زبان‌گرد

آکادمی فرانسه؛ واژه‌گزینی برای زبان فرانسوی با کت‌های ۵۰ هزار یورویی

۵ خرداد ۱۴۰۴

رضا شکراللهی: آکادمی فرانسه، که معادل «فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی» در ایران است، حدود ۴۰۰ سال پیشینه دارد. طبق سنت ۴۰ عضو مادام‌العمر دارد و تنها زمانی کسی عضو آن می‌شود که اکثریت اعضای کنونی او را انتخاب کنند. هرکس هم که انتخاب شود، می‌تواند یک کت رسمی مخصوص با گلدوزی طرح برگ زیتون بر تن کند که اختصاصی برای او دوخته می‌شود و حدود ۵۰ هزار یورو آب می‌خورد.

دبیر فعلی آن هم امین معلوف است؛ نویسنده‌ و تاریخ‌نگار فرانسوی-لبنانی برنده‌ی جایزه گنکور و از چهره‌های برجسته‌ی جهان عرب در ادبیات فرانسه. ساختمان آن هم بنایی است تاریخی و زیبا در کنار رود سن، روبه‌روی لوور. هدفش؟ یکدست‌سازی و حفظ زبان فرانسوی. برای همین، هنجارهای زبانی تعیین می‌کند و گاهی به دولت یا نهادهای دولتی مشاوره می‌دهد.

اما این همه‌ی داستان نیست؛ انتقادهای بسیاری به نهاد وارد می‌شود، همچنان‌که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هم با همین دست انتقادها روبه‌رو است. منتقدان آکادمی فرانسه می‌گویند دستورات این نهاد ارتباط چندانی با واقعیت‌های زندگی و عادت‌های زبانی بیشترِ فرانسوی‌ها ندارد.

آن‌چه را در ادامه می‌خوانید، بر اساس یک گزارش تحقیقی آماده کرده‌ام که به‌تازگی از رادیو سراسری آلمان پخش شده و رفیق شفیقم حبیب حسینی‌فرد برایم فرستاد.

در این مطلب هم با تاریخچه‌ی آکادمی فرانسه آشنا می‌شوید و هم با جزئیاتی از یک جلسه‌ی کمیسیون واژه‌گزینی و همچنین مباحثی انتقادی که درباره‌ی این نهاد و عملکردش به‌خصوص از سوی زبان‌شناسان مطرح است. بخش مهم دیگر این مطلب وضعیت تاریخی و کنونی زبان فرانسه، تحقیر نهادینه‌شده‌ی لهجه‌های غیرمرکزی و سرنوشت زبان‌های منطقه‌ای (زبان‌های قومی یا زبان‌های بومی) این کشور است که برای ما ایرانیان نیز نکات جالب و قابل توجهی دارد.

اتاق جلسه در آکادمی فرانسه

روی رومیزی سبزرنگ قهوه و شیرینی گذاشته‌اند. اطراف، تندیس‌هایی از ژنرال‌ها و متفکران بزرگ دیده می‌شود. بحثی داغ در جریان است. مثل هر پنج‌شنبه در همین ساعت، حاضران، هفت مرد و یک زن، در این اتاق گرد هم آمده‌اند. حاضران عضو کمیسیون معروف به «کمیسیون واژه‌نامه» هستند. آن‌ها درباره‌ی هر واژه‌ای که قرار است وارد واژه‌نامه‌ی رسمی آکادمی فرانسه شود و تعریف دقیق آن تصمیم می‌گیرند. برای مثال، درباره‌ی واژه‌ی  L’instrumentalisation (استفاده‌ی ابزاری یا ابزاری‌سازی)، امین معلوف جمله‌ای را پیشنهاد می‌کند که به فارسی می‌شود «استفاده‌ی ابزاری یک حزب سیاسی از خشم دانشجویان».

زمزمه‌هایی شنیده می‌شود. میشل سانک، استاد ادبیات، می‌گوید: «من به‌جای دانشجویان، دانش‌آموزان دبیرستانی را پیشنهاد می‌کنم. دانشجویان بزرگسال‌اند و این‌که بگوییم آن‌ها ابزاری می‌شوند، یک قضاوت ارزشی است. یک دانشجو معمولاً بزرگسال است، بنابراین می‌تواند عضو یک حزب باشد. او ابزاری نمی‌شود؛ او سیاستی را دنبال می‌کند که خودش می‌خواهد.»

