دوره‌گرد شعر

دف‌خوانی رضا براهنی

۲۰ آبان ۱۳۹۴
دف‌خوانی رضا براهنی

سایه اقتصادی‌نیا: در شبِ ۱۷ آبان ۹۴، رضا براهنی ۸۰ ساله، مهمان انجمن فرهنگی دوستان افغانستانی ما (خانه‌ی آینه) در ویرجینیا بود. به دیدارش رفتم. نه از آن رو که شعرش را دوست دارم یا نه، و نه از آن جهت که با آرای ادبی‌اش موافق ام یا نه، و نه برای این‌که مخاطبش بوده‌ام یا نبوده‌ام هرگز٫ رفتم که ببینمش. دیداری که چه بسا دیگر دست ندهد. و صادقانه بگویم: من تحت تأثیر صدای لرزانش که لحظه به لحظه اوج و نیرو می‌گرفت و چهره‌ی شکسته‌اش که دقیقه به دقیقه شکفته‌تر می‌شد، برای اولین بار در عمرم، شعر دف را دوست داشتم.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۲ نظر

  • Reply ف. شیوا ۲۰ آبان ۱۳۹۴

    مقایسه کنید با دف‌خوانی ۴ سال پیش (۴ سپتامبر ۲۰۱۱) در استکهلم:‏
    https://youtu.be/gPwNl3rqAjs

  • Reply محمد تاج‌احمدی ۲۱ آبان ۱۳۹۴

    شاید قشنگ باشد رضا براهنی را بتوان در هیبت یک شاعر اینطور رمانتیک نگاه کرد, اما ترویج چنین شکلی از ستایندگی موجب ایچاد شعبان بی‌مخ‌های ادبی حول محور ایشان می‌شود (کما اینکه شده).
    او معنای بارز اختلاط حوزه‌هاست. روشنفکری که معتقد است انقلاب مشروطه شکست خورد چون که تبریزی‌ها زبانشان رسما ترکی نشد!
    فعال ادبی شجاعی که در پنجاه و شصت شجاعانه می‌ایستد و نمی‌گذارد چراغ ادبیات خاموش شود این روزها حرفهایی می‌زند که تصویر رمنتیک شما را مخدوش می‌کند.
    نسل من براهنی را ملامت نمی‌کند که چرا آن نامه‌را به آیت‌الله خمینی نوشته اما گمانم بتوان سخنانش در ذم هم‌قطاران و هم‌عصرانش را ملامت کرد.
    آیدین آغداشلو گفته بود، شاملو تبدیل به اسطوره شد و جایگاهی یافته بود که خیلی‌ها به آن حسادت میکردند. زمانی که داستان قتل‌های رنجیره‌ای اتفاق افتاد، خیلی‌ها ترسید و رفتند‌(حرجی هم به آنها نیست! حق داشتند) اما اینکه در آن مقطع از ایران بروی و بعد در امن و آسایش مغرب زمین (شاملو را دودوزه باز بخوانی، وجمهوری اسلامی را حلالیت دهی) از روشنفکر و ادیب ما اسطوره نمی‌سازد.
    حرفهای اخیر آقای براهنی مرا یاد سخنان «محمدرضا لطفی» در واپسین سالهای عمرش می‌اندازد. او هم کسی بود که از پی حفظ باورهایش به خارج از کشور رفت (و گیریم نگریخت) اما وقتی به ایران بازگشت غایت کار یک هنرمند را کنسرت گذاشتن و آلبوم منتشر کردن دانست و شجریان را ملامت می‌کرد که چرا با وجود مهیا بودن این هردو باز هم ساز مخالف می‌زنی.
    کاشکی براهنی فقط شعر بخواند ونقد کند اما
    خاطره نگوید.

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top