یلدا، میترا، مهرپرستی، و چیزهای که فکر میکنیم میدانیم
یلدا نه ربطی به «آریاییها» دارد نه به «میترا»، بلکه رسمی است زیبا و پرمعنی، با استعاره از «نو شدن» دنیا و «تولد خورشید» با طولانی شدن روزها. رسمی که سالها و بلکه قرنهاست در ایران جشن گرفته میشه بدون احتیاج به داشتن یک ریشهی باستانی و آریایی و زرتشتی و مهرپرستی، یا که مسیحی و میترایی و مانوی و اسلامی. رسمی که برای همه است.
خداداد رضاخانی*: هروقت که به موقع یکی از جشنهای ایرانی نزدیک میشیم، تمام گفتوگوهای مردم در دنیای واقعی و مجازی، بهخصوص اگر در خارج از ایران زندگی کنند و مواظب و نگران «زنده نگه داشتن» رسوم ملی، به ریشههای باستانی جشنها ختم میشه. ریشه یابی «باستانی» هم که در بین ایرانیها اکثرا” به کلمات و مفاهیم «زرتشتی» و «آریایی» محدوده و اسم بردن از دو، سه خدای باستانی شناخته شده. البته اگر هم بشود که جشن مورد نظر رو به سنتها و جشنهای اروپاییها ربط داد و نشان داد که بالاخره «هنر نزد ایرانیان است و بس» و «از ایران آمده» که چه بهتر، و البته هم که «نوئل» (یا به گفته جعفرخانهای امروزی، «کریسمس») حتما” ریشه در یلدای «ما» داره.
قسمت آخر این قضیه و تاثیر یلدا در نوئل رو در اینجا به میان نمی کشم (چون توضیح ارتباط یکسانش با جشن «ساتورنالیا»ی رومی یک کمی از حوصلهی اینجا خارجه)، اما در مورد این «ما» یک کمی فکر کنم بد نیست که توضیح بدیم. اولش هم روشن کنم که هدفم تخطئهی مراسم زیبای شب یلدا و چله گرفتن نیست که خودم هم خیلی خیلی دوستش دارم و خیلی هم با دقت مراسمش رو رعایت میکنم. مشکلم اینه که چرا امروزه، همه احساس میکنند که برای اهمیت دادن به جشنی که پدربزرگ و مادربزرگهامون بدون دونستن «ریشههای باستانی»ش، ازش لذت میبردند، باید حتماً بهش اسم باستانی و زرتشتی و میترایی و قس علی هذا داد، بهخصوص که اکثراً هم از جزئیات این باورهای باستانی و تاریخچههایش باخبر نیستند و فقط به دوسه کلمهای که میدونند، بسنده میکنند.
روایتی که امروزه از همه میشنویم و در ویکیپدیا (این آخرین مخزن دانش عامه!) میخونیم، اینه که یلدا شب تولد میتراست و میترا هم خدای «خورشید و روشنایی» و این جشن هم جزو جشنهایی است که اجداد «آریایی» ما از دوردستها به ایران آورده اند و مثل نوروز «جمشیدی»، دربست ملک مطلق خلق ایران است و بس، و فقط هم «آریاییها». این وسط، کسی از خودش نمیپرسه که پس چرا اسم یلدا سریانی/آرامیه؟ چرا مهاجران «آریایی» که کوچنشین و گلهدار بودند، باید به جشنهایی که این همه به تقویم و دورهبندی کشت و برداشت ربط داشته اهمیت میدادند؟
تعریف بالا کمی شبیه به جملهی معروف «خسن و خسین هرسه دختران ابوپکرند» به نظر میاد. از هر کلمهاش میشه اشکال گرفت. یلدا تولد میترا نیست، میترا خدای خورشید نیست، جشن جشن آریایی نیست، «آریایی» اصلاً «آریایی» نیست!
همونطور که ممکنه شک برده باشید، یلدا از اجداد آریایی (کذا!) «ما» سرچشمه نگرفته. یلدا مثل نوروز و مثل همه جشنهایی که بستگی نزدیکی با تقویم دارند، از جمله جشنهای مللی هستند که به دلیل کشاورز بودن و اهمیت داشتن تغییرات نجومی و جوی در زندگیشون، دست به ساختن تقویم و زمان نگه داشتن زدهاند. نه خیر، منظورم «آزتک»ها نیست، اگر منتظرید که دنیا همین فردا به پایان برسد. منظورم دوستان عزیزمان، «بین النهرینی»ها، همسایهها و اجداد فرهنگی ما هستند که در روایتهای یکسویانه از تاریخ ایران، کلاً مثل گرد و پود کف خانه، جارو شدهاند و به «زبالهدان» تاریخ ریخته شدهاند (در مملکتی که هر پنجاه سال، یک زبالهدان پر از تاریخ میکند).