در نهایت، واژه‌ی انتخاب‌شده L’lycéens است، یعنی «دانش‌آموزان دبیرستانی» به‌جای «دانشجویان».

اکنون نوبت به واژه‌ای انگلیسی می‌رسد: «جت‌ست (Jetset).» آکادمی فرانسه تأثیر زبان انگلیسی را خطری برای زبان فرانسوی می‌داند. در گذشته، مثلاً، تصمیم گرفت که واژه‌ی بین‌المللی «کامپیوتر» را نپذیرد. به‌جای آن، واژه‌ی فرانسوی «Ordinateur» را برگزید. با این حال استثناهایی هم وجود دارد. واژگانی هستند که به‌رغم منشأ انگلیسی‌شان پذیرفته شده‌اند. برای مثال، واژه‌ی Comfort  که حدود سال ۱۹۰۰ از انگلیسی آمده بود.

جلسه‌ی واژه‌گزینی امروز سه ساعت طول می‌کشد. میشل سانک می‌گوید در این کمیسیون تلاش می‌کنیم معادل‌های فرانسوی پیدا کنیم، ولی گاهی خیلی دیر شده و واژه در زبان رایج جا افتاده است.

آکادمی فرانسه در سال ۱۶۳۵ به دستور کاردینال ریشلیو، دولتمرد و اشراف‌زاده‌ی فرانسوی، تأسیس شد. تا پیش از آن، آکادمی فقط یک محفل خصوصی بود متشکل از اهل ادب، نویسندگان یا دانشوران، اما ریشلیو آن را به نهادی ملی و حتا سلطنتی تبدیل کرد. این نهاد مأمور شد بر کیفیت زبان نظارت کند، آن را غنی سازد و به زبانی زیبا بدل کند. میشل سانک می‌گوید در آن زمان فرانسه و زبان فرانسوی هر دو سیر صعودی داشتند. از قرن شانزدهم، زبان فرانسه به زبان رسمی اداری بدل شد. از قرون وسطی، زبان نخبگان و دیپلماسی و دربار بود. این زبان، تحت تأثیر پادشاهان فرانسوی، تجارت و جنگ‌های صلیبی، در سراسر اروپا گسترش یافت و از طریق استعمار، در سراسر جهان. تا قرن‌ها زبان فرانسوی زبان نخبگان بود.

اعضای آکادمی فرانسه، چه در گذشته و چه امروز، جامعه‌ای برگزیده‌اند. میشل سانک می‌گوید هسته‌ی اصلی اعضا را نویسندگان و رمان‌نویسان تشکیل می‌دهند، اما شخصیت‌های دیگری هم حضور دارند که به زبان علاقه‌مندند و صلاحیت سخن گفتن درباره آن را دارند. همیشه آکادمیسین‌هایی بوده‌اند؛ همیشه یک یا دو دانشمند حضور داشته‌اند. می‌توانند سیاستمدار هم باشند. بسیاری از اعضا شهرتی دارند و می‌توانند در تداوم، مطالعات، واژه‌نامه و حتی شیوه‌ی آموزش زبان فرانسوی سهم داشته باشند.

ژیل سیوفی که مورخ زبان در دانشگاه سوربن پاریس است می‌گوید این محفل تا حد زیادی بسته است و از آغاز تاکنون نوعی نخبه‌گرایی عامدانه در آن جاری بوده است. مثال او به مقدمه‌ی واژه‌نامه‌ی سال ۱۶۹۴ یعنی اولین نسخه برمی‌گردد که در آن آمده است صورت برگزیده‌ی املای واژه‌ها همان املا و رسم‌الخط قدیم است. در آن زمان، املا وسیله‌ای برای تمایز و نشانه‌ای از تحصیلات بود، چراکه مستلزم آشنایی با لاتین بود. اواخر قرن هفدهم، فرانسه تحت سلطه‌ی نظامی مطلقه قرار داشت و جامعه به سه طبقه تقسیم می‌شد: اشراف، بورژوا و طبقه‌ی سوم. طبقه‌ی سوم حدود ۷۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌داد.

