بر خلافِ آن چه دوست عزیزم سیدآبادی نوشته، «اخلاقی کردن» آن چه این بار بر روزنامهی «شرق» رفت، از اساس اشکال دارد. در این باره سه نکته به ذهنم میرسد که فشرده میگویم:
یک) وقتی حکایتِ تعطیلی مطبوعات رنگ و بوی حکایتِ مشهور «دیگه گو…یدی» گرفته باشد، هر گونه بحث در بارهی دلایل آن، یا مقصریابی در آن، از اساس غیرمنطقی و بیهوده است؛ چه رسد به این که بگوییم خبرنگاران در برابر تعطیل نشدن روزنامه، مسئولیت اخلاقی هم دارند! وقتی «قرار باشد» سالم به مقصد نرسی، فرق نمیکند در کجای جاده باشی یا درجهی گناهکاری و بیگناهیات در خارج کردن باد، چند باشد. صدایی که نباید، ناگهان شنیده میشود و کارَت تمام است! مقصریابی در ماجرای «شرق» همانقدر بیهوده و ابلهانه و غیرمنطقیست که مقصریابی در آن وضعیت وخیم جادهای!
دو)خطای دیگری که سیدآبادی و برخی دوستان دیگر میکنند، از فراموشی زودهنگامشان ناشی میشود. تا پیش از تصویب قانون کنونی مطبوعات، مطابق قانون قبلی، هر گونه مسئولیتِ حقوقی فقط به مدیر مسئول (که اسماش هم رویش هست) مربوط میشد. یادمان رفته انگار که وقتی دستگاه قضا شروع کرد به برخورد مستقل با خودِ روزنامهنگاران و سردبیر، چگونه انگشت حیرت به دهانمان گرفتیم و عاقبت، این شیوهی جدید به قانون تبدیل شد. حالا آن قدر دچار فراموشی شدهایم که ناآگاهانه تندتر گام برمیداریم از اصحاب نظارت و قضا. آنها مسئولیت حقوقی بر گردن روزنامهنگاران میاندازند، ما پیشی میگیرم ازشان و مسئولیت اخلاقی را هم به آن اضافه میکنیم.
البته از سیدآبادی باید سپاسگزار بود که آشکارا نظر خویش را نوشته و حتا دیگران را هم به بحث در بارهی موضوع فراخوانده. رویِ این جایِ سخنم بیشتر با کسانیست که در کامنتها و در محافل و پشت تلفنها زبان گشودهاند به انتقادهایی که افزون بر اشکال منطقیِ بالایی، از نظر اخلاقی نیز جای بحث دارد و اگر غیرصادقانه نباشد، دستِکم نادرست است.
سه) در روزگاری که بیش از نیمی از دوستان نویسنده، منتقد یا روزنامهنگار، به هر دلیلی به کنجی از عافیتِ موقتی و برآب خزیدهاند، فعالیتِ بیتوقفِ دبیر صفحه ادبیات شرق و اخیراً مجتبا پورمحسن در عرصهی روزنامهنگاری ادبی و هنری، آن هم با این حجم، نه تنها ارزشمند که تلافیکنندهی کوتاهی بسیاری دیگر بوده و هست. من به کسی که به زحمت ماهی یک مقاله یا گفتوگو را منشر میکند، اگر خطایی کند، از بیست به او پانزده میدهم، ولی به دوستان پرکاری چون ایشان و حتا دوستان دیگرم که روزنامهشان توقیف شده، «اگر» خطایی هم بکنند، از بیست فقط یک نمره کم میکنم و نوزده میدهم، نه هفت! چه رسد به اکنون که معتقدم هیچ گونه خطای «غیرقانونی» و «غیراخلاقیای» نکردهاند. منتظر صفحههای بیشمار دیگری خواهیم بود که امضای ایشان پای آنها باشد.
پانوشتها:
:: از آوردن نامی از حکایتِ «دیگه گو…یدی» در حضور همگان، به خاطر بیادبانه بودناش، عذر میخواهم. هر چه فکر کردم، راهی برای یادآوریِ بینامِ آن نیافتم.
:: نظرگاه آن شاعر که خاستگاه فکری خاصی بر اساس گرایش جنسیاش دارد، برای من مشمئزکننده است. این را گفتم که مفتگویان، حرف مفت نزنند و کسانی هم که از این عقیدهی من اطلاعی نداشتهاند، بلاتکلیف نمانند!
پیوندها:
:: پاسخ علی اصغر سیدآبادی
:: گر حکم شود که مست گیرند…
:: مخاطبشناسی «شرق»: آسیبشناسی از درون
:: در دایرهی مغول نایستاده باشیم
بدون نظر