مقدمه: خانم طاهری معتقد بود که نشر این یادداشت در خوابگرد بیفایده است؛ ولی من نه برای غرضورزان که به احترام مخاطبان و دوستان خاموش و دقیق خوابگرد که پیش از این یادداشت انتقادی مرا خواندهاند، و به احترام فرزانه طاهری، متن را در اینجا میگذارم. علفهای هرز و قارچهای انگلیِ این باغ بسیارند؛ ولی نمیشود به هوای خشکاندن آنها، به نهالها و درختان سبز آب نرساند. سپاسگزاری فراوان من از فرزانه طاهری هم که جای خود دارد.
جناب آقای شکراللهی
سلام
چند روزی است میخواهم برایتان بنویسم، اما شک داشتم. راستش اصلاً نمیخواهم وارد هیچ جدل قلمی با هیچ کسی بشوم. بهخصوص که هر به چندی میفهمم زبان انگار نه وسیلهی ارتباط که ابزار ایجاد سوی تفاهم است ـ بهخصوص که «قرائت» خوانندگان را هزار و یک چیز خارج از اختیار آدم تعیین میکند. اما بالأخره گفتم این را برایتان بفرستم. وقتی آقای یزدانی خرم به من گفت نمیتوانند یادداشت توضیحیام را در شمارهی بعد از مصاحبه چاپ کنند، اشارهای هم کردند که چون طولانی شده و چون آقای شکراللهی هم اعتراضی نوشتهاند به شمارهی بعد موکول میکنند. لحظهای حتی به ذهنم خطور نمیکرد که اعتراض شما به من باشد. با خودم گفتم که حتما به اشارهی آقای شهسواری اعتراض داشتهاید که چرا لینکهایی در خوابگرد دادهاید که در برخی از آنها یا بعضا اظهارنظرهای بازدیدکنندگانشان شئون بحث رعایت نشده است. خود من هم شاید زمانهایی به این فکر افتاده باشم که برخی از این وبلاگها یا سایتها را اگر سایتهای ادبی چون هفتان و خوابگرد بدانها رهنمونم نمیشدند، هرگز نمیدیدم. اما در مصاحبهام حتی این نظرم را هم مطرح نکردهام. اما حال که میبینم تمام اعتراضتان به من بوده حیران ماندهام.
در تمامی صحبتهایم کوچکترین اهانتی به شما نکردهام. تمامی آنچه به خود گرفتهاید به همان، به قول آقای شهسواری، بیادبیهای حاشیهی جایزهی ادبی گلشیری معطوف بوده است. یک جا از سایت خوابگرد نام بردهام و بلافاصله هم کلمهی «بحث» را آوردهام که مشخص است ارزشش از نظر بنده چیست. و بحث هم همان دعوت نکردن بود. که توضیح دادهام و گفتهام شاید اشتباه کرده باشیم. همین. در مورد اعلام نکردن کتاب خانم سلیمانی هم که توضیح دادهام. به هیچ ترتیبی نمیفهمم چطور ممکن است چنین تیغ برداشته و بر منش و گفتار من تاخته باشید. مرا «خام» و فاقد «اعتماد به نفس» و «مغرور» و «متوهم» و «ناشکیبا» و «بیدقت» و فاقد «احترام به دیگران» خواندهاید. (یکیش البته نیازی به اثبات ندارد، صراحتا بگویم، روابط عمومیام در این یک مورد به شدت ضعیف است، چون نمیتوانم احترام به کسانی بگذارم که به انگیزههای شخصی همهی واقعیتها را نادیده میگیرند و از هیچ اهانتی فروگذار نمیکنند. ضمن اینکه این صراحتم به حدی نیست که در پاسخ نویسندهای که در سایتتان نوشته بود، خیلی آرام و ساده بتوانم بنویسم که دروغ میگوید.)
اما بگویم که در عمل، یعنی در آن مصاحبه، من هیچ جا به منتقدان جایزه اهانتی نکردهام و مطلقا همه را به یک چوب نراندهام. سخنم همه از نادر بودن انتقاد و غالب بودن اتهامات و گمانزنیهای بیاساس بوده است.کافی است برای نمونه ـ که اتفاقا در مورد خانم سلیمانی همان را هم در ذهن و هم در دست داشتم و به مصاحبهکننده نیز نشان دادم ـ به مصاحبهی خبرگزاری شهر با ایشان نگاه کنید. مصاحبهکننده مکررا میخواهد ایشان را به جایی بکشاند که بگوید حذفی ایدئولوژیک اتفاق افتاده است. یا به مصاحبههای دیگر این خبرگزاری در همان احوال. یک بار به داوران حاضر در جلسه یا برندگان برای مصاحبه رجوع نکردند. مقصود من دقیقا همینها بوده است، نه منتقدان «خیرخواه» جایزه. همین اتفاقی که در شهروند امروز همان شماره و در اعتماد ملی روز یکشنبه افتاد، یعنی انتشار یادداشتهای انتقادی دربارهی نامزدهای دریافت جایزه، چیزی است که من بر آن نام «نقد» میگذارم و واکنش و بازخوردی که جایزهی گلشیری قطعا سخت به آن نیاز دارد (هرچند امتیاز دادن به کاندیداهای یک جایزه در دومی کمی برایم عجیب بود).
اگر ابهامی در مصاحبهی من سبب شده که شما یا دوستان دیگر بناحق از من برنجند یا «منتقدان» بنیاد از آن برداشت اهانت کنند، عذر می خواهم، اما به شهادت همهی آنچه تا کنون نوشته و گفتهام، هرگز به خود اجازهی اهانت نمیدهم، بهویژه که همانطور که گفتهاید، همواره هم خوابگرد و هفتان از جمله سایتهای ادبی بودهاند که من خبرهای بنیاد را برایشان میفرستم و «درخواست» میکنم منتشر کنند و خواهم فرستاد چون نفس کار است که برایم اهمیت دارد، هم از سایتهایی هستند که خودم همیشه به آنها سر میزنم. شاید خشمی که منتظر بودم بعد از گذشت حدود یک سال در من فروکش کرده باشد و سبب شده بود تا کنون سکوت کنم ــ که شاید هم بایست ادامه میدادم، اما در شرایطی که پیش آمد و با پرسشهای صریح مصاحبهکننده روبهروشدم، دیدم ممکن است ادامهی سکوت حمل بر چیزی دیگر شود ــ سبب شده که برخی از کلماتی که به کار بردهام بار عاطفی بیش از حد لازم داشته باشند که از این بابت نیز از متاسفم.
نکتهی دیگری نیز در یادداشتتان بود که بر من بسیار گران آمد. اشارهتان به واکنش من به استعفای حسین سناپور را نمیدانم حمل بر چه کنم. ایشان خود بهتر از هر کسی میدانند که برای همکاریشان با بنیاد تا چه اندازه اهمیت قائل بودهام و بودهایم. واکنشم نیز به صراحت این را نشان میداد. اما خوب، گفتم که، «قرائت»ها را من نیستم که باید تعیین کنم.
با احترام
فرزانه طاهری
۱۱ آبان ۱۳۸۶
پیوندها:
:: یادداشت محمدحسن شهسواری
:: مصاحبهی شهروند امروز با فرزانه طاهری
:: نقدِ من بر فرزانه طاهری، مدیر بنیاد گلشیری
بدون نظر