منتشر کردن واژه‌نامه‌ای با املاهایی که فقط یک‌سومِ مرفه جامعه می‌فهمیدند، راهی بود برای محروم کردن دوسوم دیگر جامعه از آموزش و پیشرفت اجتماعی. حتا امروزه نیز نوعی محافظه‌کاری از ویژگی‌های آکادمی فرانسه است. با جنسیت‌زدایی از زبان مخالف است، نگران تأثیر زبان انگلیسی است و زبان فرانسه را در حال افول می‌بیند و معتقد است املا و دستور خط، به‌ویژه نزد جوانان تحت تأثیر شبکه‌های اجتماعی، مورد غفلت واقع شده است. میانگین سنی اعضا ۷۴ سال است و بیش از ۸۰ درصد آن‌ها مرد هستند. اولین زن در سال ۱۹۸۰ به عضویت آکادمی فرانسه پذیرفته شد.

منتقدان همچنین از نبود تنوع انتقاد می‌کنند، چون هیچ عضوی از کشورهای آفریقایی ندارد، درحالی‌که اکثریت فرانسوی‌زبانان جهان آن‌جا زندگی می‌کنند. نکته‌ی دیگر این‌که گرچه دانشمندانی در آکادمی حضور دارند، اما زبان‌شناسان خبره در میان آن‌ها نیست؛ متخصصانی که مستقیماً با زبان سروکار دارند.

وقتی زبان‌شناس خبره‌ای در جمع نیست، جای تعجب نیست که آکادمی فکر کند زبان فرانسه رو به زوال و در خطر است. این نظر مشترک چند زبان‌شناس است که بیانیه‌ای با عنوان «زبان فرانسه حالش خوب است، ممنون!» منتشر کرده‌اند.

ماریا کنده‌آ، زبان‌شناس اجتماعی در دانشگاه سوربن پاریس، یکی از امضاکنندگان این بیانیه است. او می‌گوید ما رویکردی علمی به زبان داریم. وقتی در علم از زبان‌های در خطر صحبت می‌کنیم، منظور بسیار دقیقی داریم؛ یعنی زمانی که زبانی در حال انقراض است. صدها زبان در جهان در چنین وضعیتی‌اند، وضعیت اضطراری، اما زبان فرانسه جزو ۱۰ زبان پرگویشگر دنیا است و این‌که بگوییم در خطر است، مضحک است.

کنده‌آ می‌گوید اگر مثلاً روزنامه‌های دهه‌ی ۱۹۴۰ را بخوانید، می‌بینید آن موقع هم می‌گفتند جوانان بد حرف می‌زنند، زبان در خطر است، سطح دیپلمه‌ها پایین آمده و بد می‌نویسند. تنها خطر واقعی برای زبان فرانسه آکادمی فرانسه است. در تقریباً ۴۰۰ سال، آکادمی فقط ۹ واژه‌نامه منتشر کرده است. آخرین مورد در سال ۲۰۲۴ بود و قبلی در دهه‌ی ۱۹۳۰.

این واژه‌نامه‌ها تا مدت‌ها برای ناشران معیار بود و آکادمی فرانسه رسم‌الخط صحیح کنونی را تعیین می‌کرد. اما از قرن نوزدهم، زبان‌شناسی به عنوان شاخه‌ای علمی به‌طور موازی رشد کرد. در نگاه ماریا کنده‌آ، این نهاد در شکل کنونی‌اش منسوخ است. از صد سال پیش، زبان‌شناسان پیشنهادهایی بسیار مشخص ارائه کرده‌اند که املا و. دستور خط را – که قوانین مضحکی دارد – یکدست و ساده کنند.

کنده‌آ می‌گوید ما نهادی برای این کار نداریم. آکادمی فرانسه در دهه ۱۹۹۰ با تغییرات جزئی موافقت کرد،
اما بیش از ۳۰ سال است که نتوانسته آن‌ها را وارد واژه‌نامه‌اش کند. این نهاد نمی‌تواند مانند قرن هفدهم ادامه دهد.
این زبان‌شناس و پژوهشگر فرانسوی می‌گوید این امر بر یادگیری زبان اثر دارد. طبق یک پژوهش وزارت آموزش فرانسه، فقط حدود نیمی از جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله قوانین دستور زبان را می‌دانند. برای ماریا کنده‌آ، املا و دستور خط در زبان فرانسه بسیار پیچیده و از نظر منطقی غیرقابل توضیح است.

