ادبیات پیچ ناگهانی زندگی من بود
«ادبیات پیچ ناگهانی زندگی من محسوب میشود. در سالهای تحصیل در رشته سینما تا به امروز دل در گرو ادبیات داشتهام و علاقهام به ادبیات را از فیلمم هم به راحتی میتوان استباط کرد.» جملههای بالا را «بهنام بهزادی»، کارگردان فیلم سینمایی «تنها دو بار زندگی میکنیم» در دومین نشستی که با هدف بررسی فیلمش در شهر کتاب مرکزی برگزار شده بود به زبان آورد.
وی که پس از اکران فیلم در سالن گردهمآیی شهر کتاب و در جمع تعدادی از اهل ادبیات و فلسفه سخن میگفت افزود: «من موقعی به تحصیل در رشته سینما میپرداختم که داشتن نوار ویدئو جزو موارد ممنوعه بود. ما فیلمها را به زحمت و با دلهره پیدا میکردیم. اما تهیه کتاب دشواری زیادی نداشت. کتابهای ادبی ترجمهای و تالیفی خوب زیادی را هم میشد به راحتی به دست آورد و در لذت مطالعهشان غرق شد.»
بهزادی با بیان اینکه دریغناکی کارهای ناکرده و حسرت راههای نرفته ایده اولیه فیلمش به حساب میآید، تاکید کرد: «کوشیدهام فیلمی بسازم که به تعداد بینندههای آن خوانشهای متفاوت نیز از اثر ارائه شود و چون از حاکمیت دیکتاتورگونه مولف گریزانم تا جایی که توانستم در فیلم نیز خلاف این مسیر حرکت کردم.»
«محسن خیمهدوز»، «تنها دو بار زندگی میکنیم» را هدیه بصری ازشمندی دانست که تا به حال با هیچ نقد منفیای روبرو نشده. او با تفکیک فیلمها به دو بخش فرم سینمایی و محتوای اثر، فیلم مورد بحث را در هر دو زمینه قابل تامل و موفق ارزیابی کرد.
«فیلم داستان خطی سرراستی ندارد و به همین دلیل تماشای آن با یک ذهن مالوف به فرمهای معمول شاید به طرد اثر بیانجامد، اما این فیلم در عین داشتن ماهیتی سیال مخاطب عام را نیز با خود همراه میکند.» خیمهدوز پس از ارائه دیدگاه فوق، اثر را واجد ویژگیهای ضد سینما معرفی کرد و افزود: «در فیلم آنتیسینما وقایع به شکل پیوسته اتفاق نمیافتد و از روایت خطی خبری نیست. در این فیلم رویدادها شکل زیگزاگی یا رفت و برگشت دارند و سیالیت ذهن جاری در داستان نه با فلاشبکهای ساده که با فرمهای خوب تدوینی و نگارشی هویت مییابد. علاوهبر سیال بودن زمان، دیدن معلول قبل از علت هم از ویژگیهای آنتیسینما است که در این اثر به خوبی جلوه یافته.»
این منتقد در ادامه سخنانش با اشاره به مقوله «پرشهای تدوینی» گفت: «پرشهای تدوینی خصلت دیگر آنتیسینماست. فیلم مورد بحث ما به واسطه استفاده از همین پرشهای تدوینی هم از نظر زیباییشناسی ارتقا پیدا کرده و هم بهرغم مدت زمان ۱۰۰ دقیقهای اثر، از حالت مینیمال برخوردار شده.»
وی در بحث مربوط به محتوا، مضمون فیلم را به دو بخش جهانشمول و بومی تقسیم کرد و بخش جهانشمول را مربوط به ویژگی اگزیستانسیالیستی قهرمان فیلم و یک موقعیت انسانی دانست؛ یعنی حسرت نداشتهها و موقعیتهای از دست رفته.
او فیلم را علاوه بر داشتن مضمون جهانشمول، دارای زمینه بومی هم خواند که طبق ارجاعات موجود در اثر به دهه شصت خورشیدی دلالت میکند و باعث میشود فیلم در کنار فرم احساسی و عاطفی به فرم انتقادی هم دست بیابد و در دنیای سینمای اندیشه نیز حرفی برای گفتن داشته باشد.
