دیروز از طریق هفتان خبری را خواندم که تکانم داد: کمیتهی تحقیق و تفحص مجلس اعلام کرده ۷۸درصد کتابهای چاپشده در طول سه سال از دوران خاتمی مسئلهدار بودهاند. چه خبر خوبی! وزیر ارشاد دولت جدید جلوی انتشار همهی کتابها(ی داستانی) را ـ حتی آنها که مجوز چاپ داشتهاند و چاپ هم شدهاند ـ گرفته و مدتهاست که هیچ کتابی از سوراخ این وزراتخانه به بیرون راه پیدا نمیکند، مجلس هم به کمک آمده تا اعلام کند که مدیران دورههای قبل گه خوردهاند بلانسبت که این همه کتاب داستان چاپ کردهاند. ما را باش که در همان دوران چهقدر حرص خوردیم از ممیزی ارشاد مسجدجامعی و چه فحشهای محترمانهای که ندادیم و چه کتابهایی که اجازهی چاپ نیافتند و چه کتابهایی که لاشهشان اجازهی چاپ گرفت! حالا این که اساسا تحقیق و تفحص مجلس چه ارتباط حقوقی روشنی با بررسی کتابهای چاپشده دارد و این که نمایندگان مردم با این کار میخواستهاند چه حقوق از دسترفتهای از مردم را احقاق کنند، بماند؛ ولی از واقعیتهای پنهان این گزارش نمیشود گذشت.
این گزارش که خانم رهبر ـ یکی از نمایندگان مجلس ـ آن را اعلام کرده، اولا یک دروغ بسیار بزرگ دارد. گفتهاند از میان ۱۰۷ هزار و ۳۲۱ کتاب منتشرشده در این دوران، ۶۹۵ کتاب به صورت رندوم انتخاب و بررسی شدهاند. پشت سرش گفتهاند از این ۶۹۵ کتاب بیش از ۸۰درصد آثار داستانی بودهاند! یا من معنی رندوم را نمیدانم دقیقا چیست یا این که واقعیت این بوده که از بین ۱۰۷هزار کتاب، کارمند دونپایهای که مسئول رندوم(!) بوده، ماشین رندومش فقط روی آثار داستانی عمل میکرده و در مورد انبوه چند برابر کتابهای غیرداستانی دچار ضعف دید و ضعف رندوم بوده! اگر به جز آثار داستانی، به موضوعات انتخابی دیگر این کمیته ـ مثل زنان، ترانههای خارجی و ترانههای ایرانی ـ توجه کنید، میفهمید که قصد اولیه بررسی همهی کتابهایی بوده که فقط همین چند موضوع را شامل میشوند و سهم ادبیات داستانی در این میان بالای ۸۰درصد بوده است. به تعبیر دیگر نمایندگان مجلس یکراست رفتهاند سراغ آثاری که از نظر موضوعی و شمارگان، سهم اندکی نسبت به کل کتابهای چاپشده دارند و چون دلیلی ندارد که ایشان لزوما با شیء بیمصرفی به اسم کتاب آشنا باشند، قاعدتا چندنفری از گروه فشار فضای نشر و ادبیات ایران را برای دستچین کردن کتابها استخدام کردهاند که لاجرم نتیجهاش از قبل معلوم باشد. بنابراین نتیجه میگیریم که نمایندگان مجلس خود را وکیل همهی مردم ـ از جمله نویسندگان ایران ـ نمیدانند. مبارک است!
نکتهی دیگر فرایند مطالعه، بررسی و ارزیابی این ۶۵۹ کتاب است. کاملا روشن است که خانم رهبر و همکارانش نه فرصتش را دارند و نه سواد ادبیشان آنقدر است که بتوانند این آثار را هم بخوانند و هم ارزیابی کنند. بنابراین ناچار بودهاند گروهی را استخدام کنند که این کار را برایشان انجام دهد. و وقتی سیستم «رندوم»شان اینقدر دقیق و نکتهسنج است، میشود نتیجه گرفت که همان چند نفر مسئول «رندوم»، هم کتابها را رندومیدهاند و هم ارزیابیشان را به گزارششان سنجاق کردهاند. حقوقی که از خانهی ملت گرفتهاند نوش جانشان!
