نمیدانم لقلقهی زبان شدنِ برخی کلمهها و عبارتها باعث تنبلی ذهنی اهل قلم، بهخصوص روزنامهنگاران، میشود یا تنبلی ذهنی باعث لقلقهی زبان شدن آن کلمهها و عبارتها. شاید باید این را هم بگذاریم کنار معمای هستیشناسانهی مرغ و تخممرغ. یکی از این لقلقهها، که زیادی هم لق میزند، همین این در حالی است که و شکلهای گوناگون آن است که اگر آن را از برخی خبرنگاران و روزنامهنگاران بگیرید، احتمالاً دچار اسپاسم انگشت وسط از نوع حاد میشوند؛ بس که آن را بهجا و بیجا میچپانند توی متن.
به استفاده از این عبارت برای بیان تضاد، با همهی بدریختی و حلالنازادگیاش، شاید نتوان خردهای گرفت، ولی امان از وقتی که این در حالی است که تبدیل میشود به آچار فرانسهی نویسنده برای بازکردن تنبلانهی هرگونه پیچ ساده و پرچ پیچیده. و داد از وقتی که چنان لقلقلهی زبان میشود که دیگر یادمان میرود قرار بوده آن را برای بیان تضاد به کار ببریم نه به جای واو عطف و نقطه و انواع حرف ربط در جایی که هیچ تضادی میان جملههای پس و پیشِ آن نیست.
مثالِ تنوری میخواهید؟ جایزهی پولیتزرِ ۲۰۱۸ برندگانش را دیروز اعلام کرد. متن خبر در معتبرترین خبرگزاری ممکلت را بخوانید: برندگان نهایی جایزهی پولیتزر در بخشهای گوناگون در حالی اعلام شد که جایزهی بخش ادبیات داستانی به رمان «کمتر» نوشتهی «اندرو شین گریر» رسید و…
با این «در حالی اعلام شد» که چپانده شده توی متن، لابد باید ما هم مثل نویسندهی خبر متأسف باشیم که این کتابها برنده شدهاند! جز این اگر بود، مینوشت: برندگان نهایی پولیتزر در بخشهای گوناگون اعلام شد و جایزهی بخش ادبیات داستانی به رمان «کمتر» رسید و…
البته برخی کیبوردبهدستان در ممکن کردن ناممکنات در نگارش فارسی چنان نیرومندند و خلاق که چارهای نمیماند جز اینکه از زبان مولانا بگوییمشان:
در آن حالی که حالم بازجویی
محالی را میسّر میتوان کرد!
ـ این یادداشت در ستون مزخرفات فارسی روزنامهی اعتماد
ـ در آینده این موضوع را گسترش خواهم داد و ضمن پرداختن به رگ و ریشهی عبارتهایی از این دست، دربارهی کارکرد این در حالی است که و در حالی که و همانطور که و نظایر اینها در نثرهایی روایی و بهخصوص توصیفات داستانی هم خواهم نوشت.
رضا شکراللهی
۳ نظر
گل گفتید آقای شکراللهی و چه خوب که میخواهید در این زمینه بیشتر بنویسید. من که با ترجمه از انگلیسی به فارسی سروکار داشتهام میدانم که بیشتر این ترکیبها از تنبلی مترجم و ترجمهی کلمهبهکلمه و حفظ گرامر انگلیسی سرچشمه میگیرد. یک نمونهی دیگر آن را مینویسم و پیشنهاد میکنم که به آن نیز بپردازید:
مینویسند: «فلان کتاب دیروز منتشر شد. کتابی که چنین و چنان است.» یا «امروز فلانی میآید. کسی که قرار نبود بیاید.»
این ترکیب و شکل جملهی دوم در هر دو نمونه یکراست از زبان انگلیسی و از ترجمههای بد دامن ما را گرفته و بلای جانمان شده. جملهی دوم هر دو نمونه پادرهواست و فعل ندارد. کتابی که چنین و چنان است… (چه میشود؟ من خواننده منتظر فعل جملهام!) یا کسی که قرار نبود بیاید… (چه بلایی بر سرش آمد؟). سادهترین کار این بود که مینوشتند:
«فلان کتاب که چنین و چنان است، دیروز منتشر شد.» یا «کسی که قرار نبود بیاید، امروز میآید.»
یادم میماند اگر عمری باقی بود، بنویسم دربارهاش. ممنون رفیق.
موافقم