بله، سومریها، بابلیها و آشوریها. درست حدس زدید، «آرامی» بودن اسم یلدا هم به همین ربط دارد. هرچند که شاید شما، به دلیل یادگیری تاریخ از روی کتابهای اروپایی، زبان «بابلی» را «میخی»(!) بدانید و شاید هم بدانید که اسمش «اکدی» بوده. اما توجه کنید که «اکدی» حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد فقط تبدیل به یک زبان ادبی شده بوده و زبان کوچه و خیابان در بابل و نینوا، «آرامی» بوده، یک زبان سامی دیگر که به همان «اکدی» مربوط بوده و اما به دلایل خاص اجتماعی، به عنوان زبان غالب درآمده بوده. بله، در زمانی که اجداد «آریایی» بنده و شما به بابل نزول اجلال کردند و «استوانه کورش» نوشتند، زبان هرروزه مردم، «آرامی» بوده. در این زبان، به شب تولد خدای محلی خورشید که اسمش «شمش» (به فتح شین و میم) بوده (بله، به طرز ناراحتکنندهای شبیه «شمس» عربی است، متوجه هستم)، یلدا میگفتند که به معنی تولد است، و بله، باز هم شبیه ریشهی عربی «ولد» (یک کلمه است، اصلش« ئ ل د» بوده).
بله، ریشهی یلدا تولد شمش است، خدای خورشید در بابل، نه خدای «خورشید» در ایران، یا میترا.
حالا میرسیم به این مسئلهی «میترا» و خداییش به خورشید و اینکه حتی دانشمندان اینترنتی و غیره، ایشان را «الهه» یا «مینو» (که از آخری برداشت مطلق «مونث» میشود) میدانند و خدا (در این مورد اهورامزدا یا یکی از همکاران نزدیکش) میداند که از کجا حتی بعضی به «آناهیتا» ربطش میدهند و ملغمهی عجیبی میسازند که سرگیجه میآورد بدتر از خواندن جریدهی فخیمهی کیهان.
میترا»، حتی اگر اسم خواهرتان باشد، نباید به ذهن شما یک «الهه» یا «مادینهخدای» کمرباریک را متبادر کند، بلکه باید تصویر یک خدای «کت و کلفت» خیلی «مذکر» در جلوی چشمتان باشد که بنا بر گفتهی اوستا، «هزار چشم» هم دارد!
نکتهی اول اینکه «میترا»، حتی اگر اسم خواهرتان باشد (که اسم خواهر من هست!)، نباید به ذهن شما یک «الهه» یا «مادینهخدای» کمرباریک را متبادر کند، بلکه باید تصویر یک خدای «کت و کلفت» خیلی «مذکر» در جلوی چشمتان باشد که بنا بر گفتهی اوستا، «هزار چشم» هم دارد! اگر تصورتان در مایههای «مونیکا بلوچی» بود، بیشتر سعی کنید به «عبدالمالک ریگی» فکر کنید…
دوم، خدای بیامرزاد کسی که تخم لق «میترائیسم» را در دهان ملت ایران شکست. سرتان را درد نیاورم که در ایران، اثری از «میترائیسم»/مهرپرستی نداریم، هرچند هم که ذبیح بهروز گفته باشد و روانشاد مهرداد بهار به دنبالش گشته باشد. بله بله، متوجه هستم که میترا یک خدای «ایرانی» است و در اوستا هم وجود دارد. عرض بنده این بود که «دین» مهرپرستی در ایران وجود نداشته و اثری از آن در دست نداریم. نه خیر، برعکس چیزی که به عرضتان رساندهاند، هیچ مدرکی از اینکه «آریایی»های قبل از «اصلاحات زرتشت»، مهرپرست بودهاند در دست نداریم. هرچند که میترا از خدایان مهم و اصلی بوده که در موردش یشت خاصی نوشته شده و در حالتهای خاصی شبیه بستن قرارداد و قسم خوردن، نقش اساسی بازی میکرده.
