شما را نمیدانم، ولی من یکی هزار و یک دلیل دارم برای این که وقتی چنین چیزی را میخوانم، روحم به رعشه بیفتد و دندانهایم را تا صبح به هم بسایم. هزار و یک دلیل ِ من اصلا مهم نیست؛ مهم این چند خطّ و پیوندهایش است:
رانندهی ترن:
… هفتم تیرماه ۱۳۶۶ کمی بوی سیر و گوگرد داشته هوای سردشت. بعد آدمها هی مردند. هی مردند و تاول زدند. تاول زدند و نمردند. نمردند و پوک شدند. قطر نایژکشان فقط کلفت شد. چیزی کمتر از نصف، اما نمردند، که زندهاند و نفس میکشند. چه باک که روزی هزار بار مرگ را دوستتر داشته باشند…
این روزها باید دفاع کرد؛ از حقوق حقه گیها، لزبینها، هموفوبها؛ نقل مجلس این روزهاست. قرض دادن نان به فلانی، هندوانههای گنده زیر بغل آدمهای خیلی گنده؛ از حقوق ناپدید مردم سردشت اما نباید حرف زد و… [متن کامل]
بدون نظر