اشاره: هرچهقدر میخواهم فضای عمومی اینجا را از تب سیاست دور نگه دارم، انگار نمیخواهد که بشود. همه چیز در ایران انگار در حالتی از انتظار و بلاتکلیفی بهسر میبرد؛ از فروش یک رنوی قراضهی مدل ۶۲گرفته تا گفتگوی دولت انگلیس با ایران! همه انگار منتظر ۱۸تیر ماهاند. کتاب هم یکی از قربانیان فرهنگی این بلاتکلیفیست، همچون همهی روزگار این دیار. در حالت معمولیاش، توجه به ادبیات حماقت فرض میشود، چه رسد به اوقات اینچنینی که نگفتن حکایتش به از گفتن.
اما ما همچنان به حماقت خود ادامه میدهیم و گزارش دوهفتگی کتاب را دنبال میکنیم. شاید بهخاطر این سرودهی یدالله رویایی که: “بر لبهای ما ابدیتی خفته است، بزرگتر از فضایی که در برابر نگاهمان خالیست.”
جدیدهای ایرانی
– چه خوب است که اولین عنوان کتاب هم به یدالله رویایی تعلق داشته باشد. امضاها اثر این شاعر بزرگ معاصر پس از سالهای دراز به همت نشر کاروان، به عنوان چاپ اول منتشر شده که در طراحی و آرایش کتاب هم سنگ تمام گذاشته است.
– دعوت با پست سفارشی هم عنوان رمانیست از فرزانه کرمپور. این نویسندهی پا به سن گذاشته، تا کنون سه مجموعه داستان منتشر کرده با این عناوین: توفان زیر پوست ۱۳۸۰، ضیافت شبانه ۱۳۷۸و کشتارگاه صنعتی ۱۳۷۶.
– حسن اصغری هم همهی قصههای کوتاه خود را در یک کتاب جمع کرده با نام نقش باغ نگارستان که البته برخی قصههای این مجموعه، پیش از این منتشر شده و یکی از آنها به زبان ایتالیایی و یکی هم به زبان لهستانی ترجمه شده است.
– مایلام شمارهی جدید سمرقند را هم در این بخش بگنجانم که اختصاصا دربارهی ویرجینیا وولف است و آثارش.
جدیدهای خارجی
– هفتهی مقدس اثر لویی آراگون و با ترجمهی محمدتقی غیاثی.
– مجموعهداستانی از وینو بودزاتی با عنوان کولومبره و پنجاه داستان داستان دیگر، که این کتاب را محسن ابراهیم ترجمه کرده و ناشر آن نشر مرکز است.
– و سومین کتاب، شعر خوان راون خیمیس است به اسم من و پلاترو با برگردان عباس پژمان.
پرفروش
و چقدر خوشحالام که در دوهفتهی گذشته، بالاخره کتابی پیدا شد، آن هم ایرانی، که میشود به آن گفت پرفروش؛ رمان کمحجم شیوا ارسطویی: آسمان خالی نیست که انتشارات علم آن را به بازار عرضه کرده است.
خدایگان کتاب
فریدریش دورنمات، نام آشنایی برای همهی ماست. دورنمات به آثار پلیسی و جناییاش بیشتر شهره است؛ و قـول، رمانی که با ترجمهی عزتالله فولادوند در ایران چاپ شد، پیشنهاد اینبار ما برای مطالعه است. فولادوند در پایان رمان توضیح داده که “خود دورنمات عنوان فرعی کتابش را گذاشته: فاتحهی داستان جنایی… اما هرکسی با سیر تحولی رمان و اندیشه در ادبیات غرب آشنا باشد، بهآسانی درمییابد که درونمات در این کتاب، مقولهی داستانسرایی محض را فرسنگها پشت سر گذاشته و وارد قلمرو هنر شده و در همین چند صفحه، یکی از برجستهترین نمونههای “رمان اندیشه” یا “رمان فلسفی” را پدید آورده است…”
فارغ از موافق بودن یا نبودنمان با نظر خود دورنمات در فاتحهی داستان جنایی بودن این کتاب، شاید بد نباشد بدانید که آثار او همیشه دستمایهی فیلمسازان هم قرار گرفته که از آن جمله است: ازدواج آقای میسیسیپی در سال ۱۹۶۱به کارگردانی کورت هوفمان، ملاقات با بانوی سالخورده در سال ۱۹۶۴با کارگردانی برنهارد ویکی و بازی کویین و اینگرید برگمن، قاضی و جلادش در سال ۱۹۷۶و کارگردانی ماکسیمیلیان شل و بالاخره همین رمان قول که چند وقت پیش در ایران هم اکران شد.
■ اگر وبلاگنویس هستید، با بازنشر الکترونیکی این گزارش، خواهندگان بیخبر را خبر کنید.
بدون نظر