ایرانیان اولیه، و حتی نه چندان اولیه، به «گروههای دینی» مختلفی که هرکدام برمبنای اهمیت یک خدا شکل گرفته بودند، چیزی که در زبان فرنگی «کالت» خوانده میشود، باور داشتند. باور داشتن به کالت «آناهیتا» به این معنی نبوده که نمی توان به کالت «بهرام» یا «تیر» اعتقاد داشت، چرا که هرکسی، هر خدایی، وظیفه ای داشته: اگر در حال جنگ بودید، مراسم کالت «بهرام» را اجرا میکردید و اگر منتظر بودید که همسرتان حامله شود، به درگاه «آناهیتا» دعا میکردید. یک نکتهی کناری اینکه مقدار زیادی از کل روایت «اصلاحات زرتشتی» این است که کالت «اهورامزدا» حالت تمامیتخواهانهای پیدا میکند و بقیهی کالتها را «نامشروع» خطاب میکند؛ اما این مسئله را میشود بعدتر روشن کرد.
صحبت این است که بله، «مهر/میترا» هم صددرصد یکی از این کالتها بوده و در یسناها و یشت ها، در کنار آناهیتا و بهرام و هوم و خیلی خدایان دیگر، «زیارت نامه» ای هم دارد. یعنی منظور اینجا این نیست که «میترا» در ایران ناشناخته بوده. منظور این است که «میترائیسم» به عنوان یک دین مجزا و قابل درک از بقیه «کالت های» ایرانی، مثل «زرتشتی گری/مزدیسنی»، شناخته شده نبوده. «میترا» خدایی بود «پرچشم» که بر میثاقها و قراردادهای اجتماعی، از قرارداد خرید خانه و صلح نامه بین دو پادشاه بگیرید تا «قرارداد» دوستی دو نفر، نظارت داشته. از همین جا هم هست که اسمش «میترا» (اوستایی «میثره») تبدیل شده است به «مهر» و برای من و شما، معنی «محبت» میدهد، چون ما با «دوست»هامان «قرارداد» مهر میبندیم.
میترا یک خدای «ایرانی» است و در اوستا هم وجود دارد، اما «دین» مهرپرستی در ایران وجود نداشته و اثری از آن در دست نداریم. هیچ مدرکی از اینکه «آریایی»های قبل از «اصلاحات زرتشت»، مهرپرست بودهاند در دست نداریم.
اما این هم واقعیت دردناک: بله، خدای «ما» را «کسان» دیگری «دزدیدند» و باهاش «پزدادند». قضیه این است که متاسفانه واقعیت تلخ این است که هنر نزد ما ایرانیان نیست و بس. اتفاقا وقتی به مرحله دین و باور و فلسفه دین میرسیم، ملل «سامی» تخصص زیادی داشته اند و از هرطرفی بگیرید، یک قسمت هرکدام از این باورهای منطقه غرب «اوراسیا» از صافی «بین النهرینی ها» گذشته است.
شمش، خدای خورشید را که هنوز به یاد دارید؟ بله، پرستش آفتاب صد در صد محدود به بابلیها نبوده (به «آزتکها» فکر کنید…). در بقیه خاورمیانه و «هلال خصیب» (برداشت عربی از اصطلاح لاتین «لوانت» یا همان منطقه بین النهرین و شام)، و حتی در مصر، هم آفتاب مورد پرستش بوده و در هرمحلی هم، خدای آفتاب اسمی داشته. این کالت «آفتاب» خاورمیانه کم کم به یونان هم نفوذ میکنه و خدای «هلیوس» (که اسمش رو کمتر شنیدید) در یونان مهم میشه (اینها مربوطه به دویست سال اولیه مسیحیت). در این مرحله، رومیها هم در یونان و آناتولی و شام و مصر حضور داشتند و کمکم به این «کالت خورشید» علاقهمند میشند و یکی از خدایان خودشون به اسم «سول اینویکتوس» (آفتاب شکستناپذیر) رو هم وارد کالت میکنند. پس یعنی تا اینجا این شده کالت «شمش-هوروس(مصری)-هلیوس-سول اینویکتوس».
