تا مارکز را که علاقهای ویژه به گل زرد داشت، شگفتزده کند. زمانی مارکز از او پرسیده بود که «مامانبزرگ، دوستم داری؟»، و پاسخ شنیده بود که «آری، ۴۰ درصد درآمد مرا تو تأمین میکنی!»
و در برابر این درآمد به راستی سرویس میداد. خود مارکز تعریف کرده که یک هفته پس از انتشار «ژنرال در هزارتوی خویش»، او کار امضای قرارداد برای ترجمهی کتاب به ۳۶ زبان دیگر را راست و ریس کرده بود. مارکز یکی از رمانهای خود را هم به او تقدیم کرده. در ابتدای رمان نوشته است: «تقدیم به کارمن بالسس، غرق در اشک»
ناشری که از بالسس، کتاب نویسندگان معروف را میخواست، یک کتاب نویسندهی ناشناس را هم برای انتشار دریافت میکرد و مقید بود که چاپ کند. «خانهی اشباح» ایزابل آلنده یکی از همین کتابها بود که او به شیوهی خود به یک ناشر بزرگ «تحمیل» کرد و به کشف استعداد و شهرت آلنده انجامید.
نویسندگان حوزهی اسپانیاییزبان عاشق بالسس بودند و ناشران از او و سرسختیاش در چانهزنی در دفاع از حقوق نویسندگان میترسیدند. حضور او در بارسلون سبب شده بود که از دهههای آخر قرن پیش به این سو به مکهی نویسندگان مشهور و گمنام و کانون انتشار بهترین کتابهای حوزهی اسپانیاییزبان بدل شود.
کارمن بالسس (Carmen Balcells) سه روز پیش در ۸۵ سالگی درگذشت. ماریو بارگاس یوسا در سوگ او نوشت: «او حسابی مواظب ما بود، تر و خشکمان کرد، ناسزا گفت و سرزنشمان کرد، گوشمان را کشید، و در همهی کارهایی که ما میکردیم، در عرصهی ادبیات و غیر آن، با ما همفکری میکرد. زحمت کشید و در دلمان جا کرد.»
راستی در زبان فارسی به شغل بالسس چه میگویند؟ کارگزار ادبی؟ اصلاً کسی در این حوزه تخصص ویژه پیدا کرده است؟ در انگلیسی و آلمانی به Agent ادبیات موسوم است.
۱ نظر
[…] خوابگرد/ حبیب حسینیفرد: شاید نویسندگان بزرگ آمریکای لاتین همچون مارکز، یوسا و فوئنتس بدون توجه و فعالیتهای او به شهرت و نامداری کنونیشان نمیرسیدند. او بود که آثار آنها را کشف کرد یا به ناشران معتبرتری سپرد. یا مثلاً در سال ۱۹۶۵ برای کسی مثل یوسا در اقدامی بیسابقه شاید در تاریخ ادبیات معاصر (تا آن زمان)، ماهی ۵۰۰ دلار کمکهزینه جور کرد تا او در لندن بنشیند و فقط بنویسد. کتاب صد سال تنهایی مارکز را او از محدودهی آرژانتین و کلمبیا خارج کرد و در کل آمریکای لاتین و بعداً در غرب به ناشرانی معتبر سپرد. […]