خوابگرد: خواهش میکنم این ایمیل را بخوانید. نام فرستنده را همراهِ یک سطر از متن ـ که انتشارش اخلاقی نبود ـ حذف کردهام. رسمالخط و نقطهگذاری هم از من است.
آقای شکراللهی؛ با سلام
از سفر برگشتم و نشستم جلوی دستگاه. مطلبتان را دربارهی جایزهی مهرگان دیدم. باورم نشد که شما یا آقای شهسواری نوشته باشید. مطلب مال کیهان و رسالت و ادبیات داستانی هم نیست، و مال وزارت اطلاعات یا حراست وزارت ارشاد. تعجب کردم و هنوز گیجام. چرا این همه تحقیر؟ چرا منتقدان مطبوعات که کار بیروتی [رمان چهاردرد] و بنیعامری [رمان آهسته وحشی میشوم] را بالا نیاوردند، چیزی ننوشتی تو؟ اصلاً این دو کتاب را خواندی؟ داستانهای کوتاه هم چنگی به دل نمیزنند. خودم و دوستانم ۱۲ تا را خواندهایم. جاندار و خوندار نیستند. دربارهی حرف آقای دکتر پژمان، باید بگویم که همه چیز از یاد میرود؛ ولی همه جای دنیا از بچگی به همه جایزه میدهند. و اگر جایزه از یاد میرود چرا ایشان چند دوره داور اصفهان و بنیاد گلشیری بودند؟ چرا همین حالا در کنار خودت داور جایزهی داستان کوتاه شهر کتاب شده؟ مگر این جایزه از یاد نمیرود؟ من چند جلسه از نقدهای او بودم . حس کردم […] شما چرا آقای شکراللهی؟ آقای شهسواری چرا؟ خودتونو آلوده نکنین. گور بابای مهرگان و جایزههای دیگر. ولی کاری نکنین که بچهها بگویند اینها اطلاعاتیاند. دارن میگن. مهم نیست، ولی به وجدانتون مراجعه کنین. چه مسلمون باشین چه مسیحی یا لائیک. من و دوستانم و زنم از شما توقع دیگری داشتیم. فکر نمیکردیم با ادبیات، حتا جوایز دولتی این جوری برخورد کنین. به خدا کار خوبی نیست. لطف کن این ایمیل را به اقای شهسواری هم بده.
بدون نظر