از این طرف، میترا/مهر، مثل بقیه خدایان اوستایی، به مناطق اطراف هم رفته بوده (به دنبال فاتحانی که بهشون باور داشتند:هخامنشی ها، پارتیهای اشکانی و بعدا” ساسانی ها). به نظر میاد که یکی از مناطقی که اهورامزدا و میترا و بهرام و آناهیتا درشون جدی گرفتی شدند، ارمنستان بوده (به همین دلیله که در بین ارمنی ها، اسمهای «وارطان/واهان/واچه» که همه به معنی بهرام هستند و «آناهید» به معنی آناهیتا به این اندازه محبوبه). در ارمنستان، قبل از مسیحی شدنش در قرن چهارم میلادی، این سه خدا بخصوص اهمیت زیاد پیدا میکنند و اگر امروزه هم به ارمنستان سری بزنید، معابد جالبی میبینید که به سبک یونانی/رومی ساخته شده اند، اما معبد آناهیتا یا بهرام هستند. در واقع سبک معماری زاییده دوره حکومت «هلنیستیک» (یونانی مآبی بعد از اسکندر) در منطقه است، اما باورها حاصل حکومت اشکانیها و بقیه. ارمنستان هم همونطور که میدونید، از حدود سال ۵۰ میلادی، محل دعوا و جنگ بین ایران اشکانی و روم بوده، دعوایی که تا آخرین روزهای حکومت ساسانی در ۶۵۱ میلادی به طول میانجامه. نتیجه این برخورد بین فرهنگ ایرانی، یونانی، ارمنی، و رومی، شکل گیری باورهای دینی مخلوطیه در ارمنستان و بقیه قفقاز و شرق آناتولی، یعنی شرایطی خیلی شبیه شرایط بین النهرین و شام.
در این برخورد با ارمنستان، به نظر میاد که «میترا» هم وارد کالت «شمش-هوروس-هلیوس-سول اینویکتوس» شده و کالت تبدیل شده به «شمش-هوروس-هلیوس-سول اینویکتوس-میثراس» (-س آخر فقط علامت نهادیه در لاتین، نگران نباشید، کسی دست به خدای «ما» نزده). البته به دلیلی میترا در اینجا کمی با روشنایی و نور هم مربوط شده، هرچند که در باورهای باستانی، خدایی برای آفتاب وجود داشته به اسم «خور» که اسمش هنوز هم در «خورشید» (خور درخشنده) دیده میشه. در اوستا میترا با روشنایی مربوط دانسته شده، ولی نه مستقیماً با آفتاب.
به هر حال، کالت «شمش-هوروس-هلیوس-سول اینویکتوس-میثراس» خیلی زود تبدیل میشه به یک کالت نظامی، بخصوص بخاطر این که «سول اینویکتوس» همونطور که از اسمش برمیاد، غیر از مدیریت آفتاب، جنگجو هم بوده. درواقع عضویت در این کالت بخصوص، کم کم تبدیل میشه به یکی از مهمترین شاخصههای عضویت در ارتش روم، و در روم هم میدونید که «ارتش» یعنی همه چیز. این کالت بخصوص، فقط و فقط یک کالت مردانه بوده، یعنی زنها اجازه نداشتند در مراسمش شرکت کنند و باید به خدایان خودشون مثل «هرا» و «سریس» راضی میشدند. این کالت بخصوص وقتی که «هلیوگابالوس» که اصلا اهل شام (سوریه) بوده، انتخاب میشه به عنوان امپراتور روم (قرن سوم)، اهمیت بیشتری هم پیدا میکنه. بله، ایشون بسیار بسیار معتقد بودند و سرسخت. یک امپراتور دیگهی روم هم که بعد از مسیحی شدن رومیها تحت حکومت قسطنطین، سعی میکنه دوباره «چندخداپرستی» رو در روم جا بندازه، و اسمش «یولیانوس کافر» بوده، بخصوص به این کالت علاقه داشته و از هلیوس/سول اینویکتوس/میثراس خیلی اسم برده.
به دلایلی اما، احتمالا به دلیل طولانی بودن اسم کالت و «جالب» بودن اسم «میثراس»، اسم این خدای ایرانی تبدیل میشه به اسم محبوب برای تمام کالت. البته این به هیچ وجه تبدیل نمیشه به تنها اسم. نه، هنوز هم در بین یونانی زبانها و رومیها، اسمهای هلیوس یا سول اینویکتوس محبوب بوده. یکطورهایی مثل اینکه بگیم «قرآن مجید» یا «قرآن کریم»، دو اسم و لقب برای یک کتاب. یا این ایده که خدای اسلام، ۱۰۰۱ «اسم» داره و محبوبترینش «الله»ه، اما در ایران بهش میگن «خدا» و اگر هم کسی بگی «ذوالجلال» یا «رزاق»، منظورش مفهوم میشه.
