سایه اقتصادینیا: واژهی curator اخیراً در زبان فارسی و میان اهل هنر، بالاخص هنرهای تجسمی، زیاد شنیده میشود. کیوریتور، که آن را نمایشگاهگردان، موزهدار، گردآورندهی آثار، کارگزار هنر، سرپرست هنر و اخیراً «هنرگردان» گفتهاند، صاحبحرفهای است که امور مربوط به برگزاری نمایشگاههای هنری، اعم از عکس و نقاشی و طراحی و مجسمه و… را طراحی و اداره میکند. دامنهی کار در این حرفه (curating) در گذشته چندان گسترده نبود، اما امروزه چنان رواج گرفته و اهمیت یافته که به رشتهای مستقل در دانشگاه تبدیل شده، پایاننامهها و مقالات و کتابهای بسیاری دربارهی آن نوشته شده و درعرصهی هنر از جمله مشاغل پرطرفدار است.
کیوریتورها کسانی هستند که در کنار هنرمند قرار میگیرند تا راه را برای تحقق ایدههای او هموار کنند. ممکن است در موزه باشند (که در آن صورت آنها را موزهدار و حرفهشان را موزهداری میگوییم)، یا در نمایشگاه (که آنها را نمایشگاهگردان یا نمایشگاهدار میگوییم)، یا در نگارخانهها و حتی مکانهایی که موقتاً برای نمایش آثار هنری برپا میشوند. دایرهی شمول این حرفه، البته از این موارد هم بسی فراتر میرود، تا جایی که از گزینش و سفارش اشیا و ابزار کار، تا تهیهی فهرست مهمانان یک نمایشگاه هنری را در بر میگیرد. کیوریتوری از آن حرفههایی است که، همسنگ دانش و تخصص، به تجربه نیاز دارد.
متعاقب رونق روزافزون این فن در غرب و پر و بال گرفتن شاخههای آن، واژهی کیوریتور در زبان فارسی هم پربسامد شده است، اما به نظر میرسد هیچیک از معادلهای موجود نمیتواند شمول معنایی لازم را بدان ببخشد. اهل هنر در گفتار بیشتر با کاربرد همان واژهی انگلیسی افادهی معنی میکنند اما مشکل در نوشتار پیدا میشود.
شکل ناهنجار فارسینویسی شدهی کیوریتور چنان آزارنده است که سهلانگارترین کاربران هم از نوشتن آن سر باز میزنند. نتیجتاً، فعلاً این واژه در گفتار اغلب به صورت انگلیسی به کار میرود و در نوشتار، به اکراه، به صورت یکی از معادلهای پیشگفته درمیآید. اما نه فقط تفاوت صورت گفتاری و نوشتاری این واژه و مشتقات آن دردسرآفرین است، اتلاف وقت هم روا نیست. نمودار بسامدی این واژه و مشتقاتش در فارسی صعودی است.
فرهنگستان، طبق معمول، تأخیر دارد. من، پیش از نوشتن این یادداشت، واژههای مصوب فرهنگستان را وارسی کردم و معادلی برای کیوریتور نیافتم. حتی، با کمک همکاران گروه واژهگزینی، به فهرست واژههایی که در دستور کار قرار دارند رجوع کردم و دیدم این واژه هنوز برای قرار گرفتن در دستور کار پیشنهاد نشده است. اما جامعهی هنری منتظر نمیماند.
تا دیر نشده و واژهی انگلیسی چندان جا خوش نکرده که بیرون راندنش از فارسی محال شود، باید بر سر یکی از معادلهای موجود توافق کرد. به نظر میرسد معادل «هنرگردان»، که ساختهی خودِ کاربران و اهل هنر است، با اقبال بیشتری مواجه است. هرچند «هنرگردان» هم مقبول طبع همه نیست اما بهتر است، تا از راه رسیدن معادلی همهپسند، بر سر آن به تفاهم برسیم، در گفتار و نوشتار آن را به کار بریم و زمان را به جاگیر شدن واژهی انگلیسی نسپریم.