دکتر حمیدرضا شعیری، استاد دانشگاه تربیت مدرس و دیگر سخنران نشست گفت: «بهرغم اینکه ما با فیلم غیرکلاسیکی روبرو هستیم که با عادتهای دیداری ما هماهنگ نیست، مخاطب از برقراری رابطه با فیلم بازنمیماند و این نتیجه حضور کدهای نشانهشناسی فراوانی است که امکان همراهی بیننده را فراهم میسازد.»
شعیری افزود: «فیلم نقطه سکون ندارد. خشونت موجود در اثر هم خشونت کلاسیکی نیست و اگرچه فیلم معمولا در فضاهای بسته و کوچک ضبط شده، شکسته شدن این فضاها با نشانههای کوچکی که گشوده میشود، فضا را قابل تحمل میکند و مانع خستگی مخاطب میشود.»
«نشانههای موجود در فیلم دو دستهاند. برخی وارد فیلم میشوند و از آن بیرون میروند، اما برخی همیشه حضور دارند.» شعیری با بیان این جمله تصریح کرد: «من این اثر را یک فیلم پازلی مینامم؛ چراکه کارگردان امکان مشارکت بیننده در چینش قطعات پازل را نیز فراهم کرده و قرار نیست تماشاگر آن یک تماشاگر صرف باشد.»
شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم، عقیده داشت: «در این فیلم با داستان مشخصی روبرو هستیم که با تمام شدن فیلم به پایان میرسد. در واقع میتوان داستان فیلم را تعریف کرد. اما روایت، خطی و کلاسیک نیست و هوشمندی کارگردان در این است که در عین بیان قصه توانسته از روایتی نوین بهره ببرد و بر جذابیت کارش بیفزاید. از طرف دیگر گرهافکنی و گرهگشایی نیز در اثر دیده میشود، اما به خاطر ساختار تدوینی نوینی که در قیاس با معیارهای ایرانی داشته، ماهیت کلاسیک روایت به چشم نمیآید.»
مقانلو در ادامه سخنانش به حضور پیوسته رنگ آبی در صحنههای فیلم هم اشاره کرد و گفت: «رنگ آبی فیلم را در خودش غرق کرده. ما پیشتر پذیرفتهایم که آبی رنگ آرامشبخشی است، اما فیلم دارای ساختار متقابلی است که تنش ایجاد میکند و ترکیب این تنش با رنگ آبی به نظر من ترکیب موفقی را به وجود آورده است.
شروع پلان اول فیلم با پشت سر قهرمان نکته دیگری بود که مقانلو به آن اشاره کرد و آن را خلاف عادتهای سینمایی تماشاگران دانست. او اظهار داشت که چنین شروعی در سینمای ایران تا کنون نمونه مشابهی نداشته.
مجید تیموری، داستاننویس، به عنوان آخرین سخنران نشست، مساله خردهروایتها را پیش کشید و گفت: «خردهروایتها در این فیلم از اهمیت زیادی برخوردار هستند. هر خردهروایتی که وارد فیلم میشود به شکل کامل تعریف و سپس از فیلم خارج میشود؛ درحالیکه در فیلمهای ایرانی معمولا خردهروایتها پس از ورود به اثر بدون اینکه به جایگاه واقعیشان برسند از فیلم خارج میشوند.»
فیلم سینمائی «تنها دو بار زندگی میکنیم» نخستین ساخته بلند بهنام بهزادی، پس از اکران در بیستششمین جشنواره فیلم فجر در سال ۸۶ و رسیدن به مرحله نامزدی بهترین فیلم اول آن جشنواره، تا یک ماه قبل اجازه اکران عمومی نداشت. این فیلم همچنین برنده جایزه بهترین فیلمنامه، برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره گرانادای اسپانیا، برنده جایزه بهترین بازیگر زن و مرد از جشنواره اوشین سینهفن، برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره نتپک، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، اسکرین آسیا پاسیفیک شده و در جشنوارههای شیکاگو، موزه هنرهای زیبای بوستون، مکزیکوسیتی، اوبین فرانسه و سینمای جنوب به نمایش درآمده است.
بدون نظر