مراسمی که اما پیروان این کالت انجام میدادند بیشتر از سرچشمههای بینالنهرین و شامی/سوریه ای میامده، مثل کشتن گاو، به دنیا آمدنش از یک سنگ، و انجام مراسم مذهبی در زیر زمینهای تاریک. در هیچ کدام از متون اوستایی ذکری از این مراسم نیامده، و برعکس، در «میثرائیسم» رومی، اثری از هزارچشم داشتن «میترای» اوستایی یا نظارتش برقراردادهای اجتماعی نیست. «میثراس» رومی به نظر میاد فقط اسمش رو از «میترا»ی اوستایی گرفته و در عوض رسم و رسومش، مخلوطیه از باورهای بابلی، شامی، یونانی، و رومی، و احتمالا نوآوری هایی که در بین نظامیان رومی انجام شده.
تولد «میترا» از این ریشه میاد، یعنی بخشی از باورهای «بین النهرینی/شامی» که به روم رفته و تولد «میثراس» ازش ساخته شده. از طرفی هم، به دلیل برخوردهای نزدیک با فرهنگ بین النهرین و حدود ۲۰۰۰ سال احاطه سیاسی قدرتهای ساکن در فلات ایران براین منطقه و گسترش فرهنگ کشاورزی در همه فلات ایران، رسم و رسومات فرهنگی بینالنهرین هم در همهی منطقه گسترش پیدا کرده و همونطوری که به «روم» رفته، به «ایران» هم آمده، یا اصلاً بوده.
یلدا از این نظر، ربطی نه به «آریایی ها» دارد نه به «میترا»، بلکه رسمی است زیبا و پرمعنی، با استعاره از «نو شدن» دنیا و «تولد خورشید» با طولانی شدن روزها. رسمی که سالها و بلکه قرنهاست در ایران جشن گرفته میشه بدون احتیاج به داشتن یک ریشهی باستانی و آریایی و زرتشتی و مهرپرستی، یا که مسیحی و میترایی و مانوی و اسلامی. رسمی که برای همه است.
یلدای همهتون مبارک و امیدوارم همیشه سلامت باشید…
پانوشت:
بعضی از دوستان شکایت کرده بودند که مطلب «منبع» ندارد. هدف از نوشتن این مطلب، «مکتوب» کردن چیزهایی بود که بارها در صحبت با دوستان گفتهام و یعنی اینکه گفتار باشد و معمولاً در گفتار منبع ذکر نمیشود. بعد هم اینها تحقیق و تز و نظریه نیست، جمعبندی سادهای است از مطالب بدیهی و به راحتی قابل دستیابی که در حد سفید بودن ماست احتیاج به «اثبات» دارند. اما برای کسانی که علاقه دارند در مورد یلدا و میترا و ساتورنالیا و تاریخ روم بیشتر بدونند، این هم چند منبع و کتاب برای خواندن:
Mihr Yasht (in the Avesta): http://www.avesta.org/ka/yt10sbe.htm
John R Hinnells (ed.) Mithraic studies: proceedings of the first International congress of Mithraic studies, Vols I. & II. Manchester University Press, 1975.
Roger Beck, “Mithraism,” Encyclopaedia Iranica (http://www.iranicaonline.org/articles/mithraism)
M. Clauss, the Roman Cult of Mithras, Routledge, 2001.
Lewis M. Hopfe, Richardson, Henry Neil. “Archaeological Indications on the Origins of Roman Mithraism”. in Lewis M. Hopfe. Uncovering ancient stones: essays in memory of H. Neil Richardson. Eisenbrauns. 1994.
David Ulansey, Origins of the Mithraic Mysteries, OUP, 1991.
*خداداد رضاخانی زبانشناس، تاریخدان و مدرّس تاریخ هزارهی اول میلادی در دانشگاه پرینستون است.
این یادداشت او گفتاری است که شش سال پیش در وبلاگش «ارزیابی شتابزده» منتشر کرد و بابت آن هم معلوم است که فحشها خورد!