به‌گفته‌ی او، مثلاً علامت Circonflexe (کلاهک) که روی حروف صدادار می‌آید، هیچ کارکرد آوایی ندارد. ما نمی‌توانیم به نوجوانان بیاموزیم که سیستمی را حفظ کنند که از نظر خودشان بی‌معنا و احمقانه است. تا وقتی املا را ساده نکنیم، در آموزش زبان مشکل خواهیم داشت. این برای یک زبان سم است.

فرانسوی درست و معیار در برابر لهجه‌های پرشمار و زبان‌های منطقه‌ای

آکادمی فرانسه تاکنون همواره «فرانسوی درست و معیار» را تعیین کرده است. آکادمی فرانسه است که تعیین می‌کند چگونه باید درست حرف زد و نوشت. و این در کشوری که در قانون اساسی‌اش آمده زبان جمهوری فرانسه است، پیامد دارد. چون یعنی زبان‌هایی مانند پیکاردی، آلزاسی یا کریول در مناطق فرادریایی فرانسه (ماوراءبحار) زبان جمهوری نیستند. آکادمی فرانسه در گذشته با گنجاندن زبان‌های منطقه‌ای در فهرست میراث فرهنگی فرانسه در قانون اساسی نیز مخالفت کرده بود.

اولیویه آنژلا مدیر مرکز زبان پیکاردی در شهر آمیان در شمال فرانسه است. او سال‌ها در دانشگاه همین شهر زبان پیکاردی را تدریس کرده و در بهار ۲۰۲۲، تنها هفت دانشجو در این کلاس کوچک نشستند. مارین هم هست. می‌گوید: من اهل پیکاردی‌ام. نمی‌خواهم زبان از بین برود. برایم مهم است که زبان‌های منطقه‌ای همچنان زنده بمانند، حتی اگر کمتر و کمتر استفاده شوند.

در منطقه اداری آمیان، طبق فهرست زبان‌های در خطر یونسکو، فقط حدود ۲۰۰ هزار نفر پیکاردی صحبت می‌کنند.، درحالی‌که اواخر دهه ۱۹۹۰، این تعداد حدود ۷۰۰ هزار نفر بود. وضعیت اغلب ۷۵ زبان منطقه‌ای فرانسه همین است. مدت‌ها نادیده گرفته شدند.

البته این موضوع در تاریخ ریشه دارد. انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ می‌خواست کشوری چندزبانه و چندفرهنگی را متحد کند. فدرالیسم به‌سرعت به نفع جمهوری متمرکز کنار گذاشته شد، بدون این‌که جایی برای منطقه‌گرایی باقی بگذارد، چون تصور می‌شد اگر همه به یک زبان صحبت کنند، حس تعلق بیشتری خواهند داشت.

اولیویه آنژلا می‌گوید در محافل خصوصی زبان‌های منطقه‌ای تا مدت‌ها زنده ماندند، اما پس از جنگ جهانی دوم و مهاجرت گسترده از روستاها در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، شمار گویشوران به‌شدت کاهش یافت. جوانان روستاها را ترک کردند تا در شهرها تحصیل یا کار کنند. و آن‌جا زبان بومی را از دست دادند. زبان‌های منطقه‌ای تا زمانی دوام آوردند که محیط خانوادگی امکان انتقال آن را فراهم می‌کرد.

امروزه دوره زبان پیکاردی اولیویه آنژلا در دانشگاه آمیان متوقف شده و دانشجویان چندانی به آن علاقه نشان ندادند. مشکل دیگر این است که به‌گفته‌ی آنژلا افراد کمتر به زبان‌های منطقه‌ای خود صحبت می‌کنند تا وجهه‌ی بدی نداشته باشد، چون به هر حال فرانسوی زبان جمهوری، روشنگری، نخبگان و روشنفکران است و زبان واقعی است!

فیلیپ بلانسه لونرتی، زبان‌شناس دانشگاه رن، می‌گوید در دوران انقلاب فرانسه، بورژوازی پاریس جای اشراف را گرفت و با فاصله‌گذاری اجتماعی، زبان فرانسویِ طبقات بالا را به‌عنوان معیار قرار داد. این به آن‌ها قدرت بیشتری داد تا نوع خاصی از زبان را به‌عنوان زبان برتر تحمیل کنند. پیام آن‌ها این بود که سایر اشکال فرانسوی «بد» هستند و باید حذف شوند. حتی امروزه هم بسیاری از فرانسوی‌ها، مردم کشورهای فرانسوی‌زبان و خارجی‌ها به دلیل لهجه یا گویش‌شان، علی‌رغم این‌که دستور زبان را درست رعایت می‌کنند، مورد تبعیض قرار می‌گیرند، چون مانند پاریسی‌ها و طبقات حاکم صحبت نمی‌کنند؛ یعنی شبیه کسانی که قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دست‌شان است.

