به جای سررسید، چه میتوان گرفت و هدیه داد؟
۱ـ کمتر کتاب میخوانیم و بیشتر هم سرمان در گوشیهای هوشمندمان است. آنجا همه چیز دست به دست میشود و جامعهی بیکتاب، با شور و شوق، خود را سرگرم میکند. نام برخی از این سرگرمیها را هم «مطالعه» میگذاریم، و این مطالعه چیزی نیست جز خواندنِ جملهها یا پاراگرافهایی از برخی کتابها و اندیشمندان و ارسال آنها برای اهالی مطالعه و دریافت آنها از سوی اهالی مطالعه! نام این را هم «کار فرهنگی» میگذاریم زیرا در میان احوالپرسیهای تلگرامی، تماشای فیلمهای بامزه و بیمزه و… احساس خوبی در ما ایجاد میکند؛ حس خوبِ کار فرهنگی. شعارهای زیبا و دلفریبی هم میدهیم که بالاخره باید از جایی شروع کرد. البته ما عادت داریم که هر مفهومی را که نمیشناسیم و قصد هم نداریم آن را بشناسیم (مانند کار فرهنگی) از درون تهی کنیم تا با تعریف خودساختهی ما جور دربیاید و چیزی از خوشحالیهایمان کم نشود!
۲ـ سالهاست که نویسندهها، مترجمها، ویراستارها، ناشرها و کتابفروشها به خاطر رکود و رخوت در بازار کتاب وضع خوبی ندارند و با مشکلات زیادی مواجه هستند. خبر تعطیلشدن کتابفروشیها هم خبری نیست که ما را حساس کند، چون ما کار چندانی با کتاب و کتابفروشی نداریم که بودن یا نبودن آن برایمان مسئلهساز باشد. اما در همین روزها و ماههای آخر سال، بازار سررسید داغ و پررونق میشود. سررسیدهایی که با چاپ ممتاز، صحافی درخشان و کارهای خلاقانه خودنمایی میکنند و مشتاقان زیادی هم دارند.
پرسش این است که کاربرد سررسید چیست و به چه کاری میآید؟ پاسخی که به ذهن میرسد این است که سررسیدها هم تقویم دارند و هم برای تنظیم قرارها و یادداشتنویسی استفاده میشوند. ولی در نظر داشته باشیم که تقویم در هر گوشی هوشمند یا غیرهوشمندی وجود دارد. دفترچه هم که برای یادداشت در کتابفروشیها وجود دارد (و همین طور در گوشیهای هوشمند) و فقط تنظیم قرارهایمان باقی میماند که همیشه با تأخیر به آنها میرسیم. همگی هم به آن عادت کردهایم و مسئلهساز هم نیست، اگر هم باشد، برخورداری یا نابرخورداری از سررسید تاکنون به تنظیم قرارهای ملاقات ما کمکی نکرده و نخواهد کرد.
انبارکردن کوهی از کالایی کممصرف یا بیمصرف، و اینکه اوایل سال جدید در برخی از خانهها میتوان نمایشگاهی از سررسیدهای گوناگون برگزار کرد، نشانهی چیست؟
پس تولید انبوه این همه سررسید در شکلهای مختلف و شگفتآور چه معنایی دارد و چه گرهی از مسائل و مشکلات ما باز میکند که هر سال ادارهها، مؤسسهها، شرکتها، بانکها و… در بخشهای خصوصی و دولتی سررسیدهایی سفارش میدهند و در اختیار کارمندان، مشتریها، دوستان و… خود میگذارند؟ گرامی داشتن سنت و پدیدهای که در منظمتربودن، دقیقتربودن و وقتشناستربودن ما اثری ندارد و پول زیادی برای آمادهسازی و سفارش آن هزینه میشود چه فایدهای دارد؟ چه سودی از آن به دست میآوریم و چه سودی با هدیه دادن آن به دیگران میرسانیم؟ انبارکردن کوهی از کالایی کممصرف یا بیمصرف، و اینکه اوایل سال جدید در برخی از خانهها میتوان نمایشگاهی از سررسیدهای گوناگون برگزار کرد، نشانهی چیست؟
۳ـ پولهایی که برای خرید سررسید (بهویژه سررسیدهای لوکس و گرانقیمت) خرج میکنیم تا هدیهای بیخاصیت و ناکارآمد آماده شود، اگر برای خریدن و هدیه دادن کتاب هزینه کنیم، هم هدیهی بهتری به دست دوستان، آشنایان و عزیزانمان میرسد و هم بخشی از مشکلات اهالی نشر و فرهنگ رفع میشود. این کار به آسانی شدنی و امکانپذیر است. اما قبل از هر چیزی باید باور کنیم که «کار فرهنگی» این است و از اینجا آغاز میشود. اکنون به سراغ هر کدام از جوامع مدرن و خوشبخت که برویم، میزان مطالعه و کتابخوانی در آنها بسیار چشمگیر است و با وجودی که بسیار بیشتر و مسئولانهتر از ما «کار» میکنند همیشه هم برای کتابخواندن وقت دارند… فراموش نکنیم که جامعهی بیکتاب، فقط در خواب و خیال و اوهام میتواند آیندهی بهتری را سراغ بگیرد.
محمد صادقی
بازنشر از روزنامهی ایران، ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
۲ نظر
سلام
با اون بخشی از سخن محمد صادقی که مربوط به سررسید می باشد موافقم . از آن جهت که سال ها سال پیش موقعی که دانشجو بودیم، بودند دوستانی که نه دغدغده دانشگاه و درس داشتند که به بهانه آن نیاز به سررسید و دفتر داشته باشند و نه کسب و کاری داشتند که نیاز به دفتری یا سررسیدی جهت حفظ و نگهداری حساب دفتری داشته باشند و بی جهت حرص و ولعی وصف نشدنی نسبت به دریافت و نگهداری سررسید داشتند و اگر دوستی یا شخصی سررسیدی داشت که زیبا بود و او نداشت ناراحت می شد از دیدن سررسیدی که فلان دوست داشت و و او نداشت. فارغ از اینکه در کتابخانه و خانه اش تلی از سررسیدهای بلا استفاده نگهداری می کرد که هیچ زمانی نیازی نه در حال و نه آینده به آن پیدا نمی کرد. و هستند در جامعه ما افرادی اینچینی که مطلوبیت پایینی دارند که داشتن سررسید و نگهداری آن باعث خوشحالیشان می شود و چه بد مطلوبیتی.
ولی با آن بخش از مطلب آقای صادقی که راجع به کتابخوانی و ضعف کتابخوانی است موافق نیستم چون به شخصه معتقدم هزینه بالای کتاب، مطالب نه چندان جذاب کتاب ها، فرهنگ پاییین جامعه ایرانی که در این سالهای اخیر بیشتر و بیشتر می شود و کتابهای سراسر بی روح بخش عظیمی از دلایل کتاب نخواندن جامعه فرهنگی و غیر فرهنگی ماست.
سلام. من هم با بخشی از نوشته که به تلف شدن منابع زیادی در زمینه میپردازه موافقم. کیه که تو خونه ش چندتا از این سررسیدهای بلا استفاده نداشته باشه. اما با این بحث ها که در مورد موبایل میشه کمی مخالفم. به یاد بیاریم که قبل از موبایل های اندروییدی ملت حتی جملات پند آمیزی که الآن میخونن رو نمیخوندن. من کسایی رو میدیدم که نهایت متنی که میخوندن اسم کوچه ها و خیابونا بود. البته که این وضعیت وضعیت جالبی نیست ولی از صفر به یک رفتن هم خودش خوبه.