خوابگرد قدیم

خون

۴ دی ۱۳۸۸

کسی برایم کامنت گذاشته و گفته که مرا پایبند به اصول دینی می‌داند و خواسته دیدگاه‌ام را در باره‌ی حوادث عاشورای تهران بنویسم یا اگر نمی‌توانم واضح بگویم، در قالب چیزی دیگر حرفم را بزنم. چون بر اصول دینی تأکید کرده، فقط دو روایت مسلّم از پیامبر اسلام می‌آورم.

در کتاب «گناهان کبیره» جلد یکم چنین آمده است: به رسول گرامی اسلام خبر رسید که یک نفر مسلمان کشته شده و جسدش در محل «جهینه» افتاده است. حضرت حرکت کرد و مردمی که از این واقعه باخبر شدند نیز آمدند تا به کشته رسیدند. حضرت فرمود: قاتل او کیست؟ عرض کردند: ای رسول خدا! ما نمی‌دانیم. آن حضرت از روی شگفتی فرمود: کشته‌ای در میان مسلمانان افتاده باشد و قاتل‌اش پیدا نباشد؟ سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برگزیده است، اگر اهل آسمان‌ها و زمین در خون یک نفر مسلمان شرکت کنند و به آن راضی باشند، به درستی که خداوند همه‌ی آن‌ها را عذاب خواهد فرمود و به آتش جهنم خواهد انداخت.

روایت دیگر از «صحیح» بخاری و مسلم است. اسامه بن زید گفت: رسول خداوند (ص) ما را به سوی منطقه «حُرَقَه» فرستاد. پس ما صبح زود بر آن قوم حمله بردیم و آنان را شکست دادیم. من و مردی از انصار مردی از آنان را دنبال کردیم تا آن‌که وی را گیر آوردیم و خواستیم او را بکشیم که او گفت: لا اله الا الله. با گفتن این جمله، دوست انصاری‌ام دست از او کشید و رهایش کرد اما من وی را با نیزه‌ام زدم و به قتلش رساندم. هنگامی که به نزد رسول‌الله (ص) بازآمدیم وی از جریان باخبر شد. پس خطاب به من فرمود: «ای اسامه… ای اسامه! آیا بعد از آن‌که لا اله الا الله را گفت وی را کشتی؟» من گفتم: او از ترس مرگ آن را گفت. رسول‌الله [از روی خشم] آن‌قدر سخن خود را تکرار کرد که آرزو کردم کاش قبل از آن روز مسلمان نشده بودم.

سوای لرزیدن از خشونتی که دارد موج می‌بردارد و راه بازگشت و اصلاح را سنگلاخ‌تر و خون‌بار‌تر می‌کند، تحلیل رویدادهای عاشورای خونین تهران کار من نیست. اما اگر به تحلیل مفیدِ عاشورای حسینی علاقه‌مندید، پیشنهاد می‌کنم این مقاله‌ی کوتاهِ ابوالفضل شکوری را بخوانید در پاسخ به این پرسش که: در یک جامعه‌ی مسلمان، قتل امام حسین(ع) چگونه ممکن شد؟

پیوند:
:: یعنی به گردنِ کی‌ ست؟

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top