راستی یه دوست ۱۰ ساله هم پیدا کردم به اسم فاطمه که با کمک باباش یه وبلاگ درست کرده. کل کل های این دختر با باباش و خصوصا این که خواننده، هم نوشته ها ی فاطمه رو می خونه وهم اصلاحات باباش رو! تجربه ی خیلی جالبیه. فاطمه برام پیغام گذاشته بود: ثابت خواهم کرد که در آینده زنان به اندازه ی زیادی از میراث شهرزاد را از مردان باز پس خواهند گرفت…. این هم وبلاگش با عنوان مامان و بابا و دخترشون. البته پیشنهاد می کنم اسم کوچکتری براش انتخاب کنه.
بالاخره چشم مون به جمال ضمیمه ی ویژه ی جوان هم روشن شد؛ جمعه ها همراه همشهریِ جمعه. نمی دونم این دوست ما محمد حسن شهسواری هم چه اصراری داره که حتما یه بخش از کار رو به عهده بگیرم. نتیجه ی اصرار هم شد ستونی به اسم “داستانِت”؛ یه چیزی بین داستان و اینترنت. ببینیم چی می شه آخرش…
از دیشب شبکه ۴ تلویزیون که بنا به آمار خود صدا و سیما فقط ۲% بیننده داره، پخش یک مجموعه ی مستند رو شروع کرد به اسم”سرزمین عجایب”. ربطش هم به من این که نویسنده ی متنش هستم؛ یک مجموعه با تصاویری بکر و البته در همون حد واندازه های تلویزیونِ خودمون درباره ی کشور سریلانکا. خودِ من وقتی برنامه رو برای تایم بندی و نوشتن برای اولین بار می دیدم، خوشم اومد، چون برای اولین بار بود که تو این برنامه فهمیدم سریلانکا ۲۷ جور موز داره! به هر حال شنبه ها ساعت ۸:۳۰ شبکه ۴ و البته اگه “پاورچین” رو نمی بینین!
مشغولیت اصلی ام این روزها، بعد از فارغ شدن از ویراستاری رمان “هلال پنهان” اصغر شیرزادی که یک ناشر دیگه می خواد چاپ دومش رو دربیاره، ویراستاری کار جدید “جولایی” ست؛ به گمونم حالا که جولایی جایزه ی یلدا رو گرفت باید یه کمی بیش تر حواسم رو جمع کنم. آخ اگه جولایی مکلف نویسی رو با پختگی در نثر اشتباه نمی گرفت، چی می شد!
بدون نظر