اشـــاره
سال ۱۳۸۱ را باید سال اوجگیری دلمشغولی مردان حکومت ایران به بازی قدرت دانست. در این بحبوحه، اهالی ادبیات فرصت یافتند علیرغم محدودیتهای گاه به گاه، نفسی تازه کنند و نشان آن هم افزایش شمار جوایز ادبی در این سال بود. خوانندگان ایرانی که تا کنون به این ناپرهیزیها عادت نداشتند به خاطر همین تنوع جمع و جور هم تا اندازهای دچار سردرگمی شدند. این، یک گزارش جذاب و خواندنی ست همراه یک فهرست دربارهی جوایز ادبی سال ۱۳۸۱ و نیز معادل ریالی آنها که نویسندهی مهمان خوابگرد محمدحسن شهسواری زحمت آن را کشیده و خواندنش در روزهای پایانی سال خالی از لطف نیست.
گـــزارش
پیش از این درجایی، با جوانان علاقهمند اتمام حجت کرده بودم که گرد داستاننویسی نیایند. گفته بودم که علت اصلی البته همان بیقدر و منزلت بودن این فعل حقیر است که حتا آدم را به نان شب هم محتاج میکند. این گزارش بیشتر به این دلیل نوشته شده که یک وقت به خاطر جوایز رنگارنگی که امسال اهدا شد، هوا و هوس برتان ندارد که مثلا بخواهید نویسنده شوید!
جایزهی کتاب سال ایران
طبیعی ست اول از “بابابزرگ” شروع کنیم. امسال بیستمین دورهی کتاب سال بود. باور میکنید که در نوزده دورهی قبلی این جایزه، رمان و داستان کوتاه حتا جزو کتابها هم به حساب نمیآمدند؟ ( مثل نویسندهها که معمولا جزو آدمها به حساب نمیآیند.) امسال برای اولین بار یک رمان را آنقدر تحویل گرفتند که جزو کتابها به حساب آمد. رمان چراغها را من خاموش میکنم نوشتهی “زویا پیرزاد” دشت اول جایزهها ادبی “کتاب سال” را برای خودش برداشت که ۲۲ سکهی تمام بهار آزادی بود. آن موقع را نمیدانم ولی این روزها هر سکه بالای ۸۰ هزار تومان قیمت دارد که سرجمع میشود حدود یک میلیون و هفتصد و شصت هزار تومان که مفت چنگ صاحبش. درضمن نویسندگان داستان کوتاه بدانند که هنوز حساب نمیشوند، چون “بابابزرگ” داستان کوتاه را هنوز جزو ادبیات به حساب نمیآورد.
جایزهی پکا؛ مهرگان ادب
شرکت سهامی پخش و توسعهی کتاب ایران “پکا” ( یعنی کلهگندههای نشر و پخش کتاب) دستی از غیب درآوردهاند و از سه سال پیش رمان برتر سال را انتخاب میکنند. امسال شاهین اقبال دوباره تالاپی افتاد روی شانهی خانم پیرزاد. آقایان نشر و پخش هم یک چک یک میلیون تومانی گذاشتند توی دست این خانم. اما دلتان غنج نرود، انگار این خانم پیرزاد وضعش خیلی خوب است؛ چون بیدریغ جایزههایش را به انجمنهای خیریه و جاهای عامالمنفعه میبخشد. باخبر باشید که نویسندگان داستان کوتاه همچنان باید سماق بمکند، چون گندههای کتاب هنوز آنها را به حساب نمیآورند.
جایزهی نویسندگان و منتقدان مطبوعات
یک مشت منتقد و نویسندهی یکلاقبا از سه سال پیش ملت را گذاشتهاند سرکار. امسال آنها جایزهی بهترین رمان را دادند به “رضا قاسمی” نویسندهی رمان همنوایی شبانهی ارکستر چوبها. این آقا هم که دردیار فرنگ خوشنشین شده، دو نیم سکهی بهار آزادی را ( که میکند به عبارت ۲۰۰ هزار تومان) تقدیم کرد به نویسندگان جوان دورههای بعد. معلوم است فرنگستان مرام بچه محلی و بامعرفتیاش را ضایع نکرده است؛ دمش گرم. اما یک خبر نه جندان بد؛ نویسندگان و منتقدان مطبوعات داستان کوتاه را تحویل گرفتند و جایزهی یک و نیم سکهایشان ( معادل ۱۲۰ هزار تومان) را دادند به “یعقوب یادعلی” نویسندهی مجموعه داستان احتمال پرسه و شوخی. این یکی به نظر، مثل خودمان، از بیکاری زنده است چون جایزهاش را به هیچ کس تقدیم نکرد!