یادداشت رسیده: هنرگردان یا هنرگزار؟
ابوذر قاسمیان: نمیشه به کارگزار هنری به سیاق خوابگزار و هموزن خبرگزار بگیم هنرگزار؟
فکر کنم بهتر از هنرگردان جا بیفته که تنافر آوایی در حرف راء رو داره و روی زبون نمیچرخه و هم اینکه با «گزار» واژههای زیادی ساخته شده و مردم پذیراتر هستند.
اما دربارهی نمایشگاهگردان هم به عنوان یه شاخه از کارگزار هنری میشه گفت نماگردان که درواقع مخفف همون نمایشگاهگردانه. حتا این نماگردان رو میشه به جای همون کارگزار هنری و هنرگردان هم به کار گرفت.
کلاً فکر میکنم ما چندتا مشکل عمده در روش معادلیابیمون داریم. اون اینکه میخوایم ترجمهی دقیق و حتا تحتاللفظی کنیم یا بدتر اینکه میخوایم اون معادل، تمام خصوصیات و بار معنایی کلمهی مبدأ رو که در طول تاریخ پیدا کرده منتقل کنه که طبیعتاً نمیشه. در حالی که کافیه یه خصوصیت برجسته رو بگه و منتظر باشیم تا این کلمهی جدید هم رفته رفته اونبار معنایی رو پیدا کنه.
مثلا دقت کنید که ما به جای ایرپورت که معنی تحتاللفظیاش بندر هوایی است، فرودگاه رو انتخاب کردیم به معنای مکان فرود و عربها مطار رو گذاشتند به معنای مکان پرواز. پس ما اینجا سه کلمه داریم که در حالی که معادل همدیگه هستند اما به خصوصیات متفاوتی از یک مکان اشاره میکنند.
دومین مشکلمون اینه که شجاعت مخفف کردن کلمات رو نداریم. مثلاً همین نمایشگاهگردان رو اگه هر جای دیگه بود به صورت خودکار میگفتند نماگردان. چون اجازه میده مردم خودشون مخفف کنند. ولی الان مطمئناً خیلیها میگن: «نه! ما نماهای زیادی و با معانی مختلف داریم و این نما خودش بخشی از نمایشگاهه و اینجا معنی دیگه پیدا میکنه وقتی جدا بشه و دیگه نمیتونیم به عنوان نمای نمایشگاه حسابش کنیم.»
شما به همین کلمهی برجام نگاه کنید که ترکیب برنامهی جامع است و عملاً به شیوهی انگلیسیزبانها ساخته شده؛ ولی واژهی موفقی است و از روشی بینابینی استفاده کرده. «بر+جام» نه مخفف واقعی هستند و نه به شیوهی سرنامسازی ساخته شده. اما در موقع ساختش دقت شده که هر کلمهای باید با روش خاص خودش، معادلیابی شود.
۳ نظر
اقای جعفر مدرس صادقی کتابی دارد به نام”اندرآداب نوشتار”که به نظرم پیشنهادهای خوبی برای اصلاح شیوه ی نوشتار فارسی دارد.پیشنهاد بالا:”دست ت رو به من بده”و یا نوشتن “ی” به جای همزه یا کسره ای که دو واژه را بهم وصل می کند ولی نوشته نمی شود و بسیار موردهای دیگر که به خاطر منطقی بودن بسرعت هم جا می افتند در این کتاب آمده.منطق اصلی هم ساده است:انطباق گفتار با نوشتار(استثناهایی مانند واو معدوله ذکر شده)
با “هنرگزار” بیش از بقیه موافقم
نوشته جالبی بود. به خصوص اینکه الان این بحث کیوریتور یا نمایشگاه گردان خیلی مهم شده و توجه هنرمندان رو به خودش جلب کرده. یه مطلب خیلی کامل و خوب هم در زمینه وظایف و اصول کیوریتور و آسیب شناسی کیوریتینگ در آدرس زیر خوندم که مطالعه اش رو به خوانندگان توصیه می کنم:
https://www.rangehonar.com/index.php/painting-training/کیوریتور_و_اصول_نمایشگاه_گردانی