و اما اصل ماجرا موضوعات و ویژگیهاییست که از سوی کمیته به عنوان «مشکل و «مسئله»ی این آثار طرح شدهاند. به گفتهی خانم رهبر ۷۸درصد این ۶۹۵ کتاب حداقل یکی از این مشکلات را دارند: ابتذال، عادیسازی روابط محرم و نامحرم، از میان بردن قبح گناه، اشاعهی آداب غیراخلاقی، تشریح صحنههای منافی اخلاق، توصیف روابط نامشروع، ترویج روابط قبل از ازدواج، تنزل ذائقهی عمومی نسبت به ادبیات، اشاعهی رابطههای مثلثی، اشاعه اشرافیگری، اشاعهی بیاعتقادی نسبت به امور دینی و معنوی، سنتستیزی دختران جوان، ایجاد حس همذات پنداری با افراد لاابالی و بیتوجه به مذهب، اشاعهی بیتوجهی به احکام شریعت، به سخره گرفتن شعائر دینی، بهکارگیری الفاظ ناپسند، ترویج پوچگرایی، بزرگنمایی و الگوسازی افراد لائیک و نامناسب بودن طرح روی جلد. در مورد این بخش از گزارش کمیته، از چندین نکته که به ذهنم میرسد ـ مثل عقدههای فروخوردهی جنسی و اخلاقی که برخی ارزیابان حقوقبگیر گرفتار آناند ـ فقط یکی دو تا را میگویم:
تقریبا ۹۸درصد موارد بالا مواردیاند که اصطلاحا در حوزهی اخلاق جا میگیرند. اتفاقا اگر عین این موارد را در یک گزارش دیگر و در توصیف جامعهی جوان ایران بیاوریم، هیچ کس هیچ شکی در درستبودنش نمیکند! جامعهی جوان ما با سرعتی فزاینده به عادیسازی روابط محرم و نامحرم برخاسته، صحنههای منافی اخلاق بهوفور در آشکار و نهان این جامعه دیده میشود، روابط نامشرع در میان خیلی از جوانان ما نه تنها دیگر یک تابو نیست که حتی در حال تبدیل شدن به یک ارزش اجتماعیست، بیاعتقادی نسبت به امور دینی و معنوی و احکام شریعت در دل متعصبترین جوانان جامعه هم رسوخ کرده و بهسادگی شعائر دینی را مسخره میکنند، استفاده از الفاظ ناپسند محدودیت سنی سالهای گذشته را ندارد و حتی دختر و پسرهای دبستانی هم در کوچه و خیابان، رکیکترین الفاظ را با صدای بلند برای هم بهکار میبرند و ما بزرگترها را خجالت میدهند! و بالأخره این که اغلب جوانان جامعه الگوهای خود را در رفتار، پوشش و منش از میان بیگانهترین شخصیتهای معروف دنیای سینما، موسیقی و مد جهان برمیگزینند. و قابلتوجهتر این که اینها فقط ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی جامعهی جوان پایتخت نیست، در شهرهای کوچک و بزرگ ایران هم کموبیش اوضاع به همین منوال است.
از این وضعیت چه نتیجهای میتوان گرفت؟ مسئول این وضعیت آیا ادبیات است؟ اگر چنین است، پس نرخ مطالعه در ایران را چگونه توجیه کنیم که چیزی تقریبا نزدیک به صفر است؟ همهی این وضعیت برآمده از انتشار کتابهاییست که ـ به فرض مشکلدار بودن هم ـ با تیراژ ۱۲۰۰ تا ۳۰۰۰ نسخه چاپ میشوند و ۹۹ و ۹دهم درصد از جامعه اصلا آنها را نمیخوانند؟ جایش نیست انصافا که بگوییم کاش کتاب و ادبیات در ایران اینقدر قدرت نفوذ میداشت و ارزش ادبیات و نویسنده در ایران تا این حد دون نبود؟ ولی همه میدانیم که چنین نیست. به همین خاطر باید همین ادبیات دستوپاشکسته ایرانی و ترجمه را ستود که قادر است دستِکم آینهای از وضعیت اجتماعی و فرهنگی و اندیشگی جامعه باشد و مثل تلویزیون و سینما و رادیو و مطبوعات و… پر نباشد از دروغ و فریب و ریاکاری! البته عجیب نیست که نمایندگان مجلس معضلات ـ به زعم خود اخلاقی ـ جامعه را در آثار ادبی جستجو میکنند و چشم بستهاند بر واقعیتهایی که «امکان سادهی تماشای پورنوترین صحنهها در هر لحظه و برای هرکس در هر گوشهی ایران» تنها و تنها یکی از این واقعیتهاست. منظورم اصلا این نیست که دوباره گیر بدهند به ماهواره و حواشیاش، مقصودم این است که این نگرشهای خاص به ادبیات درستیاش اصالت ندارد؛ و الا کیست که نداند جامعهی جوان ایرانی چگونه «در سکوت» سر به طغیان اخلاقی و فکری و دینی برداشته و تا وقتی طغیانش رنگ و بوی سیاسی نگیرد، هیچ کس را با او کاری نیست!
یکی دو ماه پیش در جشنواره بینالمللی کاریکاتور بود به گمانم که صفار هرندی رفته بود برای بازدید. حین گپوگفت با حاضران، کاریکاتوریستی خارجی تند تند داشت طرح چهرهی او را قلمی میکرد. حاصل کار را نشانش داد. آقای وزیر خندید و گفت: “آدمها هزار رو دارند، این هم یکی از روهای من است که شما آن را کشیدهاید.” صداقت ناخواستهاش در گفتن این جمله تحسینانگیز بود. شعار مهرورزی در عرصهی فرهنگ و هنر دارد روی واقعیاش را آرام آرام نشان میدهد و نمایندگان مجلس هم در کمال نمایندگی مردم، دارند به وعدهی خویش بر همدلی با مهرورزان تازه عمل میکنند و شمار زیادی از نویسندگان و مترجمان ایرانی را میفرستند گوشهی خانهشان که نان و پیازشان را بخورند. این تازه اول راه است. این بخش از گزارش خانم رهبر را هم بخوانید تا ـ چشمتان کور ـ خیالتان ناراحتتر شود: “در طرح بررسی کتابهای منتشرشده «اطلاعات کاملی از نام ناشران، نویسندگان و مترجمان» تهیه شده و به صورت ضمیمهی گزارش تقدیم کمیسیون شده است.” باز هم مبارک است!
پیوندها:
:: تفتیش عقاید نویسندگان / فرخنده آقایی
:: شعور فرهنگی در اورانوس است / ملکوت
:: آخرالزمان کتابها در ایران فرا رسیده؟ / نقطه ته خط
بدون نظر