خوابگرد قدیم

اسماعیل، اسماعیل

۳۱ شهریور ۱۳۸۶

امشبم را با این قطعه، به لرزش روح می‌گذارنم:

من چاقو به چاقو ساییدم، گردن پسر را جابه‌جا کردم، دعا خواندم، گریه کردم، معطل کردم،
تا می‌توانستم معطل کردم.
اما هیچ قوچی نیامد.
هیچ قوچی نیامد.
هیچ قوچی.
و من پسرم را کشتم.

 وبلاگ آفریننده‌اش

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۲ نظر

  • Reply امیرحسین ۸ فروردین ۱۴۰۰

    سلام آقای شکراللهی.
    میشه لطف کنید بگید این شعر از کیه؟
    روی لینک وبلاگش که می زنم
    چیزی بالا نمی آره.
    ممنون

    • Reply خوابگرد ۹ فروردین ۱۴۰۰

      وبلاگی بود به نامِ «همچون کرگدن تنها» که دیگر از بین رفته و نام صاحبش را هم یا نمی‌دانستم یا یادم رفته متأسفانه.

    شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top