محمدحسن شهسواری: سالها پیش که خواندن شاهنامه را شروع کرده بودم در هنگام مطالعه، حداقل چهار کتاب در کنارم بود: لغتنامه دهخدا، فرهنگ انصافپور، فرهنگ کوچک تازی به فارسی اثر «ذ. بهروز» و فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، اثر دکتر محمد جعفر یاحقی. اما وقتی «شاهنامه فردوسی» اثر سترگ محقق ارجمند خانم «مهری بهفر» را دیدم افسوس خوردم بر آن سالها و وقتی که برای پیدا کردن دقایق و ظرایف و معانی شاهنامه صرف کرده بودم. زیرا که همین یک کتاب اگر بود، به تمامی (بلکه گاه افزونتر) از آن مراجعات متعدد به منابع متکثر بینیازم میکرد.
حجت برای بزرگی و یگانگی این اثر، تنها فهرستوار ویژگیهای آن را برمیشمرم.
۱- شرح یکایک ابیات، عبارات، اصطلاحات، تعابیر کنایی و استعاری و …
۲- گزارش و ریشهشناسی واژگان متن.
۳- توضیحات لازم درباره شخصیتها و رویدادهای اساطیری – حماسی شاهنامه، از منظر روایات گوناگون متونِ کهن.
۴- برگردان عربی شاهنامه از ابوالفتح بنداری اصفهانی (حدود ۶۲۰ – ۶۲۱ ق).
۵- برگردان انگلیسی شاهنامه از جیمز اتکینسون (James A.Atkinson)
۶- فهرست واژههای (ریشهشناسی شده) اوستایی، پارسی باستان، پهلوی اشکانی و ساسانی و…
۷- فهرست واژههای عربی.
۸ – فهرست واژههای غیرایرانی و غیرعربی.
متن پایهی این اثر، شاهنامه چاپ مسکو است، اما با نسخههای کتابخانهی فلورانس، عربی ابوالفتح بنداری، موزهی بریتانیا در لندن، لنینگراد، انستیتو خاورشناسی شوروی شماره «۱»، انستیتو خاورشناسی شوروی شماره «۲»، قاهره، بروخیم، ژول مول، خالقی مطلق، قریب ـ بهبودی و ملحقات چاپ مسکو نیز مقابله شده است.
با کمال تاسف، دفتر یکم این اثر ماندگار (که قرار است در ده جلد روانهی بازار شود) و با آغاز پادشاهی منوچهر پایان مییابد، دچار مناسبات بیمار نشر و پخش کتاب در ایران شده و به میزانی که باید، قدر ندیده و بر صدری که مستحق آن است ننشسته. مطمئنام تمام شاهنامهدوستان و البته تمام آنانی که به فرهنگ و ادبیات این ملک عشق میورزند، نیازمند مجالست با این نوبرانه میموناند. لازم نیست اشاره کنم که بهویژه داستاننویسان، به چه میزان محتاج چنین اثری هستند تا با مؤانست با این شاهکار یگانه، علاوه بر آن که زبان پیراستهی پارسی فرا میگیرند، با ملحقاتی که خانم بهفر افزودهاند یک دوره درسنامهی پرمایه از ریشهها، اساطیر، اشارات ادبی و دقایق فرهنگ ایرانشهر را نیز مرور میکنند.
برای نمونه شرح بیت اول شاهنامه را ذکر میکنم تا به فربهی و غنای کتاب از دقایق و ظرایف پی برید:
به نام خداوندِ جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
نام: اسم؛ اوستا -naman ، پهلوی ساسانی nam.
خداوند: از: خدا + وند (پسوند اتصاف). دارنده، صاحب، ارباب، سرور، آفریدگار؛ پهلوی اشکانی xwadawan، پهلوی ساسانی xwaday.
جان: روان، روح انسانی، نیز زندگی، حیات؛ اوستا-gay «زندگی کردن»، پهلوی ساسانی gyan.
خرد: عقل، تدبیر، فراست، دانش؛ اوستا xratu، پهلوی ساسانی xrad.
