امسال اولین آلبوم مستقل همایون شجریان با عنوان نسیم وصل منتشر شد. همایون این بخت و اقبال را داشته که هنرجوی مستقیم و همیشگی شجریان پدر باشد. پیش از این در آلبوم آهنگ وفا با صدا و تواناییهای او آشنا شده بودیم و اکنون نسیم وصل جماعت اهل موسیقی سنتی را برای اولین بار و بیواسطه با آوازخوانی پرشور و توانمند آشنا کرده است. بهنام بهزادی که موسیقی سنتی هم از دلمشغولیهای اوست ، احساس خود پس از بارها شنیدن این آلبوم را در یادداشتی بیان کرده که شاید خواندنش برای غیراین اهالی کمی دشوار بهنظر بیاید ، اما تحلیلی که او از ناشادی این نوع موسیقی (که در کار همایون جوان هم موج میزند) ارائه کرده ، به گمان من بسیار قابل توجه است ؛ خصوصا برای نااهالی! حرفهای همایون دربارهی اولین آلبومش را هم میتوانید اینجا بخوانید.
نویسندهی مهمان: بهنام بهزادی
برای دوست سفرکردهام حمید و بهجای گپهایی که دراینباره میزدیم.
جدای ازصورت هنری درهر اثر، بخش تفکری آن، یا به عبارتی تفکر نهفته در آن، عاملیست که میتواند سطح کیفی اثر را ارتقا بخشیده و مخاطب را به درک و کشف آن فرابخواند و او را در این کشف به حظ و لذت بالاتری از صورت هنر برساند.
موسیقی بهرغم آن که وجه فرمی وصوری برجستهای دارد و در معنای خاصش حتی فرم مطلق است، اما هنگامی که شکل توصیفی مییابد و از آن بالاتر، وقتی کلامی میشود، میتواند در عرصهی اندیشه جولان بیشتری بدهد. بهخصوص آن که بهصورت یک مجموعه و با هدف و رویکردی آشکار و پنهان طراحی، اجرا و ارائه شود.
موسیقی ایرانی هم طبعا از این قائده مستثنا نیست و بهرغم همهی آنچه راجع به کهنگی و لختی و بهروز نبودنش گفته میشود (جدای از بهجا یا نابهجایی این گفتهها) بهعنوان یک هنر، میتواند عرصههای تازهای را بپیماید؛ چنانکه نمونههایی از این دست هم در آن کم نیستند.
اینها را گفتم که اشارهای کنم به نخستین آلبوم همایون شجریان با نام نسیم وصل. و میگویم اشاره چرا که موسیقی، هنری شنیداریست و در شنیدن، چنان بیواسطه ما را به جهان خود فرامیخواند که هیچ گفتنی، سهم و قدر آن را ادا نمیکند.
هرکس که دستی در کار هنر دارد بهخوبی میداند که در یک اثر هنری هیچ چیز تصادفی نیست و همهی جزئیات با دقت و تفکر و حتی وسواس بهوجود میآید و درکنارهم قرار میگیرد. بهخصوص آن که حاصل کار یک مجموعه باشد. و همایون در نخستین مجموعهاش، با هوش و هنرمندی بسیار این مهم را بهانجام رسانده است.
به گمان من این بزرگترین میراثیست که او از پدرش برده است؛ چیزی که برای هنرآفرینی لازم و شاید کافیست، و آن حساسیت و کمالگراییست.
شجریان پدر هنرمند بزرگیست و بهعبارتی سرآمد بلامنازع عرصهی هنری خویش است و این بدان معناست که بودن و خواندن در زمان او یعنی قرارگرفتن در سایهی بلندش. وخطیرتر آن که فرزند و شاگرد و میراثدار او هم باشی. این اگر به خودی خود حتی بد و مشکلساز هم نباشد، لااقل مسئولیتآفرین است. گردآوردی میخواهد که بیاید و سخن تازهای بیاورد. بهویژه آن که نسخهی اصلش نزد پدر و استاد آدم باشد.
گمان من این است که همایون از پس این مهم با شایستگی برآمده است و نسیم وصل بهجز شباهت کمنظیر سبک و صدای پدر و پسر ـ که طبیعی هم هست ـ برای همایون اثری مستقل وشخصیست و مهمترین دلیلش این که او اثری آفریده است که فرزند زمانهی خود است؛ همچنان که آفرینندهاش فرزند این زمان است.
همایون جوان است، بسیار جوان اما پیرانه میخواند؛ رها و سنجیده، گرم و تلخ، امیدوارانه وغمگنانه و پرشور و ناشاد. او جوان است و گرما و قدرت جوانی در کارش موج میزند اما دردمندی وغمگنانگی و سوز و سازش هم واقعیست و از آنِ خودش. و این ویژگیها چیزی نیست که با این عمق و اصالت بتوان به کسی یاد داد، یا از کسی یاد گرفت.
او از زبان خود میگوید و شرح حال خود و همنسلانش را در صدایش میریزد. و شاید سرّ سرشاری این صدا و منحصربودنش در همین نکته است.
او جوان است و وجه فرامتنی کارش اینجاست؛ جایی که برخلاف تعاریف و توقعات کلیشهای مرسوم و مورد انتظار، از شادی و امید، کمتر میتوان سراغی گرفت. و این چیزیست که در کار او ویژه است، ویژه و بسیار قابلتامل. غمگینی و دلگرفتگی این صدا انگار پژواک روزگاریست که در آن جوان، ناشاد و ناامید مانده و شور و هلهله و هیاهو جای خود را به غربت و غم و نومیدی سپرده است؛ جایی که تغزل پرغم نشان بعیدی هم از وصلی شادمانه ندارد.
انتخاب اشعار و نوع ادای آنها شاهد این مدعاست و هوشمندی و ظرافتی را نشان میدهد که روح کار هنریست و سهمی از ویژگی و تشخص آن. و دراین میان بخش مهمی از حس کلی حاکم بر کار از جنس و مفاهیم نهفته در اشعار انتخابی این مجموعه است.
او جوان است، اما با حساسیت و دیدگاهی که هنرمندان پخته و هوشمند را تداعی میکند، شعرهایش را انتخاب کرده و در ترتیب و توالی معناداری آنها را در مجموعهاش گنجانده است؛ معنایی که کشف آن ما را به درک و لذت بالاتری ازاین مجموعه میرساند اما شادِمان نمیکند.
نسیم وصل شادِمان نمیکند چرا که خالقان این اثر شاد نیستند. آنها شاد نیستند و ما را در ناشادیشان شریک میکنند. درک و همراهی با این ناشادی هم اما لذت بخش است؛ شراکت در غمی که از آن ما و زمانهی ماست. همراهی با اندوهی که ما را از حضور سنگین خود آگاه میکند تا شاید برای زدودنش، به سهم خود لحظهای بیاندیشیم.
نسیم وصل را بشنویم، هرچند به افسردگیهای زمانهی ما کارگر نباشد.
بدون نظر