داستان شرقی
اگر با داستانهای ایرانی میانهی خوبی دارید، فردا، ویژهنامهی داستان شرق در ۳۲ صفحه منتشر میشود؛ ۲۷ داستان کوتاه از ۲۴ نویسندهی ایرانی، همراه با یادداشت ۲۴ نویسنده و منتقد دیگر دربارهی نویسندگان داستانها یا آثارشان. میشود گفت در ویژهنامهی داستان شرق، داستانها و یادداشتهایی از ۴۴ نویسنده، منتقد و روزنامهنگار خواهید خواند.
۱۸ تیرانه
امروز فکر میکردم، اگر در ماجرای ۱۸تیر، وبلاگنویس بودیم به اندازهی امروز، چه اتفاقی میافتاد؟ آیا نهایتاً به جز اطلاعرسانیهای وبلاگی و بالا گرفتن تبِ وبلاگخوانی، اتفاق دیگری هم میافتاد؟ راستاش، به این نتیجه رسیدم که به احتمال بسیار هیچ اتفاقی جز آن چه افتاد، و افتاده شد، نمیافتاد!
یقیناً با گذشت این همه سال، بسیاری از ما، جزییات آن ماجرا را فراموش کردهایم، و شمار زیادی از دهه شستیها هم تصویر واضح و دقیقی ندارند. دو سال پیش، نشریهی «چشمانداز ایران» ویژهنامهی ارزشمندی را منتشر کرد که به سندی تاریخی دربارهی ماجرای ۱۸ تیر تبدیل شد. خوشبختانه تمام مطالب این ویژهنامه روی سایت صاحب آن، لطفالله میثمی منتشر شد و اکنون نیز هست، ببینید. از میان آن مطالب، گزارش جامع و مفصل و دقیق ماجرا، و نیز نظرسنجی دربارهی شیوهی اطلاعرسانی صدا و سیما و روزنامهها، از همه خواندنیتر و ماندگارتر است.
ماجرای ۱۸ تیر، و حاشیههای عظیمتر از متن آن، کشش این را داشت که دستمایهی آفرینش آثار ادبی و سینمایی بسیاری شود. اما عجیب است که در طول این سالها فقط از سه رمان میتوانم نام ببرم که متأثر از جنبش دانشجویی و ماجرای ۱۸ تیر نوشته و منتشر شدند. رمان «پاگرد» محمدحسن شهسواری، تنها رمانی بود که بستر رویدادهای زمان حال رمان، دقیقا ماجرای ۱۸ تیر ۷۸ بود، و رمانهای «شهر بازی» احمد یاوری و «ویران میآیی» حسین سناپور، تنها رمانهایی بودند که فضای آنها از جنبش دانشجویی سال ۷۸ تأثیر گرفته بود.
در سینما ، وضع از این هم بدتر شد. به جز دو فیلم «اعتراض» کیمیایی، و «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش، هیچ فیلم دیگری به خاطرم نمیآید که موضوع جنبش دانشجویی در آن مشخصاً نگریسته شده باشد. البته همهی تقصیرها را نباید به گردن نویسندگان و خود فیلمسازان انداخت. به هر حال تا اطلاع ثانوی که نظارت و ممیزی بر آثار ادبی و هنری در ایران تا این اندازه سختگیرانه و متأثر از فضای سیاسیست، هر گونه کمکاری اهل آفرینش هنری را باید آسانگیرانه داوری کرد… روزهای عجیبی بود با سرانجامی به بهتانگیزی و تلخی عکسی که از آن روزها میبینید. (عکس از مهدی قاسمی)
بدون نظر