۶ نظر
خیلی خوب میشود اگر این مطالب را در کتابی یا مقالهای نوشتهاید، معرفی کنید تا در ویکیپدیا هم منعکس شود. ویکیپدیا آینه است و ضعفش، بازتاب ضعف جاهای دیگر است.
حب حالا ما این متن را چه حساب کنیم؟ یک مقاله علمی؟ گپ و گفت دوستانه؟ خیال پردازی ضد ایرانی؟ عقاید و باور شخصی یک نفر؟ یا یک بحث مستند علمی که با نثر عامیانه نوشته شده، اما هرچیز که هست به شعور و درک مخاطب کاملاً توهین می کند. نه به این خاطر که آیین های باستانی یک ملت را تحقیر می کند( این اصلا مهم نیست اگر مدعا مستند باشد قابل احترام است) به این علت که حاضر نیست مستنداتی ارایه دهد، دو مقاله انگلیسی به صورت می آورد و می گوید خودتان بروید و بخوانید. او با لحنی آن را می نویسد که انگار کسانی که خلاف گفته او را باور دارند سفیه و ساده اند. طنز بکار رفته در آن باورهای مخاطب را به چالش نمی کشد بلکه آن را تا سرحد یک دانش آموز کودن توسط یک معلم دانا تحقیر می کند. عبارات بکار رفته در آن زننده و نه چسب و لوس هستند و هجو هیستریکی در آن وجود دارد. نویسنده حرفش را با مدرک اثبات نمی کند بلکه برای تشریح آن دست و پا می زند.
مشکل این محققان ضد باستان ایران این است که در مقابل مباهات غلوآمیز برخی از عامه مردم به ایران باستان به سرعت تلاش می کنند قطب مخالف بسازند و بی طرفی یک تحقیق در جستجوی حقیقت را تباه می کنند و سعی می کنند باز هم عامیانه تاریخ باستان را هجو و تحقیر کنند.
نه، در مقالهای ننوشتهام. مطلب وبلاگیم بوده. در موردش زیاد نوشته شده و راستش بازنویسیش دردی رو دوا نمیکنه. هرچند که شاید به فارسی کمتر موجود باشه، ولی به هرحال، کار جدیدی نیست که ارزش مقاله علمی شدن رو داشته باشه.
به نظر من، تاریخ و آیین های باستانی ما را به تمسخر گرفته، بدون ارائه ی مستنداتی قابل توجه و علمی. ضمنن طنزی که در آن به کار برده، بسیار بچه گانه، عامیانه و ناپسند است! اگر از طنز فاخری استفاده کرده بود، باز می شد تحمل کرد. ضمنن، خواننده ی عام این مطلب، دانشجوی رشته ی باستانشناسی و تاریخ، یا مثلن زبانشناس نیست که به دردش بخورند.(دانشحو هم می بایست از یک مرجع قوی علمی استفاده کند) این ها در حقیقت یک مشت واژه اند که توضیحی هم به دنبال ندارند، به چه فایده آیند؟
باری، بد نبود. فهمیدم که ما میترا(خدای هزار چشم) داشته ایم ولی آئین مهرپرستی نداشته ایم.
ضمنن به احترام استاد ارجمندم، آقای جنیدی عزیز، سال هاست می گویم: درود بدرود چلّه.
جالب بود.
نمی دانیم باید بگویم ما میراث خواران تمدن بین النهرین هستیم یا دزدان.
کلا با نظراتی که خوندم کارتون خیای سخته.
بیدار کردن کسانی که خواب برایشان مقدسه سخترین کار دنیاست
سلام با بخش هایی از مطالب ارائه شده موافقم صددرصد تبادلات فرهنگی وسیعی بین ایران و تمدن میانرودان شده که بویژه در معماری بناهایی چون تخت جمشید کاملا قابل تشخیص است میشه ادغام عناوین خدایان را پذیرفت موارد قابل ذکری در این خصوص وجود دارد که در این مقال نمی گنجد کلا مطلبتون خوب بود جدا از خوشمزگی های مضحکی که کردید که سطح مطلب رو خیلی پایین اورد بهتر بگم کلا تو زمینه طنز چیزی تو چنته ندارید تمرکزتون روی مطالبی باشد که در آن تسلط دارید تا مخاطبانی مثل ما بیشتر استفاده کنیم البته اگر چنین قصدی دارید