سعید مستغاثی در پاسخ به نوشتهی نویسندهی مهمان خوابگرد محمد ارژنگ نوشته: هنگامی که در مقدمهی آقای سیدرضا شکراللهی بر مطلب جناب ارژنگ خواندم که ایشان گویا به کاستیهای مقالهام اشاره کردهاند، شگفتزده نشدم، زیرا خود نیز بر برخی از نقائص آن آگاهی داشتم. از جمله این که عدم ظرفیت سینمای ایران را در وادی حاکمیت نهادهای مدنی باز نکرده بودم و بخش مهم ناتوانی این سینما در دستیابی به یک سینمای صنعتی را در همان ابتدای مقال رها ساخته بودم. اما آنگاه از مطلب جناب ارژنگ حیرت کردم که خواندم ایشان مقولهای بدیهی را که سالها پیش پروندهاش در نزد خود فیلمسازان ایرانی مختومه اعلام گردیده، مجددا بازخوانی کردهاند. ]متن کامل[
خوابگرد: به گمانم مستغاثی و ارژنگ هر دو درست میگویند، ولی از دو منظر متفاوت با موضوع برخورد کردهاند و احتمالا مقصود ارژنگ از آن نوشته، رویکرد فردی فیلمسازان ایرانی بوده است، آن هم نه بهمنظور وارد شدن به بازارهای جهانی که بیشتر به نیت دستیابی به بسترهای اقتصادی مناسبتر و گستردهتر که با توجه به نابرابریهای شاخصهای اقتصادی، اساسا قابل قیاس با تولید بهمنظور نمایش صرفا داخلی نیست. از جملهی آخر ارژنگ نباید به سادگی گذشت که “…خودتان پیدا کنید سود پرتقالفروشی را که به ریال پرتقال میخرد و به یورو میفروشد!“
به هرحال فعلا از خواندن یادداشت سعید مستغاثی غافل نشوید تا اگر محمد ارژنگ خودش پاسخی داشت، در آینده آن را هم پیگیری کنید.
بدون نظر