جایزهی بنیاد گلشیری
این آقایان و خانمهای بنیاد گلشیری دلشان میخواهد هیچ کس از آنها نرنجد، چون راه به راه به همه جایزه میدهند. یک میلیون دادند به خانم پیرزاد برای رمانش که باز هم این خانم محترم جایزه را به یک انجمن خیریه و یا شاید هم به خود بنیاد گلشیری بخشید. این بنیاد جایزهی بهترین رمان اول را داد به رضا قاسمی که مبلغش ۵۰۰ هزار تومان بود. قاسمی هم نامردی نکرد و جایزهاش را بخشید به بنیاد گلشیری. مجموعه داستان نیمهی سرگردان ما نوشتهی “رحیم اخوت” هم یک میلیون تومان گرفت به عنوان بهترین مجموعه داستان سال. خدا وکیلی خیلی مرد هستند این گلشیریها که داستان کوتاه را به اندازهی رمان تحویل میگیرند. “میترا الیاتی” با مجموعه داستان مادموازل کتی و “مرجان شیرمحمدی” با مجموعه داستان بعد از آن شب ، جایزهی ۵۰۰ هزار تومانی بهترین مجموعه داستان اول را خواهرانه میان خود تقسیم کردند. این سه نفر آخری چکها را گذاشتند توی جیبشان و صدایش را هم درنیاوردند؛ از شیر مادر حلالترشان باد!
جایزهی انجمن قلم
راستش را بخواهید نمیدانم انجمن قلمی ها، که معیارشان برای آثار برتر علاوه بر قوت ساختار، مغایرت نداشتن آنها با ارزشهای الهی انسانی و ملی هم بود، جهقدر جایزه دادند. اما با توجه به سخاوت ذاتیشان و البته پشت محکمشان بعید میدانم کمتر از یک میلیون داده باشند. اینها هم داستان کوتاه را لایق جایزه ندانستند و تنها جایزهشان را دادند به “مصطفی مستور” نویسندهی رمان روی ماه خداوند را ببوس . بعید میدانم مستور آدم گیج و ویجی باشد که جایزهاش را بیهوا ببخشد به این و آن!
جایزهی ادبی یلدا
بدشانسی “حسین سناپور” نویسندهی رمان نیمهی غایب و “محمد محمدعلی” نویسندهی رمان برهنه در باد این بود که مشترکا برندهی چرب و چیلیترین جایزهی سال شدند که دو و نیم میلیون تومان وجه نقد بود. یلداییها یک جایزهی یک میلیون تومانی هم دادند به “رضا جولایی” به خاطر مجموعه داستان بارانهای سبز. یلداییها جوایزشان را شب یلدا دادند. جایتان خالی تگرگ میآمد و آنها به ملت هندوانه و شیرقهوه دادند!
یکی دو جایزهی خرده ریز دیگر
“خانهی داستان” که “جواد جزینی” و خانوادهاش آن را میگردانند، جایزهی اولین دورهی خود را در بخش بهترین مجموعه داستان اول به طور مشترک دادند به “میترا الیاتی” و “ناتاشا امیری” نویسندهی مجموعه داستان هولا… هولا . بعید میدانم به هر کدام بیشتر از یک سکه داده باشند که میکند به عبارت ۱۶۰ هزار تومان.
مجلهی “عصر پنجشنبه” که “شهریار مندنیپور” همهکارهی آن است، داستان کوتاه را حسابی تحویل گرفت چون جایزهای گذاشت برای تک داستان ها. ناتاشا امیری این جا هم یک نیم سکه دشت کرد. یعقوب یادعلی و سعید شاپور هم نفرات دوم و سوم شدند که بعید میدانم چیز دندانگیری نصیبشان شده باشد!
بیلان اقتصادی جوایز
اگر شما در سال ۱۳۸۱ همزمان زویا پیرزاد، رضا قاسمی، حسین سناپور، محمد محمدعلی، مصطفی مستور، یعقوب یادعلی، میترا الیاتی، مرجان شیرمحمدی، رحیم اخوت، ناتاشا امیری و رضا جولایی بودید، میتوانستید ۱۰ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان پول رسمی ممالک محروسهی ایران را مال خود کنید؛ یعنی چیزی درحدود قیمت یک پژو ۲۰۶٫ حالا هی جان بکنید و داستان بنویسید. روشن است که هرچهقدر امکان همزمان به جای ۱۱ نفر بودن عقلانی ست، خریدن یک پژو۲۰۶ ناقابل به خاطر نویسنده بود هم ممکن است!
فهرست جوایز سال ۱۳۸۱ ( نویسنده / نام اثر / عنوان جایزه )
داستان کوتاه
یعقوب یادعلی / احتمال پرسه و شوخی / منتقدان مطبوعات، عصر پنجشنبه
ناتاشا امیری / هولا… هولا / خانهی داستان، عصر پنجشنبه
میترا الیاتی / مادموازل کتی/ بنیاد گلشیری، خانهی داستان
مرجان شیرمحمدی / بعد از آن شب / بنیاد گلشیری
رضا جولایی / بارانهای سبز / یلدا
رحیم اخوت / نیمهی سرگردان ما / بنیاد گلشیری
رمان
زویا پیرزاد / چراغها را من خاموش میکنم / کتاب سال ایران، بنیاد گلشیری، پکا
رضا قاسمی / همنوایی شبانهی ارکستر چوبها / منتقدان مطبوعات، بنیاد گلشیری
حسین سناپور / نیمهی غایب / یلدا
محمد محمدعلی / برهنه در باد / یلدا
مصطفی مستور / روی ماه خداوند را ببوس / انجمن قلم
بدون نظر