اندیشه: (از مصدر اندیشیدن). فکر، تفکر، از: اندیش + ه (پسوند اسمساز)؛ از ریشه فرضی ایرانی باستان -dis + ham، اوستا handaesaya yha(از- handaisya)، پهلوی اشکانی handes، پهلوی ساسانی idan-handes ، handesisn.
برگذشتن: فرا رفتن، برتر شدن، درنوردیدن، کنایه از خطور کردن، از: پیشوندِ بر (فرا، بالا) + گذشتن؛ اوستا vi + tar، پهلوی مانوی -wider، پهلوی ساسانی widastan، (ریشه زمان حال: گذر)
به: (حرف اضافه)؛ اوستا -pati، پارسی باستان patiy، پهلوی ساسانی pad.
و: (حرف ربط)؛ اوستا uta، پارسی باستان uta، پهلوی ساسانی ud. این خوانشِ «وُ» در شعر پارسی به جا مانده است و در برخی گویشها به گونه «وَ» آمده است.
کزاین: که از این.
که: (حرف ربط)؛ از ریشهی فرضی ایران باستان kahya، پهلوی ساسانی ka.
از: (حرف اضافه)؛ اوستا haca، پارسی باستان haca، پهلوی اشکانی az، پهلوی ساسانی az.
این: (ضمیر اشاره به نزدیک)؛ اوستا ayan، aem، پهلوی ساسانی en.
بر: (قید)؛ اوستا -upairi، پارسی باستان -upariy، پهلوی ساسانی abar، فارسی اَبَر.
تر: (پسوند تفضیلی)؛ اوستا taro، پارسی باستان tarah، پهلوی ساسانی tar.
نه: (حرف نفی، پیشوند فعل نفی)؛ اوستا noit، پارسی باستان naiy، پهلوی ساسانی ne.
خداوند خرد: تفسیر فارسی نام «اهورامزدا» ست. اهورَ (خداوند، سرور) + مزدا (خرد) به معنای خداوند و سرورِ خرد. ترکیب «خداوندِ رای» (در نسخه م – خ۱، نسخه بدل شمارهی ۲ از بیت دوم) تفسیر فارسیِ ترکیبِ اوستا -raevant، پهلوی ساسانی rayomand«رایمند» صفت اهورامزداست.
معنی بیت: [آغاز سخن] به نام آفریدگار جان (زندگی) و خرد، که این است آخرین اندازهیِ گذرِ اندیشه بر او (دریافت و شناخت او)
نکتهی ۱: برگردان واژهها به ساسانی و اوستایی و… در متن کتاب (که با حروف لاتین آمده) به گونهای است که با آکسانگذاری، آسان و زودهضم است.
نکتهی ۲: برگردان عربی هر بیت در زیر آن و برگردان انگلیسی (هر دو در صورت وجود در متن اصلی) در انتهای کتاب آمده است.
نکتهی ۳: کتاب زمانی که وارد ماجراهای اصلی و داستانهای شاهنامه میشود، علاوه بر ریشهیابی لغات جدید (که نمونهی آن را در بیت اول ملاحظه کردید) شرحی کشّاف و البته موجز از هر کدام از اساطیر و ریشههای آنان به دست میدهد.
من البته نمیدانم که با شرح «بیماری نشر و پخش» که افتد و دانی، این اثر را در کجاها میتوان جست، اما باخبرم که در کتابفروشیهای چشمه، نی و پنجره میتوان به ملاقات آن رفت و کتابخانهی خود را غنیتر کرد و آبرو بخشید.
در پایان تنها میتوانم آرزو کنم دستی از غیب برآید و به جای این همه خرجهایی که حتی بَرج هم نیستند، کار چاپ و البته پخش این شاهنامه را (که جای آن بسیار خالیست در میان آثار پژوهشی ادبیات کلاسیک ما) میسر و آسان کند. انگار آن چه واجب است در این مُلک، تنها با آرزو در پیشگاه امدادهای غیبی امکانپذیر است.
پیوندها:
:: اشارهی کوتاه مختاباد به ناراستی برخیها در برابر این اثر
:: گپ مختصر سایر محمدی با مهری بهفر ـ روزنامهی ایران ۱۳۸۲
:: گزارش محمد آقازاده از دیدار با مهری بهفر ـ روزنامهی ایران ۱۳۸۰
بدون نظر