پل استر بسیار عزیز؛
این نامه میبایست پارسال برای شما فرستاده میشد، یعنی هفت ماه پیش، تا رسماً به اطلاعتان برساند که جایزهی روزی روزگاری که تنها جایزهی بخش خصوصی ایران است که ضمناً به رمانهای زبانهای دیگر هم جایزه میدهد، شما را بهخاطر موسیقی شانس برندهی خود اعلام کرده است.
میدانم که ناشر ایرانیتان – که ناگفته نماند یکی از معدود ناشران ایرانی است که کپی رایت را رعایت میکند، آنهم بهرغم انکار این حق در قوانین ملی ایران – شما را از این موضوع مطلع کرده است. اگر این همه طول کشید تا این نامه را برایتان بنویسم، به خاطر رویدادهایی است که کشورم با آن مواجه است: ماهها سعی کردم که مقامات امنیتی را متقاعد کنم که یک جایزهی ادبی کمترین منافات را با ایدئولوژیهای سیاسی دارد – خصوصاً وقتی سبد گزینشی این جایزه سبد سانسور باشد، یعنی از میان رمانها و مجموعهداستانهای ایرانی یا ترجمهشدهیی که اجازهی نشر یافتهاند زیرا که هدف جایزه، آشتی کتاب و خواننده و بنابراین انتخاب از میان آثاری است که نشرشان مجاز شناخته شده و بنابراین برای خواننده قابل دسترسیاند. اما همهی تلاشهایم بینتیجه ماند.
شما را از رهگذر آثارتان از سالهای ۸۰ [میلادی] میشناسم – به همین دلیل نیز به خودم اجازه دادم که این نامه را برایتان به زبان فرانسوی بنویسم چون انگلیسی زبان خارجی سوم یا چهارم من است. و آنچه مایهی شادمانی بسیار من است اینکه بهعنوان دبیر جایزه حتا یک لحظه هم در تصمیم داوران که شما را تقریباً بهاتقاق آراء انتخاب کردند، تأثیرگذار نبودهام.
در اردیبهشتماه و در نخستین ویرایش این نامه که به دلایلی که میتوانید حدس بزنید، هرگز برایتان نفرستادم، از شما و همسر زیبایتان – که از رهگذر نوشتههایتان میشناسم – دعوت میکردم که به کشف ایرانیان و علاقهشان به ادبیات امریکا و خصوصاً نیویورکی بیاید (این را هم داخل هلالی بگویم که حرف تکاندهندهتان راجع به تقابل شهرکشور و امپراتوری پس از ۱۱ سپتامبر هرگز فراموشم نخواهد شد). در آن زمان، از یک مقام امنیتی جویا شده بودم که آیا مشکلی برای ورود شما هست یا نه و موافقت تلویحی جهت صدور روادید برای شما را به دست آورده بودم. اما تحول اوضاع چیز دیگری را خواست.
از آنجا که شاگرد پلین کهنم که میگفت سیاست، هنر زدودن صفت ابدی از کینه است، تصمیم گرفتم بگذارم سیاست وقت دخالت پیدا کند. امروز که هفت ماه گذشته است، چارهیی بهجز گزارش فقدان هرگونه سیاستی از جانب نظام حاکم بر کشورم را ندارم که در برابر درخواستی حقیقی به تغییر، درخواستی که عمیقاً و همانقدر صادقانه مسالمتجویانه است، تنها گزینهاش فرار به جلو بوده است،یعنی مطلقترین خشونت.
اما بهرغم این اوضاع، انتخاب داورانی را که افتخار دبیریشان را دارم بهعنوان انسانی به شما تبریک میگویم که از دو جهت خوشحال است: نخست آنکه این داوران، رماننویسی را انتخاب کردهاند که از سالهای ۸۰ میلادی دوست دارم؛ دوم آنکه چون جایزهیی داده شده است، باید آن را بهدست شما برسانم و وقتی کشوری برای شهروندان خود سرزمین نباشد، هر خاکی باید شهرکشور کل بشریت باشد. بنایراین – اگر اجازه دهید – سعی خواهم کرد که در نیویورک به دیدنتان بیایم و جایزهتان را – تندیسی که هم نمایشگر مار به نشانهی معما و بنابراین عقل است و هم نمایشگر پرنده، یعنی آزادی است – به حکم نجیبزادگی در حضور جامعهی ایرانیان مقیم امریکا تقدیمتان کنم. تعیین تاریخ با شما.
با توجه به عدم امکان برگزاری مراسم اهدای جوایز، نامهای چهار برندهمان (رمان ایرانی، رمان سایر زبانها، مجموعه داستان ایرانی و ادبیات نمایشی ایرانی) که شما نیز یکی از آنهایید روز جمعه ۲ بهمن علنی خواهد شد – قرار بود حداکثر تا اوایل خرداد ۸۸ اعلام شوند! به همین مناسبت سعی خواهم کرد که ترجمهی فارسی این نامه را نیز منتشر کنم، دستکم برای آنکه گفته باشم چه تفاوت عظیمی است میان یک سیستم – که از یک جایزهی ادبی میترسد – و یک مردم – که از فرهنگهای دیگر نمیهراسد. با شما – اگر لازم دانستید – زحمت ترجمه و نشرش در امریکا.
دعوتم به آمدن و کشف کشورم – همراه با همسر زیبایتان – همچنان پابرجاست.
تهران، ۳۰ دی ۱۳۸۸
دوستدار شما ـ مدیا کاشیگر
پیوندها:
:: بیانیهی پایانی جایزهی روزی روزگاری
:: ترجمهی پیام پل استر به جایزهی روزی روزگاری
بدون نظر