بلانسه لونرتی برای تبعیض زبانی اصطلاحی هم ساخته است به‌معنای «لهجه‌هراسی یا تبعیض نسبت به لهجه‌ها». او هزاران مورد از چنین تبعیض‌هایی جمع‌آوری کرده، از جمله افرادی که مورد تمسخر قرار گرفته‌اند یا به خاطر لهجه‌شان در مصاحبه‌های شغلی رد شده‌اند؛ رفتاری که طبق قانون فرانسه جرم محسوب می‌شود، اما در واقعیت اتفاق می‌افتد.

وقتی ژان کَستکس، نخست‌وزیر سابق فرانسه، به این سمت منصوب شد، بسیاری او را به خاطر لهجه‌اش مسخره کردند. او اهل جنوب غربی فرانسه است و لهجه‌اش مشهود.

حتی در رسانه‌های ملی که همگی در پاریس متمرکزند، زبان، لحن و آوا بسیار مشابه است. افرادی که با این الگو مطابقت ندارند، در رسانه‌ها موفق نمی‌شوند. ژان-میشل آپاتی، روزنامه‌نگار سیاسی مشهور، درباره‌ی این موضوع کتابی نوشته با عنوان «من لهجه دارم، خب که چی؟». او یکی از معدود افرادی است که این قاعده‌ی نانوشته را که نباید لهجه داشته باشید، زیر پا گذاشته است.

او خودش اهل باسک است. می‌گوید: «صحبت درباره‌ی سیاست با لهجه‌ی جنوبی گناه است. اگر با این لهجه درباره‌ی راگبی حرف بزنید، اشکالی ندارد. حتی اگر با لهجه‌ی مارسی بگویید فردا آفتابی است، پذیرفته می‌شوید. اما اگر با لهجه‌ی مارسی بگویید نخست‌وزیر استعفا خواهد داد، کسی شما را جدی نمی‌گیرد.»

این طرز تفکر در سراسر کشور رایج است. مردم عملاً مجبورند خود را با این وضعیت تطبیق دهند، وگرنه نمی‌توانند به مشاغلی که آرزویش را دارند، دست پیدا کنند. درحالی‌که، ماریا کنده‌آ، زبان‌شناس، می‌گوید از نظر علمی چیزی به نام «فرانسوی معیار» وجود ندارد. استاندارد مشخصی وجود ندارد که بتوان آن را مشاهده یا به‌خوبی توصیف کرد. مثلاً در کبک، تعریفی متفاوت از استاندارد دارند نسبت به بلژیک یا فرانسه.

با این حال، آکادمی فرانسوی همچنان به فعالیتش به همان شیوه‌ی ۴۰۰ سال گذشته ادامه می‌دهد و تغییرات اساسی در چشم‌انداز نیست. البته پیشرفت‌های کوچکی هم دیده شده. مثلاْ امین معلوف، رئیس آکادمی، تلاش دارد تا متونی را که به زبان‌های منطقه‌ای نوشته شده‌اند، وارد برنامه‌های درسی مدارس کند. دولت فرانسه هم امروزه به‌طور فعال از حفظ زبان‌های منطقه‌ای حمایت می‌کند با این استدلال که در فرانسه فقط زبان فرانسوی صحبت نمی‌شود.

ماریو بارگاس یوسا نخستین نویسنده‌ی اسپانیایی‌زبان غیرفرانسوی بود که سال ۲۰۲۱ به عضویت آکادمی فرانسه درآمد. بنا به سنت، اعضا باید بخش عمده‌ای از آثارشان را به زبان فرانسه نوشته باشند، اما آکادمی در این مورد استثنا قائل شد و به‌خاطر جایگاه جهانی ادبی یوسا او را برگزید. هرچند رخت ۵۰ هزار یورویی چندان به او وفادار نماند و فروردین امسال درگذشت.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top